محمد قوچانی
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و سردبیر روزنامه سازندگی
پس از وتوی قطعنامه پیشنهادی آمریکا و انگلیس علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل متحد از سوی روسیه، روابط ایران و روسیه وارد مرحله تازهای شده است تا جایی که رئیسجمهوری روحانی از روسها تقدیر کرد. با وجود این، واقعیت این است که افکار عمومی ایران نظر خوبی به روسها ندارد. تجربه تاریخی جنگهای ایران و روس و جدایی سرزمینهای قفقاز از ایران و عهدنامههای گلستان و ترکمنچای منشأ و مبدأ این تلقی تاریخی منفی است. همان عهدنامههایی که روسها را پشتیبان و پشتوانه حکومت مستبد قاجاریه در ایران ساخت و آنان را در جریان نهضت مشروطه در برابر ایرانیان قرار داد. حتی با وجود سقوط حکومت تزاری و وعده لنین به بهبود روابط ایران و شوروی نفرت تاریخی ملتها از روسیه فرو نخفت به خصوص آنکه این همسایگان بیش از اندازه قوی از هیچ فرصتی برای تجاوز و تصرف خاک ایران کوتاه نیامدند و روسهای سرخ مانند روسهای سفید به خاک آذربایجان ایران دستاندازی کردند و فقط با تردستی سیاستمدار نابغهای مانند قوام بود که آذربایجان ایران نجات یافت. بدبینی ایرانیان به روسها تا اندازهای بود که محمدرضا پهلوی آخرین پادشاه ایران گفته بود اگر قرار بود همسایگان خود را انتخاب کنم؛ هرگز روسیه را به همسایگی بر نمیگزیدم! اما روسها – ولوکمونیست – آنقدر نامرد بودند که با وجود حمایت از حزب توده همزمان با پادشاه پهلوی پیمان دوستی و قراردادهای کلان اقتصادی میبستند و نه فقط در رژیم گذشته که در دورهی جمهوری اسلامی به این سیاست دوگانه ادامه میدادند یعنی هم از طریق حزب توده در ایران جاسوسی میکردند و هم روابط خود را با حاکمیت اسلامی در ایران ادامه میدادند. هم بنیان فنی و نظامی ارتش عراق را گذاشته بودند و هم در همه دورهی جنگ تحمیلی با ایران رابطه داشتند. کتاب مهم خاطرات ولادیمیر کوزیچهکین به نام ک.گ.ب در ایران و داستان جاسوسی سرلشکر مقربی و ماجرای محمدرضا سعادتی فقط بخشی از خاطرات ناخوشایند ایران از روسیه است تا جایی که حتی وقتی فیلمسازی مانند ابراهیم حاتمیکیا روایتی از جنگ مشترک ایران و روسیه در سوریه ارائه میکند به فرصتطلبی روسها طعنه میزند. اما واقعیت این است که به خصوص با روی کار آمدن دونالد ترامپ – که ظاهرا سیئهای از سیئات روسیه است – ایران به صورت ناگزیر به روسها نزدیک شده است. بدعهدی آمریکاییها و انگلیسیها و خطر داعش سبب شده است ایران به صورت استراتژیک در کنار روسیه قرار گیرد؛ روابط ایران و روسیه در این دوره جدید از سه حالت خارج نیست:
اول، رابطهای تاکتیکی که بر سر خط نفوذ غرب در خاورمیانه شکل گرفته است و میتواند کوتاهمدت و تکنیکی باشد؛ مانند حمایت نیروی هوایی روسیه از اقدامات ایران و سوریه در جنگ با داعش...
دوم، رابطهای ایدئولوژیک که به معنای همفکری ایران و روسیه در برخورد با غرب است. این رابطه البته ناممکن است. چون روسها به جز عملگرایی هیچ ایدئولوژیای ندارند. بدیهی است که حتی اگر ایدئولوژی روسی (مانند کمونیسم؛ مارکسیسم/ لنینیسم) وجود و حضور داشت ما ایرانیان به علل فلسفی و مذهبی نمیتوانستیم و نمیتوانیم متحد روسها باشیم. حتی هماکنون که دیگر روسها ملحد نیستند و پوتین از سوی کلیسای ارتدوکس غسل تعمید داده شده و به مسیحیت مشرف شده است اما همین روسها در بهبود روابط با حکومت صهیونیستی اسرائیل پیشگام بودهاند و در سرکوب بنیادگرایان مسلمان تبعه روسیه گوی سبقت را از غربیان ربودهاند.
رابطه ایران و روسیه اما میتواند استراتژیک باشد. روابطی راهبردی بر سر منافع و امنیت ملی دو کشور. بدون شک حضور روسیه در خاورمیانه و به خصوص سوریه تابع منافع ملی این کشور بود. تاتارها و چچنیهای روستبار در سوریه بسیار بوده و هستند و روسها نه برای اسلام پناهی که برای مبارزه با بنیادگرایی نفوذیافته در سرزمینهای آسیایی امپراتوری خود وارد سوریه شدهاند. اما ایران، سوریه نیست. روسها باید بدانند ایران با تاریخ و تمدن و فرهنگ و جغرافیای بزرگ خود کشوری مستقل است که در پی منافع ملی خویش است. ایران به عنوان یک کشور میانه هرگز نه در بلوک شرق بوده است و نه در بلوک غرب. روسها نباید فکر کنند ایران مستعمرهای از مستعمرات ایشاناند. وصیتنامه پترکبیر – اگر واقعیت داشته باشد – هرگز تحقق نمییابد و روسها باید به همان آبهای سرد و یخزده خود در ساحل قطب شمال بسنده کنند و رویای آب گرم را فراموش کنند.
اما ایران و روسیه میتوانند براساس یک نقشه راه به یک همکاری راهبردی برسند. مبنای این همکاری راهبردی میتواند موارد زیر باشد:
1 روسیه باید پتانسیل اقتصادی ایران در صادرات گاز به اروپا را به رسمیت بشناسد و بداند که ایران به عنوان یک قدرت منطقهای میتواند شاهرگ انتقال انرژی جهان باشد. شایعاتی که گفته میشود بنیان دخالت روسیه در سوریه جلوگیری از تسلط ایران بر ساحل مدیترانه برای انتقال گاز به اروپا و شکستن انحصار روسیه در تامین گاز اروپاست، سبب میشود این همکاری راهبردی مورد تردید واقع شود؛
2 روسیه باید حُسن نیت خود را در حفظ برجام و جلوگیری از فروپاشی آن نشان دهد و مانع از خروج رفیق شفیق ولادیمیر پوتین یعنی دونالد ترامپ از برجام شود. همه نفوذ روسها باید در اینجا به کار گرفته شود و در واقع در تداوم وتوی پیشنهاد آمریکا و انگلیس در ماجرای یمن این حق وتو باید به سود ایران ادامه یابد؛
3 روسیه باید عضویت رسمی ایران در پیمان شانگهای را بپذیرد و ایران را در کنار هند و چین به عنوان یک قدرت منطقهای به رسمیت بشناسد. روسها باید از توسعه اقتصادی ایران حمایت کنند و از تضعیف بازار ایران خودداری کنند؛
4 روسیه باید از نفوذ ایدئولوژیک و سیاسی در ایران به دور باشد. استقلال جمهوری اسلامی ایران مهمترین سرمایه این کشور است و به همان اندازه که آمریکوفیلها و انگلوفیلها و اروپاییمشربان نباید در سیاست داخلی ایران دخالت کنند روسها هم باید از شائبه نفوذ سیاسی و امنیتی در ایران به دور باشند؛
و این پیام بیش از آنکه به روسها باشد به روسوفیلهای وطنی است که پس از هشدار درست علیه نفوذ غرب در ایران، نفوذ شرق و به طور مشخص روسیه را نادیده میگیرند. در اینجا ناگزیرم که جمله تاریخی مهندس مهدی بازرگان را به یاد آوریم که اگر آمریکا شیطان بزرگ است؛ روسیه شیطان اکبر است. برخی در ایران فکر میکنند روسیه نه فقط یک متحد استراتژیک ایران است بلکه میتواند یک دوست ایدئولوژیک باشد. آنان الکساندر دوگین نظریه پرداز ناسیونالیسم جدید روسی را به ایران و حتی صداوسیما دعوت کردند و او با ادبیاتی آخرالزمانی سعی کرد خود را دوست ایدئولوژیک ایران معرفی کند. اما فرهنگ اسلامی و ایرانی با فرهنگ روسی نسبتی ندارد. ما نه با آمریکاییها و انگلیسیها و اروپاییها پیمان اخوت داریم و نه با روسها و چینیها. همه جناحهای سیاسی در ایران با نفوذ بیگانه در سیاست داخلی مخالفند و در سیاست خارجی هیچ دوست و دشمن ابدی وجود ندارد.
کسانی که در ایران از بهبود رابطه با غرب حمایت میکنند مخالف استیلای غرب هستند و برخلاف بلشویکها که جهانوطن هستند و حتی در گفتمان لیبرالی اساس را باید بر وطن و منافع ملی گذاشت و اکنون که آمریکاییها با انتخاب دونالد ترامپ راه را اشتباه رفتهاند – و حتی اگر براساس منافع ملی خود راه را درست رفته باشند – ما باید به راه خودمان برویم و براساس استراتژی فراموش شده نه شرقی و نه غربی یا همان تئوری «موازنه عدمی» (منفی) خط تاریخی مدرس – مصدق در شکاف میان ابرقدرتها در پی منافع ملی خود باشیم. رابطه ایران و آمریکا و انگلیس میتواند شبیه رابطه چین و آمریکا یا روسیه و آمریکا باشد: رقابتی صریح و علنی براساس منافع ملی بدون آنکه به خودباختگی در مقابل غرب یا شرق بینجامد.
روسها در برابر آزمونی تاریخی قرار دارند و حوادث روزهای آینده ثابت خواهد کرد که دوستی آنها با ایران تاکتیک است یا استراتژی؟ تا آن زمان باید به دقت رفتارهای روسیه را تحتنظر داشت. پوتین حتی اگر برای ملت روسیه یک قهرمان ملی باشد برای ما ایرانیها یک همسایه مشکوک است که مردانگی خود در ماجرای اخیر را باید ادامه دهد تا نامرد نامیده نشود...
منبع: روزنامه سازندگی