محمد قوچانی
سردبیر روزنامه سازندگی و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران
محمود احمدینژاد رئیس دولتهای نهم و دهم جمهوری اسامی ایران هر روز بیش از پیش از حاکمیت فاصله میگیرد و به هیبت اپوزیسیون در میآید؛ تا جایی که دیروز صبح تندترین حرفها را علیه قوه قضائیه و نهادهای عالی نظام روی پلههای دادستانی تهران بر زبان آورد.
تحلیل علت اقدامات اخیر احمدینژاد بر ما پوشیده نیست؛ به خصوص آنکه خود او هم ابایی از آن ندارد که پشت شعار «نه اصلاحطلب نه اصولگرا» قرار بگیرد و بکوشد خودش را آلترناتیو هر دو جناح و اساسا کلیت حاکمیت قرار دهد و در آیندهای که فکر میکند نزدیک است به قدرت اصلی کشور تبدیل شود.
اما از این گمانهزنی که بگذریم، پرسش اصلی این است که ما به عنوان اصلاحطلبان و اصولگرایان با احمدینژاد تازهای که از خاکستر احمدینژاد قدیم سر بر آورده است چه باید بکنیم؟
برخی تحولخواهان معتقدند باید از حرفهای تازه احمدینژاد استقبال کرد، چرا که به هر انگیزه و به هر مجوزی او میتواند مرزهای تازهای را در نقد حاکمیت بگشاید و ما به گوینده سخن کاری نداریم، آنچه مهم است محتوای سخن است.
برخی دیگر از تحولخواهان اما معتقدند اتفاقا باید با احمدینژاد کار داشت و اول از او پرسید که پس چرا آن زمان که خود در رأس حاکمیت بود از اقدامات خشونتآمیز حمایت میکرد و برخی از رجال سرشناس در نزاع با آزادی و حقوق مردم مانند سعید مرتضوی را بر سریر قدرت نشاند؟
ما اما فکر میکنیم قبل از هر چیز باید به یاد اصولگرایان بیاوریم که چگونه احمدینژاد را در آستین خود پروراندند و اتفاقا برخلاف امروز که اصولگرایان سعی میکنند حساب او را از خود جدا کنند، این اصولگرایان بودند که به یاران اصلی چهرهای مجهول به نام احمدینژاد بدل شدند و اصلاحطلبان را حذف کردند. در واقع خطاب اصلی ما نه محمود احمدینژاد که اصولگرایانیاند که در سال 1384 او را بر اکبر هاشمیرفسنجانی و بعدا بر بسیاری از اصلاحطلبان ترجیح دادند و همه ما را به پای او قربانی کردند. اما هدف از این یادآوری راهبردی نه سرزنش اصولگرایان که درسآموزی از گذشته و برافروختن چراغی برای راه آینده است.
متاسفانه هماکنون نیز در هر دو جبهه افراد منفردی وجود دارند که به بر هم زدن اساس نظم سیاسی کشور فکر میکنند و نه فقط تجدیدنظرطلبان در جبهه اصلاحطلبان که بنیادگرایانی در جبهه اصولگرایان قرار دارند که در پی بازتولید خاطره محمود احمدینژاد هستند و تا زمانی که نظم سیاسی حزبی کشور تثبیت نشود و افراد بیشناسنامه یکشبه به قدرت نرسند این تراژدی تکرار خواهد شد.
از آن مهمتر ما فکر میکنیم احمدینژاد هنوز تنها نیست. محمود احمدینژاد بازی نهایی خود را آغاز کرده است، اما هستند اصولگرایانی که هنوز در نهان دل با او دارند و به او این اجازه را میدهند که در حرم حضرت عبدالعظیم یا راهپلههای دادسرای تهران هر چه بخواهد بگوید.
ما از آزادی بیان محمود احمدینژاد نگران نیستیم؛ اما این دوگانگی در آزادی بیان (مثلا نسبت به یک نماینده اصلاحطلب مجلس) سبب میشود نهتنها با شک و تردید در انگیزههای محمود احمدینژاد بنگریم، بلکه به تدریج باور کنیم که او هنوز تنها نیست و در میان جناح اصولگرا یاران قدرتمندی دارد که فکر میکنند با باز گذاشتن دست احمدینژاد میتوانند اصلاحطلبان را مهار کنند یا حتی بر جای اصلاحطلبان بنشانند و این همان تکرار تجربه تلخ 1384 است.
مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود! منبع: روزنامه سازندگی