شهربانو امانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در مورد عملکرد دولت از بعد اقتصادی و وضعیتی که تحت مدیریت این دولت بر کشور حکم شده باید گفت که «در کوزه همان تراود که در اوست.» برای تبیین و تحلیل عملکرد ضعیف و زیانبار دولت رئیسی باید بنیانها یا آنانی که در بروز چنین وضعیتی اثرگذار بودند را معیار قرار دهیم و در این راستا علتیابی کنیم. زمانی که اصحاب قدرت برای دستیابی به قدرت و دست گرفتن مدیریت کلان کشور، اعتقادی به روشهای مسالمتآمیز و رقابتی ذیل انتخابات ندارند و تنها به یک انتخابات حداقلی تحت نظارت استصوابی تن دادند، نتیجه و ماحصل چنین سیاستی نیز همین خواهد بود. زمانی که فرآیند انتخابات را به مسیری بیراهه میکشانند و به مردم اینگونه القا میکنند که رای آنان در تصمیمگیریهای کلان کشور و انتخابات اثرگذار نیست و از طرفی خودشان نیز پایگاه و پشتوانه مردمی ندارند بنابراین مردم از شرکت در انتخابات مأیوس شده و شرکت نمیکنند. معیار سیاستورزیشان، نادیده گرفتن مطالبات و خواستههای مردم است. اتخاذ روشی که بر مبنای ناامیدی از امر انتخابات بعد از دولت خانمی مرسوم شد. در این روش هم تمامی تلاشها بر اساس و مبنایی استوار بود که مردم را از اثرگذاری در امر انتخابات ناامید کنند و انتخابات را بهعنوان امری نمایشی و فرمایشی در ذهن آنها بگنجانند.
از طرفی نبود احزاب قدرتمند که مردم بر مبنای ارزیابی و نظارت این احزاب بتوانند دست به یک انتخاب درست، عقلانی و منطقی بزنند، مزید بر علت است. زمانی که رئیسی به عرصه انتخابات ورود کرد از داشتن برنامهای هفت هزار صفحهای پرده برداشت اما دریغ از اینکه برنامهای داشته باشد. تفکری که امروز مدیریت اجرایی و کلان کشور را در اختیار گرفته، ذهنیتشان این است که برای کشورداری نیاز به مدیریت و تخصص نیست بلکه این مدیریت از جانب خدا و امدادهای غیبی به آنها رسیده و یاریدهنده آنان است. تفکری که نه اقتصاد را فهم میکند، نه اجتماع، فرهنگ، سیاست و.... و هیچ یک از این ابعاد را که به صورت زنجیرهای باید از علم یا تخصصی بهره گیرند، قبول ندارند. عملکرد این دولت نشان داده که حتی از اداره و مدیریت یک جلسه نیز ناتوان هستند. جریانی که رئیسی را وارد مناسبات سیاسی و اجرایی کشور کرد، مبنا را موفقیت او در کارنامه قضاییاش قرار داده بود، در حالی که حوزه مدیریتی قضایی و مدیریتی که ذیل مملکتداری تدوین شود، متفاوت است. این جریان در این اندیشه بود که با چینش کابینه و انجام دستورات و رعایت آنان از طرف رئیس جمهور میتواند بهنوعی یک شیوه از مملکتداری باشد. بنابراین هماکنون حتی افرادی که زمانی از او حمایت میکردند نیز ناامید شدهاند و به این شیوه حکمرانی و نحوه مدیریتی او نقدهای جدی دارند.
انتخابات ترکیه میتواند، درسهای سیاسی و منطقی را به مخالفان مشارکت حداکثری بدهد؛ اردوغان که نزدیک به ۲۰ سال در رأس هرم قدرت این کشور بود، تنها یک درصد با حداقل آرایی که میتوانست به تثبیت قدرت او بینجامد، فاصله داشت و انتخابات به دور دوم کشیده شد. تن دادن به انتخابات رقابتی هم به معنای نهادیه شدن دموکراسی در این کشور است و هم اینکه جهانیان بر برگزاری یک انتخابات رقابتی صحه گذاشتند. تفکر غالب سیاسی حاکم بر کشور فکر میکرد که به تجمیع قدرت و یکدست کردن قدرت میتوان کشور را مدیریت کرد. در حالی که مدیریت کشور نیازمند نیروهای متخصص، باتجربه و کاربلد در اموری که به کار گمارده میشوند، است. اما آنان فقط شعار دادند. حتی کاندیداهای پوششی که در کنار او در نمایش انتخاباتی ۱۴۰۰ شرکت کرده بودند از عملی کردن حداقلیترین شعارهایی که خود آنان دادند، ناتوان بودند.
رئیسی حتی در چینش کابینه نیز تدبیری به کار نگرفت؛ دلیل آن هم کاملاً مشخص است چون هیچ تجربهای در امر مدیریت اجرایی و کلان کشور نداشت. کابینه رئیسی تلفیقی از همان وزرا و مدیران دوره احمدینژاد و برخی نیروها که از آستان قدس به حلقه مدیریتی او اضافه شدند، است. دولت الان به جای تمرکز بر حل مشکلات مردم روی حجاب مانور میدهد. روی همین اصل است که اکنون دولت در باتلاقی گیر کرده که هر چه بیشتر دست و پا میزند، بیشتر غرق میشود.
منبع: روزنامه سازندگی