همچنان صریح حرف میزند بدون اینکه کمترین محافظه کاری داشته باشد، روی نظراتش مصر است.
به گزارش خبرگزاری برنا، فائزه هاشمی یکی از چهرههای عجیب ایران است، او شهرت مقدماتیش را از ماجرای دوچرخه سواری کسب کرده، به عنوان نماینده دوم تهران راهی مجلس شده، روزنامه اش در اوج قدرت به محاق توقیف رفته، در ورزش زنان کشورهای اسلامی صاحب جایگاه است، زندانی شده، صراحتا میگوید میخواسته به کانادا برود و البته جنجالیترین فرزند مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی است. در آخرین روزهای سال ۹۷ میهمان خانه اش شدیم و با او به گپ و گفت نشستیم:
خانم هاشمی دو سال از فوت آیتالله هاشمی میگذرد؛ بسیاری بر این باورند که فقدان آیتالله هاشمی و عدم حضور ایشان در سپهر سیاست ایران موجب رخدادهای ناگوار بسیاری شده و اگر ایشان در قید حیات بودند میتوانستند مانع بسیاری از سومدیریتها شوند و همینطور مردم را بهتر به امیدوار بودن تشویق کنند؛ ارزیابی شما از این نگاه چیست؟
آیتالله هاشمی در دهههای آخر زندگی شان مقام اجرایی نداشتند اما به دلیل نفوذ و تاثیری که به خاطر شخصیت سیاسی خود داشتند مانع بسیاری از تصمیمات زائدی میشدند که درست نبود. رئیس جمهور امروز دیگر پشتیبانی آیتالله هاشمی را ندارد. اگرچه اینطور نبود که آقای هاشمی مستقیما به آقای روحانی توصیهای داشته باشد اما وجود پدر برای رئیس جمهور قوت قلب بود.
یکی از نظرات عمدهای که درباره آیتالله هاشمی وجود دارد تغییر نگاه سیاسی ایشان و نزدیکتر شدنشان به جریان اصلاحطلبی است. به نظر شما چقدر این نظر درسته و آیتالله هاشمی در سالهای پایان عمرشان چقدر به این جریان نزدیک شده بودند؟
ما یک اصلاحطلبی به معنای عام داریم، که یک منش سیاسی است و همچنین یک اصلاحطلبی به معنای خاص داریم، که بعد از سال 76 یک جریان سیاسی عنوان اصلاحطلب گرفت. اصلاح طب در معنای خاص را اگر در نظر بگیریم، آقای هاشمی را نمیتوان در این چارچوب قرار داد، چرا که ایشان نه اصلاحطلب بود و نه اصولگرا. نگاه او یک نگاه فراگیر و عام بود. اما اگر اصلاحطلبی در معنای عالم مدنظرمان باشد بله من آقای هاشمی را یک اصلاحطلب واقعی میدانم. زیرا تفکرات او اصلاحطلبانه بود. اگر این تفکرات در کشور بکار گرفته میشد ما در حال حاضر یک کشور توسعهیافته و پیشرفته بودیم. بنابراین تفکرات ایشان را میتوان اصلاحطلبانه دید اما به دلیل اینکه ایشان سیاستمدار بود، تمامی پیچیدگیهای کشور را مد نظر داشت و تلاش میکرد اقدامات و سخنانش در راستای حفظ نظام باشد. آیتالله هاشمی تلاش میکرد بحرانها به شکلی حل شوند که کشور بتواند در آینده نیز به کار خود ادامه دهد، بسیاری از مردم انتقادهایی به بخشی از عملکرد ایشان دارند اما من میدانم که به دلیل دورنگر بودن ایشان گاهی واکنشهایی را که مردم میخواستند نشان نمیداد و درباره خیلی از مسائل سکوت میکرد. با این حال در آینده همان عملکردی که مورد نقد بود هم میتوانست به اتفاقت خوبی بیانجامد.
هر دو جناح سیاسی کشور مخالفتها و انتقادات بسیاری به آیتالله هاشمی در طول سالها فعالیت ایشان داشتند؛ به نظر شما علت این اتفاق هم به علت فراجناحی بودن ایشان است؟
آیتالله هاشمی در هر دورهای از دو جناح کشور ضربه خورد، در هر دورهای یکی از این گروهها سعی بر تخریب او داشتند تا بتوانند از این طریق خود را وارد عرصه قدرت کنند. اما آقای هاشمی عمده مناصب خود را از مردم گرفته است و او همیشه خود را به رای مردم میگذاشت. او این امکان را داشت که سمتهای انتصابی را بگیرد و کاری هم به رای مردم نداشته باشد اما او اعتقاد به رای مردم داشت که این خود یکی از ویژگیهای اصلی اصلاحطلبی ایشان بود. اوایل انقلاب به آقای هاشمی ریاست قوه قضاییه پیشنهاد شده بود اما ایشان نپذیرفت و اصرار بر سمتهایی داشت که با انتخاب مردم به دست آمده باشد. عملکرد آیتالله هاشمی در مجموع نمایانگر تفکر اصلاحطلبی بوده است. جریانات سیاسی را نمیتوانیم ملاک قرار دهیم و یک چهره سیاسی را قضاوت کنیم. باید تفکرات شخصیتهای سیاسی را مستقلا مورد مطالعه قرار داد. البته لازم به ذکر است کسانی که مدت زیادی در قدرت میمانند روز به روز محبوبیت آنها کاهش پیدا میکند؛ در دورهای که گفته میشود آقای هاشمی محبوبیت سالهای پایانی زندگیاش را نداشت برههای بوده که زمان زیادی از حضور او در قدرت میگذشته است. ارتباط با شخصیتهای سیاسی امکانپذیر نبود و خیلی از مسائل هم به دلیل محدودیت رسانهها محرمانه بودند.
رو شدن خیلی از مسائل از زمان آقای احمدینژاد صورت گرفت. من معتقدم با اینکه احمدینژاد مشکلات زیادی برای کشور ایجاد کرده خوبی او این بود که بسیاری از حقایق در زمان او رو شد. این رو شدن حقایق به نظر من به شناخت شخصیت آقای هاشمی کمک بزرگی کرد و اصلا منجر به محبوبیت ایشان شد. تا جایی که مردم بعد از سال 88 مردم آقای هاشمی را ناجی کشور میدانستند.
خانم هاشمی یکی از مسائلی که در کشور نظرات مخالف و موافق بسیاری دارد حجاب اختیاری است. بیرون از ایران تبلیغات گستردهای هر روزه علیه اجباری بودن حجاب زنان در کشور ما وجود دارد، در ایران هم البته برخی موافق اختیاری شدن حجاب اند. شما به عنوان فعال زنان که در این زمینه هم اظهارنظرهای بسیاری کرده اید، چقدر اختیاری شدن حجاب را در کشور امکان پذیر میبینید؟
در حال حاضر تغییراتی در نگاه به مسئله حجاب زنان ایجاد شده است. بسیاری از افراد مثل من که با حجاب اجباری مخالفاند به این معنا نیست که در صورت اختیاری شدن حجاب، حجاب خود را خواهند برداشت. تعداد زیادی از مراجع و رهبران دینی نیز با اجباری بودن حجاب مخالفاند. آثار حجاب اجباری تا به الان گسترش دین در جامعه نبوده است. هر چه قدر بر اجبار حجاب تاکید شده است، دینستیزی و فرار از حجاب بیشتر شده است. یک نظرسنجی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلانی در این باره داشته، اثرات حجاب اجباری بر اساس این نظرسنجی در تعارض با سیاستهای فعلی در جهت اجباری بودن حجاب زنان بود. انتظار میرود کارشناسان و مسئولین این حوزه بر اساس عقلانیت با این موضوع برخورد کنند. ما بر این باوریم که اسلام باید توسط مراجع دینی به روز شود. وقتی دین به روز میشود، سیاستهای ما، قوانین و... نیز باید به روز شوند. اینکه ما بر یکسری سیاستها پافشاری کنیم نتایجی مثبتی نخواهد داشت. ماهواره نیز در کشور ما غیرقانونی است اما میبینیم که بسیاری از مردم از این وسیله استفاده میکنند. قانونی که از اعتبار بیافتد و مقبولیت نداشته باشد اثر مورد نظر را نخواهد داشت.
نظام ما جمهوری اسلامی است، به نظر شما اختیاری شدن حجاب منافاتی با اسلامی بودن نظام سیاسی ما ندارد؟
ما درست به همین دلیل که جمهوری اسلامی هستیم باید حجاب در کشورمان اختیاری باشد. در حال حاضر اقداماتی که به اسم دین انجام میشود ناشی از برداشتهایی است که از دین صورت میگیرد. در مورد قضاوت زنان برخی از مراجع معتقدند زنان میتوانند قضاوت کنند اما برخی دیگر مخالف این نگاه را به مسئله قضاوت زنان دارند. بنابراین نمیتوان دقیقا گفت که زنان نمیتوانند قضاوت کنند. بخشی از نگاه به حجاب با تکیه بر احکام دینی است. مسئولین ما باید به اسلام واقعی توجه کنند. عقل در کنار قرآن، سنت و اجماع یکی از منابع مهم دینی است. مسئولین ما به این سه توجه دارند اما توجهی به منبع عقل نشان نمیدهند. ما باید با نگاهی عاقلانه به حجاب اختیاری داشته باشیم. اختیاری کردن حجاب کمک به رشد اسلام است . ما در شهرهای کشور چقدر حجاب اسلامی میبینیم؟ تعداد چادریهای کشور روز به روز در حال کاهش است. قانون اجباری بودن حجاب درست برخلاف دین اسلام عمل کرده است. در حال حاضر نه در مسیر اسلام هستیم و نه در مسیر انقلاب بلکه در مسیر مخالف این دو حرکت میکنیم.
فلسفه حجاب ایجاد فاصلهای است بین زنان و مردان تا احترام و شان اجتماعی انسانها حفظ شود؛ به نظر شما نباید بیش از تاکید بر حجاب زنان به نگاه مردان و رفتار آنها با خانمها هم تاکید شود؟
اگر حجاب مهم است باید مردان هم برای داشتن نگاهی پاک آموزش ببینند. لزومی ندارد زنان را در پوششی برای دیده نشدن قرار دهیم. یکی از دلایلی که برای منع ورود زنان به استادیوم گفته میشود این است که فضای استادیومها برای زنان مناسب نیست. این نگاه به معنای مجازات زنان به خاطر بیاخلاقی مردان است. اگر دلیل منع ورود زنان به استادیومها بیاخلاقی مردان است، پس میتوان چند بازی مانع ورود مردان به استادیوم شد و زنان فقط اجازه ورود داشته باشند. فشار بر زنان به دلیل بیاخلاقی مردان به هیچ وجه دینی و اسلامی نیست. فلسفه حجاب نیز بدون شک این نبوده است. نسلهای امروز ارتباط کمتری با مسئله حجاب زنان دارند. منطق حجاب قدرت لازم برای قانع کردن نسل امروز دختران ایران را نداشته است.
شما در طول سالهای فعالیت سیاسی و اجتماعیتان پروندههای زیادی در دادگستری داشتید و چند باری هم محکوم به حبس بودید. اینکه شما فرزند یکی از ارکان انقلاب و چهرههای سیاسی شاخص هستید باعث شد که شکل دیگری با شما در بازجویی یا زندان برخورد شود؟
من بازجویی به معنای دقیق کلمه نداشتهام. شش ماه زندانی که من داشتم بدون بازجویی بود. دادگاه به من حکم داد و من به زندان رفتم. اما چند باری در سال 88 چند ساعتی در قرارگاه ثارالله بودیم که مثل اقامتگاه بود و چند نفری با من صحبت کردند که شبیه به بازجویی بود. با این حال اما به نظر به دلیل اینکه من فرزند یکی از چهرههای سیاسی بودم رفتار متفاوتی با من داشتند. بار دیگر در سال 78 به دلیل انتشار پیام کوتاهی از فرح دیبا و کاریکاتوری درباره نابرابری دیه زن و مرد روزنامه زن تعطیل شد و در دادگاه انقلاب رفت و آمد داشتم که جلسات بیشتر بازپرسی بود تا بازجویی. از آنجایی که بازپرس رفتار مناسبی در جلسات بازپرسی با من نداشت میتوان گفت این جلسات حالت بازجویی هم داشتند. اما من جواب نمیدادم و فقط میگفتم که این دادگاه صلاحیت رسیدگی ندارد و باید پرونده روزنامه به دادگاه مطبوعات ارجاع شود تا اینکه یک بار از من پرسیده شد رابطه شما با شاخه نظامی فرح دیبا چیست؟ که من پاسخ دادم ملانصرالدین شایعه کرد در فلان جا نذری میدهند، وقتی متوجه شد که مردم صف کشیده اند برای نذری و بعد خودش هم وارد صف شد با اینکه میدانست دروغ است. من پاسخ دادم شما حرف عجیبی که میزنید را خودتان باور کرده اید! بعد از این پاسخ بازپرس بسیار از دست من عصبانی شد. و وکیل من پادرمیانی کرد و ما را آشتی داد. با این حال فکر میکنم دختر آیتالله هاشمی بودن باعث میشد که در رفتار با من ملاحظه شود.
بسیاری از مقامات کشور اعلام میکنند که ما زندانی سیاسی و روزنامهنگار زندانی نداریم اما با این حال کسی که نقد میکند به عنوان مجرم امنیتی تلقی میشود در حالی که این عمل اگر جرم هم باشد باید جرم سیاسی باشد. باید بین جرم سیاسی و امنیتی تفکیک قائل شد، مجرمین امنیتی کسانی هستند که در ازای پول جاسوسی میکنند یا اینکه اقدامی بر علیه امنیت مردم انجام میدهند. اما مجرمین سیاسی برای اصلاح جامعه خود انتقاد کردهاند و کار آنها فراتر از نقد نبوده است. اصل 168 قانون اساسی ما تاکید بر این دارد که جرایم سیاسی و مطبوعاتی ما باید در دادگاه علنی و با حضور هیئت منصفه محاکمه شوند. با نظر به این مسئله میشود پرسید که ما از ابتدای انقلاب مجرم سیاسی نداشتهایم و تمام مجرمین امنیتی بودهاند؟ چند سالی است قانون جرایم سیاسی تصویب شده است اما باز هم ما تا الان دادگاه جرایم سیاسی نداشتهایم، در ماده یک این قانون گفته شده کسانی که نقد میکنند باید حسن نیت داشته باشند و به هدف اصلاح حکومت و سیستم انتقاد کنند و همینطور وظیفه احراز این نیت را به دادستان سپرده است. در حالی که در اغلب این جرایم دادستان شاکی است! چگونه ممکن است که یک طرف دعوا که شاکی است بخواهد حسن نیت متشاکی را احراز کند؟ این مسئله هم با دین ما در تضاد است هم با اصول حقوق بشر تعارض دارد. مسئولین فعلی کشور در ابتدای انقلاب اسلامی این قوانین را تنظیم و تصویب کردند زیرا انقلابیون ما طعم زندانها را چشیده بودند. مثلا پدر من به دلیل نقد حکومت قبلی به زندان رفته بود و همین وضعیت را هم میدیدند. در ابتدای انقلاب که مسئولین فعلی کشور هنوز انقلابی بودند در قانون اساسی این پیشبینی را انجام دادند اما تا به حال قانون دادگاه جرایم سیاسی و مطبوعاتی اجرا نشده است. حضور هیئت منصفه نیز بسیار اهمیت دارد. هیئت منصفه باید نماینده مردم باشد و قضات نتوانند به دلیل حفظ قدرت صدای مردم را بخوابانند. هیئت منصفه را وقتی حکومت تعیین کند آنها نمیتوانند نماینده مردم باشند.
تاثیر شما بر ورزش زنان غیرقابل انکار است. برگزاری مسابقات زنان اسلامی یکی از اتفاقات بسیار مهمی است که امروز هم درباره این مسئله صحبت میشود. این مسابقات چرا تعطیل شد و تجربه شما از این کار چه بود؟
ما در این زمینه مشکلات بسیاری را حل کردیم و طرحهای مختلفی داشتیم. تا جایی که آقای احمدینژاد فدراسیون ورزش بانوان را تعطیل کرد. من در ورزش بانوان سمتی نداشتم اما به عنوان مادر معنوی ورزش بانوان حضور داشتم. اگر مسئولین میخواستند من هم در کنار آنها قرار میگرفتم و کمک میکردم اما مسئولین بعدی ورزش زنان من را نخواستند و به همین دلیل هم من کنار رفتم. اینکه بازیهای اسلامی تا قبل از حضور آقای احمدینژاد برگزار شد و از آن حمایت هم شد. در خارج از کشور هم حمایت شد اما آقای احمدینژاد از این مسئله حمایت نکرد و آن را تعطیل کرد. تا قبل از این جریان دختران با حجاب هم نمیتوانستند شرکت کنند در مسابقات. اما با برگزاری این بازیها حمایتها بیشتر شد و داور و مربی هم از خارج از ایران برای ما میفرستادند. آقای احمدینژاد به دلیل مقابله با من فدراسیون ورزش زنان اسلامی را تعطیل کرد و تصور میکرد من در آنجا فعالیت سیاسی میکردم. به دلیل اینکه نمیتوانستند من را بردارند کل مجموعه را تعطیل کردند. همین حالا هم به همین دلیل من از دانشگاه اخراج شدم.
در زمینه دوچرخه سواری زنان و دختران هم شما فعالیتهای بسیاری داشتید. با گذشتن زمان بسیاری از این فعالیتها اما هنوز من دوچرخه سواری زنان مسئله است. راه حل این کنار گذاشتن این ممانعتها به نظر شما چیست؟
دوچرخه سواری زنان هیچوقت در کشور ممنوع و غیرقانونی نبوده است. ما قانونی برای منع دوچرخه سواری زنان نداریم و حالا نیز در تهران و شهرستانها بسیاری از دختران با دوچرخه تردد میکنند. موضوع دوچرخه سواری زنان را من شروع نکردم. دو سال قبل از بالا گرفتن محدودیت دوچرخه سواری خانمها من سخنرانیای در این باره کرده بودم و با این محدودیتها از این مسئله استفاده شد تا جلوی رای من برای انتخابات مجلس پنجم گرفته شود اما دختران و پسران جوان نگاه من را پسندیدند و همین باعث رای آوردن من در انتخابات شد. من هم چندین بار در شب دوچرخه سواری کرده ام. بنابراین نیاز به دنبال کردن نبود. من به عنوان شهروند تابوها را میشکاندم.
بعد از پایان مجلس پنجم و رأی نیاوردن شما در انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی، شما از سیاست کنارهگیری کردید. چه چیزی باعث این جدایی شد و به چه دلیل مجددا به عرصه سیاست بازگشتید؟
بعد از اینکه من در مجلس ششم رأی نیاوردم سیاست را کنار گذاشتم. و بعد به انگلیس رفتم. روزنامه زن تعطیل شده بود و نماینده هم نبودم. به همین دلیل برای بهتر شدن زبان انگلیسیام به انگلستان رفتم. در ابتدا اما برنامه رفتن به کانادا را داشتم که به دلیل پذیرش گرفتن از دانشگاه انگلستان این کشور را انتخاب کردم. در انگلستان من به صورت غیرحضوری فدراسیون زنان را در اختیار داشتم و آن را مدیریت میکردم. من قصد نداشتم به سیاست برگردم و از رأی ندادن مردم کمی دلشکسته بودم. در مجلس پنجم تلاشهای بسیاری کردم و رأی نیاوردن در انتخابات بعدی برایم قابل پذیرش نبود. بازگشت من به سیاست به سال 88 بازمیگردد که رقابت انتخاباتی بالا گرفته بود و من به عنوان یک شهروند وارد سیاست نشدنم را مسخره میدانستم. یک بار دیگر هم قصد ورود به انتخابات مجلس را داشتم که با وجود اطمینانم از ردصلاحیت شدن اما قصد شرکت داشتم. با این حال پدرم گفتند به دلیل اینکه رد صلاحیت خواهم شد بهتر است شرکت نکنم و من هم به همین دلیل وارد عرصه انتخابات نشدم.
یکی از مسائل امروز سیاست داخلی ما حصر رهبران دو کاندیدای سال ۸۸ است. از نظر شما راهی برای رفع حصر وجود دارد؟
حصر میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و حجتالاسلام مهدی کروبی با توجه به سنی که دارند و آسیبهایی که در دوران حصر دیدند به نظر اگر از حصر خارج شوند چه فرقی قرار است با دیگران داشته باشند؟ بسیاری از کسانی که در سال 88 بازداشت شدند بعد از بیرون آمدن از حصر بدون اینکه اقدامی انجام دهند زندگی میکنند. سال 88 یکی از مقاطع مهم در تاریخ زندگی ایرانیهاست که در حال حاضر دیدگاه متفاوتی از سوی احزاب سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا در مورد آن وجود دارد ولی به هرحال نمیتوان این مقطع را از تاریخ پاک کرد.
خانم هاشمی امروزه اعتمادی که دو دهه پیش مردم به اصلاحطلبان داشتند وجود ندارد. شما ریشههای به وجود آمدن این بیاعتمادی را در چه چیزی میبینید؟
ما در سال 92 و 94 دو انتخابات داشتیم که اصلاحطلبان توانستند در این دو انتخابات پیروز شوند. کرسی عمده اعضای شورایهای شهر در سراسر کشور هم اصلاحطلبان به دست آوردند. مردم از اصلاحطلبان حمایت و پشتیبانی کردند اما اصلاحطلبان نتوانستند پاسخ مردم را بدهند. دولت و اعضای شورای شهر مشکلاتی دارند اما من نقدی به نمایندگان مجلس ندارم چرا که عملکرد خوبی داشتند. آنها سمت اجرایی ندارند و به تنهایی هم نمیتوانند کاری کنند، مصوباتشان هم ممکن است توسط شورای نگهبان رد شود. عقیده من این است که مردم انتظاراتی را که داشتند در عملکرد اصلاحطلبان ندیدند. به همین دلیل مردم از اصلاحطلبان ناامید شدند. بسیاری از اصلاحطلبان به دنبال منافع باند و دسته خود هستند و عملکرد مناسبی نداشتند تا مردم امیدوار شوند که با پشتیبانی آنها بتوانند به مقاصد و مطالباتشان برسند.
منبع: خبرگزاری برنا