سیده فاطمه مقیمى
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران و رئیس کانون زنان اتاق بازرگانى تهران و ایران
به یاد دارم 35 یا 36 سال پیش که کارم را در حوزه مدیریت شروع کردم، باور اینکه زنان در مشاغل مدیریتی موفق باشند، زیاد برای جامعه قابل توجه نبود. جامعه با یک نگاه ناباورانه، زنانی را که در نقشهای مدیریتی حضور پیدا میکردند، قبول میکرد، اما با گذشت زمان دو تفکر متغیر در پذیرش زنان به وجود آمد؛ اولین مسئله این بود که زنان خود به این باور رسیدند که این امکان وجود دارد که آنها علاوه بر مشاغل دیگر میتوانند در پستهای مدیریتی هم مشغول به فعالیت باشند و تأثیرگذاری خود را داشته باشند. به بیان دیگر، خودباوری شخصی و اعتماد به نفسی در زنان به وجود آمد که در پیشبرد اهداف و آرزوهای آنها تأثیرگذار بود. از طرفی، شاید بتوان افرادی را که آغازگر فعالیت در کسب وکارهایی بودند که جامعه آنها را نامتعارف میخواند، بنیانگذاران تغییر تفکر جامعه در مواجه با زنان دانست. آنها با تلاش بسیار، باور جامعه را به این سمت رساندند که زن میتواند در مشاغل مدیریتی متعهد و مسئولی تپذیر باشد. بحث دیگر این است که رشد اقتصادی در دنیا هم به ما این موضوع را نشان داد که شرایط اقتصادی و اجتماعی در حال جلو رفتن است. برای زنان به غیر از مسئولیتشان در چارچوب خانه و خانواده و حفظ و حراست از همسر و فرزندان، کارکردی هم بیرون از منزل تدوین شده بود تا بتوانند در جامعه نق شآفرینی کنند. همچنین، چون سطح اقتصادی دنیا هم بالا رفته بود، دیگر یک نفر نمیتوانست و نمیتواند تنها نا نآور خانه باشد و زن و مرد باید در کنار یکدیگر مشغول به کار باشند. برای همین هم حضور زنان در بعد اقتصادی و با این نگاه پذیرفته شد که این اتفاق قابل انجام دادن است. نوع کسب وکارها هم مقوله بعدی تغییر تفکر در پذیرش زنان است. گمان میشد که برخی از کارها انگار فقط مختص به زنان است و برخی دیگر از کارها فقط و فقط برای مردان تعریف شده است که در اینباره میتوان به پزشکی اشاره کرد. برای مثال در عرصه پزشکی، حرفههای پاییندست مانند پرستاری و مامایی برای زنان تعریف شده بود و برخی از پستهای مدیریتی از میانه به بالا را برای آقایان مناسب دیده بودند. این هم مقول های بود که دنیا و زنان آن را به چالش کشیدند؛ تفکیک جنسیتی با تفکیک شغل منافات دارد و نمیتوان گفت زنان باید فقط در شغلهای خاصی مشغول به فعالیت باشند. در حال حاضر بسیاری از آشپزهای ماهر و مشهور دنیا، خیلی از طراحان لباس و... مرد هستند. پس در واقع جنسیت هم نمیتواند چنین تفکری را رقم بزند و در اذهان عمومی باقی بماند. در نتیجه دو عامل اصلی در حضور زنان بر عرصههای مدیریتی و اشتغال آنها تأثیرگذار بود؛ اول، خودباوری زنان و دوم، باور جامعه. هر دوی این عوامل در مد تزمانی مشخص رخ داد؛ یعنی این تغییر نگاه اول از خود شخص آغاز میشود و بعد در جامعه این موضوع القا میشود که زنان میتوانند در پستهای بالا مشغول به کار باشند و از عهده مسئولی تهای سنگینی برآیند. وقتی این موضوع به جامعه القا میشود، هم جامعه این تغییر را میپذیرد و هم برای تغییرات بزر گتر دیگری آماده میشود. مسئله دیگر هم بحث تحصیلات زنان است. شاید این آمار را بارها افراد مختلفی با فاکتورهای گوناگونی عنوان کردهاند که میزان حضور زنان کشورمان در بخشهای دانش پژوهشی افزایش پیدا کرده است. قدر مسلم، وقتی کسی از نظر تحصیلی به مراتب بالاتر میرسد، در واقع توقعاتش برای مسئولی تگرفتن و انجام اموری که به او محول میشود، هم آمادهتر و هم مطالبهگرتر است. پس امروز زنان ما نسبت به دهههای قبلی با توجه به بالارفتن سطح تحصیلاتشان، انتظار گرفتن مسئولیتهای بیشتری هم دارند و این باب دیگری است که در تمام دنیا رقم زده شده است. حالا برخی میگویند که برای زنان سقف شیشهای وجود دارد، اما به نظر من سقف شیشهای ذهن ما آدمها است. تفکر ما باعث میشود برای زنان سقف شیشهای ایجاد شود. باید محدودیتهایی را که در ذهنمان جا خوش کردهاند، برداریم و زنان را مسئولیتپذیرانی قوی در نظر بگیریم. این موضوع فقط مختص به مردان نیست، بلکه هم من به عنوان یک زن باید این محدودیت را از ذهنم بردارم و هم به عنوان یک شهروند نسبت به مسئولیت دادن به زنان این تفکر محدودیت را از ذهنم بردارم و شایستهسالاری را جدا از جنسیت افراد رقم بزنم.
منبع: هفتهنامه حمل و نقل