محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در سال 1376 دوران سازندگی پایان یافت و دولت اصلاحات، سکان امور را در دست گرفت. آیتالله هاشمیرفسنجانی انتقال مسالمتآمیز قدرت را رقم زد و همواره از این اتفاق فرخنده، احساس خوشحالی میکرد. تلقی سردار سازندگی آن بود که مردم بهعنوان صاحبان اصلی انقلاب اسلامی، با انتقال قدرت اجرائی، نقش خود را ایفا کنند و همان جایگاهی که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی برای مردم قائل بود و رأی آنها را میزان میدانست، به طور واقعی در دستشان باشد.
در انتخابات سالم، رقابتی و پرشور دوم خرداد 1376، سیاست آیتالله هاشمی هماهنگ با رهبری، حفظ بیطرفی و پیشگیری از برگزاری انتخابات فرمایشی و از پیش تعیینشده بود. او با صداقت و صلابت، کاری کرد که آزادى و سلامت انتخابات و وحدت و انسجام همه نیروهاى جامعه حفظ شود.
تلاش آیتالله هاشمی آن بود که انتخابات آزاد و پرشور برگزار شود و کسانى که تمایل به شرکت در مبارزه انتخاباتى در چارچوب قانون و مقررات داشتند، بههیچوجه نگران تبعیض و تضییع حقوق خود نباشند. کسانى که امکانات عمومى در اختیار دارند، حافظ بیتالمال باشند و از اعمال سلیقههاى شخصى پرهیز کنند و تمایلات قلبى مسئولانى که امکانات عمومى را در اختیار دارند، فقط در برگه آرای خود آنان تجلى یابد.
او مانند مردم اعتقاد داشت مدیران نظام، باید در چارچوب قانونى حرکت کنند و مطمئن باشند که انتخاب افراد صاحب صلاحیت از طرف مردم به نفع کشور است. او به رأى مردم اعتماد داشت و معتقد بود که وجود سلیقههاى مختلف در بین مردم، امرى است طبیعى و تشخیص مردم به برکت انقلاب اسلامى، تشخیص درستى است و در آراى مردم، قطعا مصلحت نظام نهفته است.
برای همین، همواره تأکید میکرد که وزارت کشور باید امین باشد و مردم نسبت به آزادى انتخابات اطمینان داشته باشند. بههمینخاطر همه فشارهای پیدا و پنهان را تحمل میکرد. عزم آیتالله هاشمی بر این استوار بود که شائبه دخالت در انتخابات و مهندسی آن از ساحت نظام دور بماند و نتیجه انتخابات دوم خرداد، یک افتخار و گردنفرازی برای نظام جمهوری اسلامی و دولت سازندگی باشد. بههمیندلیل با وجود پیشبینیها و تحلیلها، همان از صندوق رأی بیرون آمد که رأی واقعی و نظر مردم بود. استقامت او برای تحقق چنین امری، پایههای نظام جمهوری اسلامی را بیشازپیش مستحکم کرد و فضایی بهغایت مثبت و سازنده در سطح ملی و بینالمللی ایجاد کرد.
برنامه عملیاتی اولویتمحور و تحققپذیر آیتالله هاشمی برای انقلاب اسلامی آن بود که همه گروههای سیاسی درون نظام، در اداره کشور مشارکت کنند و مخالفان نظام نیز اگر بخواهند، بتوانند در چارچوب قانون اساسی فعالیت داشته باشند. برای ایشان همه نیروهای موجود در عرصه عمومی اعم از چپ و راست و میانه، ارزشمند بودند و با همه آنها ارتباط حسنه داشت و تلاش میکرد حتیالمقدور کسی را از قطار انقلاب پیاده نکند. رابطه ایشان با آقای سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور منتخب، از همین سنخ بود. اگرچه ایشان به آقای ناطقنوری رأی داد؛ اما مصلحت بزرگتر انقلاب اسلامی را در آن میدید که رأی و نظر واقعی مردم بر کرسی بنشیند.
مشخص بود که ایراد خطبه قبل از انتخابات و برحذرداشتن همه نیروها از خدشهدارکردن امر انتخابات که در هماهنگی با رهبری بود، باعث پیروزی شگفتانگیز جبهه اصلاحات شد؛ درحالیکه ارتباط ایشان با نیروهای جناح راست، در این انتخابات نیز به همان نسبت قوی و سازنده بود.
دولت اصلاحات در حوزه اقتصاد با بهرهگیری از مدیران دولت سازندگی، تقریبا همان سیاستهای توسعه اقتصادی و تعدیل را ادامه داد و با توجه به آمادهشدن بخش درخورتوجهی از زیرساختهای کشور در دوران سازندگی، در حوزه اقتصاد، کارنامه نسبتا موفقی داشت؛ اما در حوزه سیاست با شعار توسعه سیاسی، از روش تنشزای فشار از پایین و چانهزنی در بالا، برای تحقق اهداف خود استفاده کرد و با شعار فتح سنگر به سنگر، دنبال کسب قدرت بیشتر بودند؛ این سیاست با واکنش نهادهای انتصابی مواجه شد و عمیقشدن چالش سیاسی، کشور را به سمت نوعی اختلاف و بیاعتمادی بین سران نظام پیش برد. البته گاهی اصلاحطلبان تندرو، مشی اعتدالی آیتالله هاشمی و حمایت راهبردی از جایگاه رهبری را برنمیتابیدند و حملاتی را متوجه ایشان کردند.
انتخابات دوم خرداد فضایی را ایجاد کرد که اصلاحطلبان به رهبری نزدیک شوند. خوشبختانه رهبر انقلاب هم در این زمینه همراهی میکردند؛ اما با وجود حسن نیت و همدلی آقای خاتمی و اشتباهات راهبردی و برنامهریزی تندروان دو طرف در پشت صحنه چنین فرصت طلایی را سوزاند و بهاینترتیب اعتماد دوجانبه دچار آسیب شد و درنهایت اصلاحات پس از هشت سال طلایی که در انتخابات ریاستجمهوری، مجلس و شوراها پیروزیهای قاطعی کسب کرده بودند، در سال 1384 دولت به مجموعهای تحویل داده شد که تفریطی در مقابل افراط بود. روشن است که همراهی اصلاحطلبان با تفکر اعتدالی آیتالله هاشمی، سرنوشت دیگری را برای انقلاب اسلامی رقم میزد.
آیتالله هاشمی، باور داشت که کشور باید ساخته شود و سطح معیشت مردم، برابر شأن و منزلت یک انسان متمدن بالا برود. ایشان تنها راه بهروزی و عاقبتبهخیری انقلاب اسلامی را در تکمیل برنامه بازسازی کشور و رشد شاخصهای توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توأمان میدانست که از طریق وحدت و همدلی همه مسئولان و همراهی دولت با رهبری حاصل میشد. گذشت زمان، درستی تحلیل ایشان را ثابت کرد؛ اما شوربختانه این زمانی بود که فرصت از کف رفته بود.
منبع: روزنامه شرق