شهربانو امانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
با روی کار آمدن دولت نهم با ادبیاتی دال بر لزوم توزیع ثروت ملی به صورت نقدی در بین مردم بارقههای نگرانی در بین کارشناسان بروز و ظهور پیدا کرد.
مشخص بود دولت جدید سعی دارد تا با راهکارهای موقت تنها بهرهبرداری سیاسی از یک مسئله را داشته باشد؛ از فقر. در این بین وجود مجلسی با سبک و سیاق مجلس هفتم که در دولت دوم اصلاحات نشان داده بود تا چه اندازه بر مدار غیرکارشناسی روی ریل اقتصاد حرکت میکند بر نگرانیها افزود. در آن ایام مجلس و دولت از ایده صحیح و کلی لزوم اصلاحات اقتصادی میگفتند تا در ظاهر هر کسی که مخالفت کرد را متهم به تمایل به رانتخواری کنند اما واقعیت امر این بود که اصلاحات اقتصادی درست مثل تصمیم امروز درباره حذف ارز ۴ هزار و ۲۰۰ تومانی نیازمند برنامهریزی جدی داشت حال آنکه آغاز به اجرای هدفمندی یارانهها تنها بر اساس یک محور کلید خورد؛ توزیع یارانه نقدی. امروز شاهد هستیم که دولت آقای رئیسی نیز درست به همان شکل در حال اجرای یک اصلاح اقتصادی دیگر است، در شرایط تورمی بسیار سختتر از دهه 80 . جدیترین موضوع بحث این روزهای دولت و مجلس اثرات شدید تورمی این تصمیم است به طوری که پیش از این مجلس اجازه چنین کاری را به دولت نداد اما حالا در قالب لایحه بودجه دوباره این مسئله روی میز مشترک دولت و مجلس قرار گرفته است، در حالی که هنوز هیچ برنامه راهبردی در این بین در دست نیست. در نمای کلی تردیدی در لزوم اتحاذ این تصمیم نیست و بدون شک با توجه به اینکه دونرخی بودن فسادزا است باید این تصمیم اجرا شود اما به نظر میرسد نه دولت و نه مجلس در اینباره برنامهریزی درستی انجام ندادهاند. در داخل مجلس یازدهم، علیرغم یکدستی سیاسی با دولت سیزدهم، موافقان و مخالفان این تصمیم استدلالهای اقتصادی و سیاسی خود را دارند اما در این بین، حتی موافقان تصمیم حذف ارز ترجیحی نگران شوک تورمی و اثرات اقتصادی آن بر معیشت مردم هستند. این نگرانی در حالی تشدید میشود که حتی نمایندگان همراه با دولت آقای رئیسی نیز در مجلس اذعان دارند که دولت برنامه مشخص و شفافی در ارتباط با جبران تورم ناشی از حذف ارز ترجیحی ندارد. در این بین چند نکته بسیار روشن نیازمند یادآوری و مرور است:
1 به نظر میرسد تنها عامل اصلی و محرک دولت آقای رئیسی برای اصرار در راستای اجرای هر چه سریعتر این تصمیم، رو به اتمام بودن و حتی اتمام ارز ترجیحی است. این موضوع توسط نمایندگان مجلس نیز گفته شده و مورد تاکید قرار گرفته است. از این نظر دولت خود را ناگزیر از حذف ارز ترجیحی میبیند حال آنکه مسئله ارزی دولت نیازمند راهحل جدی در زمینه سیاست خارجی است. بنابراین ممکن است این تصمیم در شرایط فعلی در جهت رفع و رهایی از گرفتاری ته کشیدن ارز ترجیحی جواب بدهد اما در نهایت دولت باید فکری اساسیتر برای بازنگری و واقعبینی در موضوع امکان دریافت درآمدهای ارزی ایران کند.
2 فقر و تورم جامعه نباید ابزار دست سیاسی کاری و اتخاذ سیاستهای پولپاشی شود. تکرار تجربههای اقتصادی دولت نهم و دهم آزمودن دوباره راههای خطا است.
تجربه بلوک شرق در پرداخت یارانه نقدی در دولت دهم سیاستی همواره شکستخورده در تاریخ است. بلوک شرق بعد از جنگ جهانی دوم با تصور اینکه توزیع یارانه نقدی میتواند فقر را درمان موقت کرده و ابزاری برای خرید زمان در جهت مقابله با غرب باشد، این دست از تصمیمات را اجرا کرد. در آن زمان حتی یارانه نقدی و بن خرید لباس هم میدادند اما تجربه آنها نشان میدهد که این رویههای مدیریتی برای بهرهبرداری سیاسی از اقتصاد بیفایده است. در شرایط فعلی، دولت آقای رئیسی در حال رفتن به همان سراشیبی است که دولت آقای احمدینژاد به سمت آن رفت. حذف ارز ترجیحی بدون شک فشار تورمی را بر طبقه متوسط و ضعیف جامعه وارد میکند، اما راه تسکین این درد یارانه نقدی نیست. عواقب این تصمیم بر زندگی مردم بسیار زیاد است و اینکه تصور کنیم با یارانه ۱۰۰ هزار تومانی و کارت نان اثرات تورمی این تصمیم را خنثی میکنیم تصوری صددرصد اشتباه است.
3 فشار بیاندازه بر طبقه متوسط نباید ساده انگاشته شود. در دو دهه گذشته از زمان اجرای سیاستهای پولپاشی و یارانه نقدی در دو دولت نهم و دهم یعنی دوران ریاستجمهوری آقای احمدینژاد طبقه متوسط به مرور رو به نازک شدن و بعد از آن نیز در حال فروپاشی است. فشار جدید تصمیم برای حذف ارز ترجیحی حالا بر این طبقه وارد میشود. فشار بر این طبقه و حذف آن مکررا در حال انکار و بیتوجهی است. این بیتوجهی، هزینههای اجتماعی سنگینی دارد.
4 نکته آخر درباره اتخاذ سیاستهایی از قبیل رویکردی است که از جانب رئیس سازمان برنامه و بودجه و محاسبات درباره کارت یا بن نان اعلام شده، بسیار تاسفآور است.
تبعات اجرای تصمیم حذف ارز 4 هزار و 200 تومانی بسیار گستردهتر از آن است که با یک کارت نان بخواهند بر روی آن سرپوش بگذارند. فقر غذایی که بر طبقاتی از جامعه فشار میآورد، به مرور بر زندگی و کارایی نسلهای آتی تاثیر خواهد گذاشت. یکی از شاخصهای مهم توسعهیافتگی قد کودکان زیر سن دبستان است و فقر غذایی به صورت مشخص در ایران تاثیرات خود را بر روی نسلهای فعلی نشان میدهد. این فقر معضلات اجتماعی شدیدی را به همراه دارد. برای اصاح اقتصادی باید همه این جوانب در نظر گرفته شود. به نظر نمیرسد نه مجلس و نه دولت چشم خود را بر روی این مسائل باز گذاشته باشند.
منبع: روزنامه سازندگی