یادداشت

سه چالش

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

محمدعطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

اگر قرار است روزی نقش مردم را در امر انتخابات پایدار و پل اعتماد را احیا و مستحکم کنیم، نیازمند عبور از سه آسیب مهم هستیم. عبور از سه چالش مهم. اولین چالش اینکه حاکمیت به این باور برسد که آینده کشور باید متکی بر رقابت نحله‌های سیاسی معتقد و ملتزم به نظام باشد که فعالیت‌هایشان را درون کانون‌ها و جبهه سیاسی، رقم بزنند. نکته دوم اینکه اگر این اعتماد حاصل شد و باور نظام روی این اصل قرارگرفت که احزاب رقابت منطقی را سرلوحه فعالیت انتحاباتی خود کنند و به جای اینکه تلاش کنند فردی را به صفت فردی مطرح و قهرمان‌سازی سیاسی کاذب درست کنند، اجازه دهند احزاب، قهرمان واقعی صحنه رقابت‌های انتخاباتی باشند و آن‌هنگا م که حزب قهرمان شد، طبیعتا نمی‌تواند فقط شعار بدهد.

باید برنامه و منطق جهان‌شمول داشته باشد باید نیروی کارآمد و لایق برای هر پست و مسئولیت تربیت کند. به جامعه باید پاسخگو باشد. نمی‌تواند شعار بی‌جا دهد. امروز گرفتاری آقای رئیسی این نیست که خدای ناخواسته به جامعه دروغ گفته؛ نه. آنچه در دوره رقابت‌های سیاسی مطرح می‌کرد، بلندپروازی‌های غیرواقعی و تک‌ساحتی بود که نسبتی با اراده و کار جمعی نداشت. وقتی به قدرت رسیدند، دیدند شعارهای انتخابات یشان با واقعیت جاری کشور سنخیت و تناسب ندارد.

اگر از این گلوگاه که فهم درست حاکمیت از ضرورت فعالیت و مدخلیت نظام حزبی در راهبری انتخابات و دست به دست شدن قدرت اجرایی است به سلامت عبور کردیم، نوبت احزاب است که گفتمان‌شان را نوسازی کنند به اقتضای زمان، به اقتضای شرایط، به اقتضای نیاز جامعه، به اقتضای گفتمان مسلطی که بخصوص طبقه متوسط شهری پیدا می‌کند باید گفتمان‌شان را نو و جهت کلی و هدف‌های سیاسی خود را اصلاح کنند.

چهره‌ها البته می‌توانند موثر باشند ولی واقعیت این است که در قیاس با اصل نوآوری گفتمان، آن‌ها در مرحله بعدی رکن ثانوی هستند. مردم برایشان مهم نیست که عنصر حزبی بدون شاخص گفتمانی در چه هویتی ظاهر شود. آنان طالب کارآمدی و نوآوری هستند. مهم این است کلام نو باشد. واقعیت اینکه مردم عمل همراه با توفیق و نتیجه می‌خواهند. رویکرد جدید می‌خواهند، برنامه‌ای می‌خواهند که با آینده آن‌ها و با زندگی نسل بعد فرزندان آن‌ها، با توقعات‌شان از جامعه و حکومت و شرایط موجود سنخیت و همخوانی پیدا کند.

الزاما این انتظار فقط با تغییر چهره‌ها رخ نمی‌دهد. تاکید آنان روی اصلاح گفتمان و عمل واقع‌بینانه معطوف به تاثیراست. جامعه باید نسبت به گفتمان جدید احساس همذات‌پنداری بکند، حس همدلی بکند. جابجایی گفتمان و قدرت می‌تواند با تغییر چهره‌ها هم همراه باشد، اما اگر گفتمان خود را تغییر ندهیم، تدابیر خود را با مطالبات جامعه بخصوص طبقه متوسط سازگار نکنیم، اگر چهره‌ها هم عوض شوند و گفتمان‌مان در گذشته خویش درجا بزند دردی دوا نمی‌شود فقط یک اتفاق صوری رخ می‌دهد. چه بسا مردم احساس کنند شاید دچار فریب شده‌اند. باید تاکیدمان روی قسمت اول باشد.

دوستان ما در حزب کارگزاران هیچ‌گاه قائل به تحریم نبوده‌اند و هیچ‌وقت به تاثیر رویکردهای رادیکال باور نداشته‌اند. تا زمانی که به نظام سیاسی معتقدیم دو راه بیشتر پیش روی ما نیست و اگر راه سوم ادعا شد، آن راه سوم بن‌بست است. آن دو راه یا فعالیت است یا انفعال. اگر از این منطق خروج شد، می‌شود بن‌بست و امتناعی که به براندازی ختم می‌شود.

وقتی در یک کلونی بست ه شعار تغییر در ساختار سر داده می‌شود و یا در اتاق در بسته فریاد انقلاب و تحو لخواهی کشیده می‌شود. آیا استعدادی از سوی جامعه به‌منظور همراهی برایتان احراز شده است! اگر کسانی دنبال تغییر ساختار باشند، زمانی برایشان میسر است که مقدمات و مفردات اولیه آن را فراهم کنند. اگر کسی به تغییر ساختار قائل است آیا می‌خواهد تغییر را با یک تحول انقلابی رقم بزند یا مبتنی بر فرآیندی اصلاح‌طلبانه. اگر متکی بر رویکردی انقلابی باشد کانون‌های قدرت حقوقی و نهادهای رسمی نظام را به رسمیت نخواهد شناخت و ساختارشکنانه به سمت تغییر می‌رود!

این رویکرد از نظر عزیزانی که این شعارها را می‌دهند، مردود است. انقلابیگری هیچ‌گاه در درون نظام به رسمیت شناخته نمی‌شود. با تمهید مقدمات امکان تحقق منویات می‌تواند ناظر به توفیق باشد. تمهید مقدمات چیست؟ آیا قوانین موضوعه موجود کشور برای تغییر ساختار و تحول در بنیان‌های حقوقی نظام راهی را قانوناً پیش‌بینی کرده؟ بله کرده است.

درست مشابه آنچه در سال‌های 67 و 68 اتفاق افتاد. ما یک قانون اساسی نه‌ساله داشتیم که با رای مردم تنفیذ شد، اما پس از سالیانی چند مسئولان و در رأس آن امام و شخصیت‌های موجه و معنونی که در تاسیس نظام نقش کلیدی داشتند، همچنین برخی نخبگان جامعه و کسانی که نقش موثر در هدایت و اداره کشور داشتند، به این جمع‌بندی رسیدند که برخی از سرفصل‌های قانون اساسی باید تغییرکند. نظام نیمه‌پارلمانی  نیمه‌ریاستی به نظام ریاستی تبدیل بشود. گفت‌وگو کردند، اقناع نخبگانی حاصل و حکم ضرورت اصلاح از ناحیه امام صادر شد. نهاد قانونی شکل گرفت و بعد تغییراتی به دست آمد. این تجربه را در تاریخ 10 ساله اول انقلاب داریم، آیا بعد از 40 سال نمی‌توان همین رویکرد را مدیریت کرد؟ می‌توان، ولی باید مقدمات آن را تمهید کرد.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی