شهربانو امانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در تاریخ معاصر اگر جایگاه احزاب آسیبشناسی شود که جایگاه احزاب ایران کجا بوده و چه نقشی در سرنوشت سیاسی کشور ایفا شده است، نمیتوان نمره قبولی داد. البته اینکه کارکرد حزبی و سیاسی در کشور به اندازهای بالاست که نوعی هراس یا مانع در این زمینه ایجاد میکند در این نمره غیر قابل قبول تاثیر داشته است. اگر تاریخ ایران بعد از مشروطه را مرور کنیم درمییابیم که قدرتمندان و حاکمان و مسئولان، نقشآفرینی احزاب را در سپهر سیاسی و رواداری و حکمرانی خوب را ضمن اینکه برنتافتند و بستر مناسبی را ایجاد نکردند بهعنوان یک رقیب و در بسیاری از موارد بهعنوان یک عامل اضافی دیده و در جهت حذف و از کار انداختن آن نیز اقدام کردند، چراکه احزاب تلاش میکنند به صورت مسالمتآمیز در انتقال و جابهجایی قدرت ایفای نقش کنند، حاکمان و مسئولان جامعه تا جایی که میتوانستند، تلاش کردند تا احزاب را عقیم کنند و نگذاشتند احزاب و نهادهای سیاسی رشد و شکوفایی لازم را داشته و توسعه پیدا کنند که این حرکت بهخودیخود حرکتی خلاف روند توسعه بود. البته در این راستا، گعدهها و هیاتهای سیاسی بهجای احزاب سیاسی نقشآفرینی کردند اما این نقشآفرینی شفاف نبوده است و بهصورت رسمی خود را نمایان نکردند و بهصورت غیر رسمی در تصمیمسازی و تصمیمگیری مسئولان موثر بود. بهطوری که ما از زمان مشروطه و محمدعلیشاه میبینیم که بهرغم وجود و پذیرش پارلمان در نظام سیاسی کشور، احزاب وجود ندارند و بهنوعی سعی شده است که تحزب از میدان به در شود. در برهههای دیگر حتی اگر بهصورت صوری و ظاهری احزاب بودند اما در ارگان و رسانه حضور نداشتند. به یاد داشته باشیم که محمدرضا پهلوی در جریان انقلاب سفید به صورت دستوری حزب درست میکند و بهرغم وجود این بستر در جامعه در ارتباط با حضور گروههایی که در عمل کار حزبی میکنند مثل فدائیان اسلام، سازمان مجاهدین خلق و بسیاری از گروههای دیگر مذهبی مسئولان و اعضای این احزاب زندانی میشوند. بعد از پیروزی انقلاب حزب جمهوری اسلامی بهعنوان تک حزب راهاندازی شد و اکثر مسئولان در آن عضو شدند. بنابراین از سالهای ابتدایی انقلاب نیز روند فکری به سمت تکحزبی شدن بود و این اعتقاد و باور به اینکه در دنیای امروز کشور باید از طریق احزاب شناسنامهدار کشور را اداره کرد، وجود نداشت و در سالهای بعد نیز این روند دیده نشد. بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی نیز تا مجلس چهارم جریان مذهبی جامعه روحانیت مبارز وجود داشت که مجمع روحانیون مبارز از دل آن بیرون آمد. همین رخداد تاریخی نشان میدهد، تکثر فکر حتی در جریان مذهبی جامعه ایران نیز وجود داشته و دارد و با زمینهچینی قانونی و امنیت رفتاری باعث شد تا این افکار احزاب مخصوص به خود را داشته باشند و با مرور آن ایام نیز میبینیم که باوری در این زمینه وجود نداشته است. هنوز هم با گذشت بیش از ۴ دهه عملکرد احزاب مغفول مانده است. در عزل و نصب مسئولان طراز اول کشور و طراز اول استانها همانند استانداران و فرمانداران و چهرههای مهم شاهد این هستیم که جای خالی احزاب چه اثراتی در روندهای تغییرات در کشور گذاشته است. جریانات سیاسی بهخصوص دو جریان شناخته شده اصولگرایی و اصلاحطلبی نیز از این حلقه مفقوده احزاب صدمه خوردهاند. بهطور مثال در مجلس چهارم با قانون نظارت استصوابی، پرهزینهترین تصمیم را برای سپهر سیاسی کشور رقم زد. این قانون یکی از اصلیترین نتایجی است که در فقدان حزب و تحزب به قوانین سیاسی کشور تحمیل شد. متاسفانه باید تاکید کرد که تعداد قوانین تحمیل شده به مردم زیر سایه نبود احزاب کم نیست و بدتر از آن اینکه با دست به فرمان فعلی تعداد این قوانین در آینده نیز کم نخواهد بود.
منبع: روزنامه سازندگی