محسن هاشمی رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
با وقوع انقلاب اسلامی یکی از مهمترین مسائل مورد رصد برای پیشرفت و توسعه کشور، موضوع «احزاب» و «تحزب» بود. دولتها بعد از انقلاب به علت اینکه با کارکرد و روش حزبی مدیریت نشدند با سیری آرام دچار ضعف شده و ریشه این ضعف نیز در همین مساله مشهود بود چرا که دولتمردان جایی را که بتوانند به آن تکیه از همه نظر نمایند در احزاب موجود نداشته و ندارند. در حقیقت برخلاف الگوی کشورهای توسعه یافته، تشکیلاتی که در همه مسائل مهم کشور نظر و برنامه داشته باشد و از قبل به آن فکر کرده باشد و نیروی لازم را نیز تربیت و در اختیار حزب و دولت در قدرت قرار دهد، موجود نبوده و نیست. لذا احزاب در ایران به برنامه مشخص و قابل اجرا و دقیق و با آموزش به نیروها نرسید و متاسفانه تبدیل به احزاب موسمی شدند. همین خصلت موسمی بودن مانع اثرگذاری طولانیمدت شد چراکه چند صد سال و شاید هزاران سال کشور از طریق پادشاهی یا خاندان یا فرد مدیریت شده و عقل جمعی و حزبی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.
میدانیم از ۲۰۰ حزب ثبت شده فقط ۱۳۷ حزب به نظر فعالیت مختصر دارند و ۴۲ حزب از این احزاب استانی هستند و باقیمانده ۹۵ حزب ملی، ولی مشکل این احزاب عمدتاً این است که فاقد گفتوگو بین خود و جریان سیاسی رقیب هستند. فقط در شرایط تشکیل جبهه بعضاً بین احزاب همسو جلساتی برگزار میکنند. لذا در مورد پستهای سیاسی در جبهه احیاناً و معمولاً بحثهایی صورت گیرد. ولی بین دو جبهه رقیب چنین امری کمتر دیده شده است. یکی از دلایل ناکارآمدی احزاب همانا فقدان گفتوگو بین جریانهای رقیب سیاسی است.گفتوگو واقعاً اندک است اگر باشد بسیار مفید است و به راهحلهای اجتماعی نزدیک میشویم. این گفتوگو میتواند، گرههای زیادی را در زمینه کارآمدی احزاب رفع کند. در این بین بعضاً درباره حضور افراد و چهرههای شاخص احزاب در نهادهای مختلف سیاسی و اقتصادی نقدهایی وارد میشود به این معنی که اگر مسئول انتخاب شده در نهادهای مختلف با وابستگیهای حزبی خاص وجود داشته باشد که در امر تجارت، تولید، مالیات، توزیع و ... فعال باشد، میتواند تفکر حزبی از طریق این فرد که مسئولیت گرفته در تصمیمگیریها اثرگذار باشد. البته این مساله در جای خود قابل توجه است اما باید توجه داشت وقتی انتخاب دولتها و مجلسهای در یک حکمرانی موفق براساس احزاب باشد، مردم میدانند که افراد منتسب به این حزب در دولت و مجلس چه سیاستهای اقتصادی، سیاسی و بینالمللی را دنبال میکنند. از این نظر در یک الگوی صحیح طبیعی است که گروهی در این نهادها هستند که با رای مردم بر اساس برنامههای از پیش اعلام شده، تصمیمگیری میکنند. اخیراً در مطبوعات دیدم که وزیر کشور آقای وحیدی در جلسهای در وزارت کشور با احزاب شرکت کرده است و گله کرده که در بحرانها و اعتراضات جای احزاب خالی است و ایشان خواسته که احزاب در این موقعیتها موضع بگیرند و صریحاً اقدامات مداخلهجویانه را محکوم کنند.
البته حفظ تقویت امنیت و وحدت ملی از وظایف احزاب است ولی باید توجه داشت که به قول بعضی از حاضرین نباید فقط توقع کولبری سیاسی از احزاب داشته باشند این همکاریها باید دو طرفه باشد.
بنابراین تردیدی نیست که حکمران موفق باید در احزاب تربیت شوند. ولی در ایران مدیران و حکمرانانی با سعی و خطا تولید میشوند و اثرگذاریهای محدود خود را دارند. جالب اینکه بعد از خروج از مسئولیت خود بعضاً میگویند که اگر امروز چنین مسئولیتی داشتند دیگر آن اقدام قبلی را انجام نمیدادند، چون حزب نیست تجربیات مدیران ارشد به مدیران و... منتقل نمیشود. لذا به جای احزاب مرکز دیگری مدیران سیاسی و اجرایی را تربیت میکنند. برای مثال در دانشگاه امام صادق (ع) و دانشگاههای مهم کشور از قبیل دانشگاه تهران، اثر بخشی خود را در تربیت مدیران و حکمران موفق از دست دادهاند. با این استدلال، لازم است نظام به فکر ایجاد چند حزب مهم و قوی در حد انگشتان دست باشد که آینده کشور را تضمین کنند و در تمام این احزاب قوی سلسله مراتب و قوانین و آئیننامههای رعایت شده و از طریق حاکمیت حمایت شود و نظم و نحوه مدیریت کشور را یاد بگیرند و کشور از این جهت بیمه شود. بدیهی است که باید مدیریت کشور از طریق احزاب موفق جدی گرفته شود و حتی از مقطع آموزش و پرورش به دانشآموزان مدیریت حزبی آموزش داده شود تا به دانشگاه برسد و امکان ایجاد احزاب قوی با حمایت حاکمیت دنبال شود.
منبع: روزنامه سازندگی