یادداشت

ظهور تشکل­‌های دانشجویی؛ آسیب­‌ها، تاکتیک‌­ها و چشم‌­انداز آینده

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

علیرضا شاهین مهر

 

با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و خصوصا وزارت رضا فرجی­دانا و به تبع آن تغییر روسای دانشگاه­ها و سیاست‌های وزارت علوم و معاونت فرهنگی آن، دوران جدیدی در کنشگری دانشجویی رقم خورد.

بسیاری از تشکل‌هایی که در دوران مهرورزی تعطیل شده بودند، بازگشایی یا بازتاسیس شدند و فشار انضباطی و امنیتی از روی دانشجویان نسبتا کاهش یافت. حتی در برخی دانشگاه‌ها که در گذشته یک تشکل اصلاح­طلب یا منتقد وجود داشت، دو یا حتی سه تشکل تاسیس شد. اما بسیاری از فعالان دانشجویی معتقدند که این گشایش­ها نتوانست باعث رونق فعالیت­های سیاسی و فرهنگی و صنفی تشکل­های دانشجویی شود.

انتظار ما از تشکل دانشجویی چیست؟

اولین سوالی که باید در ابتدا به آن پاسخ دهیم این است که قرار است از تشکل‌های سیاسی دانشجویی چه انتظاری باید داشته باشیم؟ آیا باید همان انتظاری که از یک حزب سیاسی می­رود از یک تشکل سیاسی دانشجویی هم داشته باشیم؟ پاسخ نگارنده به پرسش­های مذکور این است که تا حدود زیادی بله اما نه بطور کامل! همانطور که یک حزب سیاسی باید مواضع شفاف داشته باشد، تشکل دانشجویی هم باید در قبال موضوعات مهم(نه همه موضوعات) مواضع شفاف داشته باشد. همانطور که یک حزب سیاسی باید مرامنامه معین داشته باشد، یک تشکل دانشجویی هم باید مرامنامه معین داشته باشد. همانطور که یک حزب باید در واکنش به اتفاقات و تحولات جاری تحلیل داشته باشد، یک تشکل دانشجویی هم باید همینطور باشد. از بعد نظارتی هم حزب و تشکل دانشجویی باید شبیه به یکدگیر باشند و هر دو باید در قبال اتفاقات و تصیمات اثرگذار در زندگی آنها و یا رویدادهایی که با ارزش­های آنان همخوانی یا تضاد دارد، موضع­گیری له یا علیه آن بکنند. اما تفاوت حزب سیاسی و تشکل دانشجویی به این بر می­گردد که حزب سیاسی ذاتا دنبال کسب قدرت است (و باید هم چنین باشد) و لذا باید برای اداره کشور برنامه مدنظر خودش را داشته باشد ولی چون تشکل­های دانشجویی چنین سودایی در سر ندارند، طبیعتا کسی انتظار برنامه داشتن برای اداره امور کشور و موارد اینچنینی را از آنان ندارد. به همین دلیل خروجی حزب سیاسی با خروجی یک تشکل دانشجویی تفاوت دارد. خروجی یک حزب سیاسی، سیاستمدار یا تصمیم­ساز یا مدیر تکنوکراتِ پایبند به ارزش­ها و مواضع حزب است اما خروجی یک تشکل دانشجویی، فارغ­التحصیلِ صاحب تحلیل و آشنا با بدیهیات و ضرورت­های کار تشکیلاتی و اجرایی و گروهی است که آمادگی ایفای نقش موثر در اجتماع بر مبنای آرمان­های آموخته شده در دوران فعالیت­های دانشجویی خود را دارد.

در حال حاضر بسیاری از دانشجویان از شرایط حال حاضر جنبش دانشجویی (اگر چیزی به نام جنبش دانشجویی وجود داشته باشد) و به طور کلی فضای حاکم بر دانشگاه­های کشور به لحاظ سیاسی و فرهنگی و میزان گرایش دانشجویان به تشکل­های دانشجویی گلایه­مند هستند و آن را مطلوب نمی­دانند. اکثر قریب به اتفاق تشکل­های دانشجویی، هم با بحران کمبود نیروی فعال و هم با بحران مخاطب دست و پنجه نرم می­کنند. عامه دانشجویان بجز در مناسبت­های خاص، رغبتی برای حضور در برنامه­های تشکل­های دانشجویی ندارند و خصوصا اگر برنامه از جنس نشست­های تئوریک و اندیشه­ای باشد، این بحران مخاطب ملموس­تر است. قدرت واکنش فعالان و تشکل­های دانشجویی -خصوصا واکنش موثر نسبت به اتفاقات مهم دانشگاه­ها و رویدادهای مهم کشور- نسبتا کند و تا حد زیادی خنثی است. مشابه همین فضا بر نشریات دانشجویی هم حاکم است و در حال حاضر نشریات دانشجویی عملا خواننده­ای به جز همان فعالان سرشناس دانشجویی(آن هم نه به طور کامل) ندارند و خاصیت خود را از دست داده­اند. شوراهای صنفی هم در رکود عمیقی به سر می­برند و خبری از تلاش فراگیر برای بهبود وضعیت صنفی دانشجویان در زمینه­های مختلف نیست؛ مگر اینکه اتفاق خاصی بیفتد و برای مدتی دعوا بر سر یک مسئله بالا بگیرد و بعد از فروکش کردن دعواها، دوباره وضعیت به همان روال سابق بازمی­گردد.

عوامل موثر در ایجاد وضعیت فعلی

ریشه­های وضعیت کنونی را باید در گذشته جست­وجو کرد و دید که چه اتفاقاتی افتاد که وضعیت جنبش دانشجویی به چنین روزی افتاده؟ برای منشا پدید آمدن وضعیت حاکم بر فضای دانشگاه­ها را حداقل می­توان چهار عامل مهم را نام برد و تحلیل کرد:

  • تعطیلی تشکل­های دانشجویی در دولت­های نهم و دهم: در دوران زمامداری دولت­های نهم و دهم، تشکل­ها و کانون­های دانشجویی منتقد و اصلاح­طلب با بهانه‌ها و روش­های مختلفی تعطیل شدند. تعطیلی این تشکل­ها تنها در به محاق رفتن فعالیت­های دانشجویی در همان ایام محدود نشده و به طور ملموسی اثر خود را تاکنون بر فعالیت­های دانشجویی گذاشته است. یکی از مهم­ترین تبعات این اقدام علاوه بر تعطیلی فعالیت­های دانشجویی در دوره­ای خاص(دوران فقدان تشکل)، قطع ارتباط بین نسلی دانشجویان فعال با یکدیگر است. نسل کنونی فعالان دانشجویی ارتباط مستمری با دانشجویان فعال دهه 80 ندارند و از امکان بهره­مندی از تجربیات و مهارت­های نسل سابق فعالان دانشجویی برخوردار نیستند و همین موضوع باعث شده انرژی و وقت زیادی از نسل کنونی فعالان دانشجویی، صرف یادگریری و تجربه کردن همان مواردی شود که براحتی می­توانست از یک نسل به نسل دیگر منتقل گردد و فعالان کنونی به جای آزمون خطا و طی کردن راه رفته از سوی فعالان سابق، می­توانستند انرژی خود را مصروف تداوم راه آنان با بهره­گیری از تجربیات آنان کنند و بازده فعالیت خود را بالا ببرند و با انرژی و اعتماد به نفس بیشتری در مسیر خود گام بردارند که این امکان عملا از آنان سلب گردیده و این امر موجب شده که بسیاری از فعالیت­های دانشجویان، جنبه استهلاکی و آزمون و خطایی داشته باشند و از بازده مفید فعالیت­های دانشجویان و تشکل­ها کاسته شود.
  • برخوردهای امنیتی و انضباطی با دانشجویان: در دوران دولت­های نهم و دهم بسیاری از دانشجویان فعال به بهانه­های مختلف طعم زندان و بازداشت و احضار و محکومیت در محاکم قضایی یا کمیته­های انضباطی را چشیده­اند و این امر موجب شده که نسل کنونی فعالان دانشجویی، بسیار دست به عصاتر و محافظه­کارانه­تر از قدمای خود گام بردارند. ترس از پرونده سازی حتی بر دانشجویان عادی هم سایه افکنده و بسیاری از دانشجویان حتی از عضویت در تشکل­های منتقد و اصلاح­طلب از ترس اینکه مبادا بعدها موقع استخدام و پذیرش مسئولیت­های مهم، این عضویت برای آنان دردسرساز شود، از هواداری یا تکمیل یک فرم عضویت ساده هم پرهیز می­کنند.
  • تغییر ضائقه و اولویت­های نسل جدید دانشجویان: نسل جدید دانشجویان با نسل گذشته خود از نظر اولویت­ها و دغدغه­ها تفاوت فاحشی دارد. اگر در میان نسل گذشته، دغدغه آزادی­های سیاسی و آزادی بیان و آزادی اندیشه موضوعیت داشت، نسل حاضر بیشتر به آزادی­های خصوصی و روابط باز بین دو جنس مخالف می­اندیشد و شبکه­های اجتماعی و تحولات فرهنگی هم به امور این­چنینی شتاب بخشیده­اند. اوضاع اقتصادیِ نه­چندان امیدوارکننده کشور هم به این موضوع دامن زده است و باعث شده بسیاری از دانشجویان از بدو ورود به دانشگاه به دنبال پیدا کردن شغل و درآمد مختصر باشند که معمولا شغل شایسته و راضی­کننده­ای هم نصیب دانشجویان نمی­شود. دانشجویان عمدتا خود را درگیر کارهای معمولی با درآمد اندک می­کنند که از قبل این کارها حتی تجربه خاصی هم به دانشجویان اضافه نمی­شود و همین درگیری ذهنی و زمان­بر دانشجویان، مانع از پرداختن آنان به مسائل اساسی­تر و وقت صرف کردن برای فعالیت­های سیاسی و فرهنگی و مطالعه کتاب­های غیر درسی می­شود.
  • خلاء تئوریک و منفعت­طلبی فعالان دانشجویی: بسیاری از دانشجویانی که وقت خود را صرف حضور فیزیکی در تشکل­ها و فعالیت­های تشکیلاتی می­کنند، از فقر تئوریک و فقدان سواد لازم در این زمینه رنج می­برند و توان اقناع کردن سایر دانشجویان برای دعوت به فعالیت در این عرصه را ندارند. فقدان مطالعه و سواد کافی موجب شده که فعالان دانشجویی نتوانند گفتمان جذابی را برای دانشجویان دارای دغدغه­های سیاسی-اجتماعی-فرهنگی نمایندگی کنند و توان تبلیغ موثر و جذب­کننده برای گفتمان مطلوب خود را نداشته باشند. حتی در مواردی فعالان دانشجویی به دلیل وضعیت درسی نامطلوب و ضعف شخصیت فردی، بیش از آنکه عامل جذب سایر دانشجویان به این حوزه باشند، در نقش نیروی دافعه عمل کرده و سایر دانشجویان را از حضور در فعالیت­های دانشجویی پس می­زنند. همچنین مشاهده برخی از چهره­ها که بابت فعالیت­های دانشجویی خود در رسانه­ها دیده می­شوند یا پس از دوران دانشجویی به پست و مقامی رسیده­اند، باعث برانگیخته شدن احساس طمع برخی از فعالین دانشجویی شده و موجب گردیده برخی از آنان صرفا به عنوان سکوی پرتاب به تشکل­ها و فعالیت­های دانشجویی نگاه کنند و در خودنمایی و ارتباط­گیری با مسئولان و فعالان سیاسی صاحب­نام، با یکدیگر رقابت ناسالم کنند که این امر به ایجاد فضای ناسالم در برخی تشکل­ها و جمع­های دانشجویی منجر گردیده که باعث دلسردی و مایوس شدن دانشجویان از تشکل‌های دانشجویی شده است.

برای رفع آسیب­های گفته شده چه باید کرد؟

به نظر نگارنده برای رفع این مشکلات در وحله اول تشکل­های دانشجویی باید تکلیف خودشان را روشن کنند و با مطالعه و تحقیق و پرس­وجو از صاحب­نظران، مرامنامه­ای روشن برای خود تدوین کرده تا هم اعضای خود تشکل بدانند که قرار است در چه جهتی و با چه اهدافی فعالیت کنند و از سردرگمی و تزلزل رهایی یابند و هم دانشجویان خارج از تشکل، دقیقا بدانند با چه مجموعه­ای روبرو هستند و در صورت فعالیت در آن باید چه انتظاراتی را برآورده سازند و با شرکت در نشست‌ها و جلسات آن، چه خوراکی به آنان داده خواهد شد. اساسنامه یک تشکل برای معرفی آن به تنهایی کافی نیست زیرا اولا اساسنامه­ها باید حاوی بندهایی باشند که طبق قوانین ناظر بر فعالیت تشکل­های اسلامی، گنجانده شدن آنان در اساسنامه ضروری است و از این حیث تقریبا همه تشکل­ها، شباهت زیادی با یکدیگر دارند و نمی­توان بین آنها تفکیک خاصی قائل شد. ثانیا اساسنامه در حکم قانون اساسی تشکل است و عمدتا مواردی از قبیل ارکان تشکل، نحوه برگزاری انتخابات و شرایط اعضا را شامل می­شوند که در جای خود مهم هستند. ولی مرامنامه نشان­دهند دیدگاه­های یک تشکل درباره مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دانشجویی است و برای همگان مشخص می­کند که اندیشه حاکم بر تشکل در هر زمینه­ای چیست و چه گفتمانی را نمایندگی می­کند و فعالین و اعضای خود را در چه چارچوبی پرورش می­دهد. در این راستا صدور بیانیه­های تحلیلی منظم که نقطه­نظرات تشکل در قبال موضوعات روز و مسائل ضروری دانشگاه را بازتاب دهد، ضروری است.

همچنین ارتباط بین نسلی فعالان دانشجویی که از گذشته تاکنون قطع شده بود، باید حفظ شود و تجربیات آنان باید به نسل­های بعدی منتقل گردد تا هم هویت تشکل محفوظ بماند و هم نسل­های آینده، در تداوم راه نسل کنونی دچار سردرگمی و ناکارآمدی نشوند و انرژی خود را صرف بدست آوردن تجریاتی نکنند که براحتی می­توان از طریق انتقال تجربیات به آنها دست یافت. در این راستا آرشیو کردن و مستندسازی فعالیت­های تشکل و طبقه­بندی آنها به منظور استفاده نسل های آینده و سهل­الوصول کردن دسترسی به آنها باید جدی گرفته شود و تشکل­ها و فعالان دانشجویی باید به آن همت گمارند.

تشکل­های دانشجویی در شرایط کنونی برای جبران ضعف تئوریک فعالان خود -چه در زمینه مطالعاتی و چه در زمنیه تشکیلاتی- باید برگزاری حلقه­های مطالعاتی و دوره­های آموزشی فعالیت تشکیلاتی را در اولویت خود قرار دهند تا از این رهگذر بتوانند نیروهای کیفی و صاحب­تحلیل و آشنا با قواعد و الزامات کار تشکیلاتی و گروهی پرورش دهند و جذب نمایند. برگزاری چنین دوره­هایی اولا بازدهی بسیار بالاتری برای تشکل و دانشجویان فعال در آن دارد، ثانیا دردسر کمتری برای برگزارکنندگان داشته و ثالثا حساسیت­برانگیز و دردساز هم نیست.

یکی از مسائلی که اغلب فعالان دانشجویی از آن غفلت می­کنند، دوری از عامه دانشجویان و عدم درک صحیح از اولویت­ها و مطالبات بدنه دانشجویان غیرفعال و غیرسیاسی است. این مسئله باعث عدم واقع­بینی و عدم درک صحیح اولویت­های فعالیت نخبگان تشکلهای دانشجویی شده و موجب گردیده گفتمان حاکم بر تشکل­ها و مطالبات آنها، از خواسته­ها و مطالبات بدنه دانشجویان فاصله روزافزون بگیرد که این امر نیز به دوری بیشتر تشکل­های دانشجویی از بدنه دانشجویان و عدم مقبولیت تشکل­ها نزد عامه دانشجویان منجر شده است. باید در نظر داشت که هرچقدر هم که از نظر فعالان دانشجویی، دغدغه­های توده­های دانشجویان سطحی و سخیف باشد، بالاخره مخاطب برنامه­ها و فعالیت­های تشکل­ها همین قشر هستند و حتما باید آنچه آنان بدان می­اندیشند و در پی آن هستند را مد نظر قرار داد و به رسمیت شناخت تا بتوان به گرایش آنان به تشکل­های دانشجویی امیدوار بود و برای این منظور برنامه‌ریزی کرد.

راهبرد پیشنهادی به تشکل­های دانشجویی

«ما خوب می­دانیم که چه چیزی را نمی­خواهیم اما خودمان هم نمی­دانیم که چه چیزی می­خواهیم». این توصیف وضعیت بسیاری از تشکل­های دانشجویی حال حاضر دانشگاه­های کشور است! تشکل­ها و دانشجویان فعال در آن عمدتا با وضعیت فعلی حاکم بر دانشگاه و کشور همسو نیستند و در نقد وارد کردن به وضع موجود قهّاراند اما دقیقا نمی­دانند که جایگزین آنها برای وضعیت موجود نامطلوب به زعم آنان چیست؟ به عبارتی دیگر، فعالان و تشکل­های دانشجویی عمدتا نگاه سلبی به شرایط حاکم بر جامعه پیرامون خود دارند که این البته ناشی از روحیه آرمان­خواهی جوانان دانشجو است، اما این رویکرد عمدتا سلبی سبب شده که دقیقا ندانند که در کدام مسیر گام بر می­دارند و خواستار تحقق چه مطالبات کلانی هستند. به همین دلیل هم فعالیت آنان با افت و خیزهای فراوان روبروست و باعث شده در طی مسیر خود بسیار دچار انحراف و تغییر جهت شوند. این البته مختص دانشجویان امروزی نیست بلکه این معضل حتی پیش از انقلاب اسلامی هم در میان دانشجویان فعال آن دوره دیده می­شود. بسیاری از دانشجویان در آن دوران به دنبال مبارزه با «دیکتاتور» بودند نه «دیکتاتوری». به بیان دیگر بسیاری از فعالان دانشجویی پیش از انقلاب صرفا دنبال مبارزه با شاه بودند و به مبارزه با ساختاری که موجب برکشیده شدن شاه مستبد شده توجهی نداشتند. برای همین هم بود که گروه­های بسیاری در همان حالی که به مبارزه با شاه می­پرداختند، از حکومت­هایی مانند شوروی سابق یا گروهک­هایی مانند سازمان مجاهدین خلق طرفداری می­کردند و به این توجه نداشتند که ایدئولوژی­ای که از آن در مقابل نظام شاهنشاهی حمایت می­کنند، خود در صورت قدرت گرفتن می­تواند به چه فجایعی منجر شود.

این نقطه ضعف از گذشته تاکنون با جنبش دانشجویی باقی مانده و هنوز هم بسیاری از فعالان و تشکل­های دانشجویی نه شناختی از مکاتب و جریان­های سیاسی و فکری مختلف دارند و نه دقیقا می­دانند که راهی که اکنون برای فعالیت در آن قدم بر می­دارند، به چه نتیجه­ای منتهی می­شود. لازم است که کنشگران دانشجویی فعال در تشکل­ها یا حتی فعالان دانشجویی مستقل، اولا نسبت به جریان­های سیاسی و مکاتب و جریانات فکری شناخت کافی پیدا کنند و ثانیا رویکرد و تکلیف خود را با مقولات بسیار مهمی مانند رابطه خود با دولت و حکومت در ابعاد مختلف روشن کنند.

چه بخواهیم و چه نخواهیم، دوران دانشجویی و فعالیت دانشجویی مقطع خاصی از زندگی جوانان را در بر می­گیرد و با پایان یافتن این دوره، همه دانشجویان اعم از کنشگرِ بسیار پرکار و عادی بی­دغدغه وارد اجتماع می­شوند و اینجاست که تازه با اقتضائات و مشکلات جامعه از نزدیک روبرو خواهند شد و کسی در ادامه زندگی خود موفق است و می­تواند با افتخار از دوران حضور در دانشگاه یاد کند که فکری برای این دوران نیز کرده باشد. منظور این نیست که دانشجویان در دوران دانشجویی، فرصت‌طلبانه سعی کنند که به هر قیمتی خود را به صاحبان قدرت و منزلت وصل کنند تا بلکه با چاپلوسی و خودنمایی بتوانند به نوایی برسند. بلکه مقصود این است که فعالان دانشجویی باید بتوانند پس از پایان فعالیت دانشجویی نقشی موثر در جامعه ایفا کنند و اینکه در چه جایگاهی به ایفای نقش بپردازند، به خودی خود موضوعیت ندارد. متاسفانه شرایط بد اقتصادی کشور بر کسی پوشیده نیست و دانشجویان هر چقدر هم که در دوران دانشجویی دغدغه معیشت نداشته باشند، بالاخره پس از فراغت از تحصیل با این موضوع روبرو خواهند شد. این را هم کسی نمی­تواند انکار کند که مهم­ترین چالش حال حاضر ایران، «توسعه» درهمه ابعاد است (پیشرفت همه جانبه اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و ... ). خصوصا توسعه اقتصادی که بسیاری مشکلات سیاسی و ساختاری کشور در گرو حل همین مسئله است. خلا ایفای نقش دانشجویان و تشکل­های دانشجویی در جا انداختن گفتمان توسعه‌گرایی در سطح نخبگان و تصمیم­گیران و تصمیم­سازان کشور شدیدا احساس می­شود. نباید فراموش کرد که دانشجویان امروز، مدیران و مسئولان و تصمیم­گیران و کارگزاران آینده ایران هستند. این نکته ضرورت آشنایی دانشجویان با اهمیت، عوامل و موانع توسعه ایران و پرورش نسل شهروندان و مدیران توسعه­گرا برای آینده کشور را خاطر نشان می­کند. تشکل­های دانشجویی نیز باید به نوبه خود در این مسیر نقش سازنده و موثری ایفا کنند.

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی