محمد قوچانی، رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران
یک روز پس از اعلام رسمی لغو تحریمهای تسلیحاتی و موشکی ایران، بهعنوان ارثیه به جا مانده از برجام، محمدجواد ظریف، وزیر سابق امور خارجه و بنیانگذار برجام در پنجمین کنگره ملی حزب کارگزاران سازندگی ایران سخنرانی کرد. این اولین سخنرانی ظریف پس از به ثمر رسیدن یکی از میوههای برجام بود؛ اما آنچه اهمیت این گفتار را بیشتر کرد، پایان پرهیز ظریف از سیاست داخلی و حضور در کنگره حزبی سیاسی بود. محمدجواد ظریف البته قبل از این هم یکبار در نشست حزب ندای ایرانیان درباره سیاست خارجی حضور یافته بود اما میتوان گفت او که پس از پایان دوران خدمت در وزارت امور خارجه دیگر منع حضور دیپلماتها در احزاب سیاسی را پشت سر گذاشته است با سخنرانی در کنگره حزب کارگزاران سازندگی ایران برای اولین بار تمایل خود به سیاست داخلی را هم اعلام کرده است. متن کامل سخنرانی ظریف روز شنبه در روزنامه سازندگی، ارگان رسمی حزب کارگزاران چاپ شد و رسانههای زیادی جسته و گریخته و گاه بریده، بخشی از سخنان او را منتشر کردند اما هیچ کس به این موضوع نپرداخت که ظریف سخنرانیاش را با تقدیس مفهوم انسان به عنوان کانون سیاست خارجی شروع کرد و در واقع همان دکترین سیاسیاش را پیگیری کرد که سلاح امنیت نمیآورد؛ گرچه نباید اهمیت تسلیح و تسلیحات را انکار کرد اما صلح بهعنوان فضیلتی اجتماعی و انسانی فقط وقتی پدیدار میشود که انسان به عنوان کانون دیپلماسی پشت سر نیروهای مسلح باشند و با مشروعیت بخشیدن به دولت و حاکمیت آن را مقتدر سازند. ظریف مهمترین عامل بازدارندگی در برابر تجاوز خارجی به ایران را همین مساله میدانست که بر خلاف ملت عراق، ملت ایران مدافع وطن خویش بودند و در برابر تجاوز به خاک خود مقاومت میکردند.
سخنرانی ظریف که آکنده از استدلالات و استنادات قرآنی بود، نمونهای از رئالیسم سیاسی و واقعگرایی دیپلماتیک بود که آمریکا را نه فراتر و نه فروتر از قدرت واقعیاش مفروض میگرفت و تسری این دکترین سیاسی به درون ایران هم میتواند، راهنمای اصلاحطلبان و اعتدالگرایان باشد؛ برخورد رئالیستی با سیاست است که ظریف را به این توصیه رهنمون میکند که قهر با صندوق رای و کنار کشیدن از سیاست هیچ کمکی به توسعه و آزادی نمیکند. ظریف این حرف را با ظرافت و مهارت لابهلای حرفهای خود قرار داد تا به کارگزارانی که از سراسر ایران آمده بودند، پیام رمز را بدهد که انفعال چاره کار نیست. ظریف گرچه بارها گفته است که سیاست داخلی را نمیشناسد اما صبح روز جمعه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۲ نشان داد که سیاست داخلی را به خوبی سیاست خارجی میشناسد و میداند که بدون حکومتی مشروع، امکان استقرار حکومتی مقتدر وجود ندارد. تکیه او بر رای ۷۳ درصد ملت ایران به حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ نشانه این تحلیل در سخن ظریف بود. به همین سبب است که میتوان گفت سخنرانی سیاسی و مذهبی دکتر محمدجواد ظریف در صبح روز جمعه ۲۸ مهرماه ۱۴۰۲ و بازتابهای آن نشان داد که با وجود چهرهسازیهای راست و چپ و داخل و خارج هنوز این دیپلمات دموکرات، مهمترین آلترناتیو یا جایگزین جناحی حاکم است. در واقع اگر ماجرای فایل صوتی بهار ۱۴۰۰ رخ نمیداد و مجلس یازدهم به نحو آشکاری جلوی احیای برجام در پایان دولت روحانی را نمیگرفت، شیخ دیپلمات میتوانست برای دومین بار برجام را احیا و تحریمها را لغو کند و با این برگ برنده، مهمترین شانس انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بدون تردید محمدجواد ظریف بود. ظریف و روحانی البته هر دو به صورت جداگانه و مکتوب به حاکمیت این تضمین را داده بودند که در برابر مجوز احیای برجام حاضرند از صحنه رقابت ریاست جمهوری ۱۴۰۰ مستقیم (ظریف) و غیرمستقیم (روحانی) با عدم نامزدی و عدم حمایت از نامزدی دیگر، زمینه انتقال مسالمتآمیز قدرت از اعتدالیون به انقلابیون را فراهم کنند؛ پیشنهادی که اسحاق جهانگیری در همین کنگره کارگزاران سازندگی به آن اشاره کرد که در دیدار اول با سیدابراهیم رئیسی در مقام رئیسجمهور منتخب به او داده است تا هنوز روحانی - ظریف هستند، برجام را احیا کنند. گرهای که پس از دو سال هنوز کور مانده است.
محمدجواد ظریف اما چه بخواهد و چه نخواهد هنوز در قامت یک نامزد ریاست جمهوری است و حضورش در کنگره کارگزاران معنای روشنی دارد. تحلیلهای او از آیتالله هاشمیرفسنجانی، اشارههایش به مبانی نظری و قرآنی و طرح دوباره دکترین صلح و اقتدار از راه حاکمیت مردم در برابر دکترین جنگ و امنیت از راه تسلیح در شرایطی بیان شد که دولت سیدابراهیم رئیسی در هر دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی، ایران را در آستانه جنگ قرار داده است:
در حوزه سیاست داخلی
اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ گستردهترین اعتراضات داخلی در تاریخ جمهوری اسلامی بود که دشمنان ایران را به طمع یک جنگ داخلی انداخت و تجاوزات پاییز ۱۴۰۲ گستردهترین نقشه رژیم صهیونیستی برای محو جنبش حماس و ملت فلسطین در حمله به غزه است که در صورت تحریک حزبالله لبنان میتواند آتش یک جنگ منطقهای از کرانههای خلیج فارس تا دریای مدیترانه را روشن کند و البته هوشیاری راهبردی رهبری انقلاب اسلامی تاکنون مانع این خواسته صهیونیستها در بسط جنگ شده است.اما هرگونه جنگافروزی صهیونیستها ضمن زمینگیر کردن آنان در خاک غزه و ایجاد ویتنامی جدید در نهایت به جای جنگسالاران یهود به سود صلحطلبان تمام خواهد شد که ققنوسوار از خاکستر جنگ بر میخیزند و ملتهای خاورمیانه را به ضرورت صلح و توسعه برمیانگیزند. در روزهای اخیر سیاسیون معتدلی مانند محمدجواد ظریف در نقد صهیونیسم از افراطیون سابق مانند محمود احمدینژاد که هولوکاست را به اسم رمز حمله به ایران بدل کرده بود و افراطیون نوین مانند سعید جلیلی که به طعنه دفاع احزابی مانند «سازندگی» از حقوق ملت فلسطین را بازنگری در شعار «نه غزه، نه لبنان» خوانده بود، بیشتر و بهتر از جنبش فلسطین حمایت کردهاند. این واقعیتی است که هیچ اصلاحطلبی نمیتواند صلحطلب نباشد اما گاه جنگ به معنای دفاع یک واقعیت است؛بهشرط آنکه میهندوستانه، بشردوستانه و خردمندانه باشد و اینک این صدای خاتمیها، روحانیها، ظریفها و سازندگیهاست که در دفاع بشردوستانه از جنبش فلسطین بیش از اصولگرایان و بنیادگرایان به گوش میرسد و انحلالطلبان مدافع اسرائیل را ناراحت کرده است. بههمین سبب است که شبکه تلویزیونی اینترنشنال که حامی مالی خود را از رژیم سعودی به رژیم صهیونیستی تغییر داده از ظریف عصبانی است، آری! ظریف در کنگره کارگزاران گفت که خاورمیانه به سپهبد شهید سلیمانی مدیون است چون داعش را از بین برد اما او هنوز مدافع اتحاد میدان و ستاد است. در واقع دشمنان ایران هم قاسم سلیمانی را شهید کردند و هم محمدجواد ظریف را حذف کردند. همان دو تحفه ترازوی تعادل و اعتدال که به قول محمود دولتآبادی ما به هر دو نیاز داریم. ظریف هم در سخنرانی روز جمعه خود به حرفهای رذیلانه ترامپ اشاره کرد که در ترور شهید سلیمانی، بنیامین نتانیاهو پشت او را خالی کرد و ترامپ را یک تنه به مهلکه این ترور انداخت. از آن ترازوی اعتدال اما امروز محمدجواد ظریف با وجود ترور سیاسی و رسانهای هنوز زنده است و با صدایی بلند و رسا در روز لغو تحریمهای تسلیحاتی و موشکی ایران، رقیبان داخلی و دشمنان خارجیاش را عصبانی میکند.همانان که میگفتند دولت روحانی و دیپلماسی ظریف میخواست موشکهای ایران را از بین ببرد، حالا به همان برجام (به قول مدیر کیهان؛ لاشه متعفن بدبو) استناد میکنند که ایران دیگر محدودیت تسلیحاتی و موشکی ندارد! اگر محمود احمدینژاد بر سر کار بود یا سیدابراهیم رئیسی این دستاورد را داشت ۲۷ مهرماه۱۴۰۲ را روز جشن ملی اعلام میکردند؛ اما نفرت نومحافظهکاران و صهیونیستهای مسیحی چون مایک پمپئو (که به این عنوان افتخار میکند) از ظریف به بنیادگرایان ایران هم تسری کرده است و آنان نیز از روحانی- ظریف نفرت دارند.
اما دور از ذهن نیست در پایان یا نیمه دوران ناکارآمدانی که در دو سال گذشته سایه دو جنگ داخلی و خارجی را بر ایران تحمیل کردهاند بار دیگر ققنوس اعتدال در صورت دیپلماسی دموکرات، مردی که ریشه پیروزی در سیاست خارجی را تقویت مردمسالاری در سیاست داخلی میداند باز هم ظهور کند و از خاک برخیزد و به آسمان پرواز کند. شاید تنها گزینه درباره پیر - پسران خارجنشین و پیرمردان داخلنشین اصلاحطلب و اصولگرایانی که فکر میکنند، جوانگرایی به معنای تازه به دوران رسیدگی است، سیاستمدار و دیپلمات میانسالی باشد که فرزند انقلاب اسلامی است و قدرت بازدارندگی ایران را در گفتمان اسلامی یعنی استقلال، آزادی، جمهوری و اسلامی بودن نظام سیاسی میداند. هنوز ظریف راهحل سیاست داخلی ماست و نه تنها سیاست خارجی ایران ...
منبع: روزنامه سازندگی