عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران گفت: این تفکر که انتخابات آینده و دولت بعد به دست نیروهای نظامی بیفتد یک خطای استراتژیک است که ممکن است کشور را به سمت یک منازعه بینالمللی سوق دهد.
به گزارش سایت کارگزاران، جهانبخش خانجانی درخصوص چرایی و علت شکست اصلاحطلبان و قرار گرفتن آنها در شرایط کنونی، گفت: برای ریشهیابی عوامل ناکامی اصلاحطلبان در ابتدا باید بدانیم که عرصه فعالیتهای سیاسی یک امر پیمانکاری یا پروژهای نیست، بلکه یک فرایند سیاسی و مدنی است که باید مولفههای آن را هم در نظر بگیریم. مولفههای آن هم عبارت است از آموزش، آگاهیبخشی و تشکیل احزاب و سازمان های مردم نهاد. وقتی همه اینها در کنار یکدیگر باشند یک فرایند سیاسی را ایجاد میکنند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر بررسی این ناکامی نیاز دارد که قدری به تاریخ و گذشته فعالیت سیاسی در کشورمان نگاه کنیم، خب به صورت تاریخی فعالیت سیاسی در کشور خیلی جایگاه مناسبی نداشته و بیشتر طی سده اخیر گروههای سیاسی و احزاب تشکیل شدند و در زمانهای پیش از آن کارها به شکل هیئتی انجام میشد و یا اینکه معمولا در حال جنگ بودیم.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در ادامه به شکلگیری جریانهای سیاسی در صدر مشروطه اشاره کرد و گفت: تقریبا میتوان گفت که از دوره امیرکبیر تحولاتی در حوزه اجتماعی ایران رخ داد اما به دلیل عقبماندگی جامعه ایرانی، با خیلی از مولفههای توسعهیافتگی مبارزه شد. اما در صدر نهضت مشروطه هم علیرغم وجود روشنفکران و روحانیون توسعهگرا به دلیل اختلافاتی که بین این مجموعهها وجود داشت، فرجام نیکویی پیدا نکرد. پس از پایان حکومت قاجار با آمدن رضاشاه علیرغم اینکه تعدادی حزب و گروه سیاسی ایجاد شد، به دلیل رویکرد اقتدارگرایانه شخص رضاشاه که مدرنیسم را پذیرفته بود اما فهم مناسبی از مدرنیته نداشت، شاهد سرکوب جریانهای سیاسی در آن دوره هستیم. سپس در دوره محمدرضا شاه هم اگرچه در دورهای فعالیت احزاب و گروههای سیاسی تا حدودی پا گرفت، اما در اواخر آن رژیم هم احزاب سیاسی سرکوب شدند و تعدادی حزب با حمایت نهاد قدرت و دولت وارد عرصه شدند که در نتیجه سپهر سیاسی کشور تک حزبی شد.
وی افزود: پس از پیروزی انقلاب هم به دلیل تقابلهای سیاسی که در اوایل انقلاب وجود داشت، شاهد رشد بیرویه احزاب، گروهها و دستهجات سیاسی هستیم که تزاحمها و تهاجمهای آنها علیه یکدیگر در نهایت سبب شد که گروههای سیاسی به در پیش گرفتن مسیر رشد و تعالی، راه ضربه زدن و ضربه خوردن را طی کردند و نتیجه این اتفاقات هم از یک طرف ترورها و جنایتهای منافقین و از طرف دیگر بسته شدن فضای سیاسی توسط حاکمیت بود. بعد از پایان منازعات سالهای ابتدایی انقلاب، با آغاز جنگ تحمیلی احزاب سیاسی دیگر آنچنان فعال نبودند، غیر از یکی-دو حزب سیاسی مانند جمعیت موتلفه اسلامی و نهضت آزادی که چندان نتوانستند تاثیرگذاری واقعی خود را داشته باشند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه به ایجاد فضای جدید در عرصههای اجتماعی و سیاسی در دولت سازندگی اشاره کرد و گفت: با پایان جنگ تحمیلی و آغاز به کار دولت آقای هاشمی یک فضای سیاسی-اجتماعی به وجود آمد که رشد طبقه متوسط جدید را با خود به همراه داشت و زمینه برای فعالیتهای مدنی و اجتماعی فراهم شد، دستاورد این فضای جدید، رشد و نمو فعالیت گروهها و احزاب بود که در این دوره برخی احزاب مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت مجدد خود را آغاز کردند و حزب کارگزاران سازندگی هم در این دوره آغاز به کار کرد. بر همین اساس شاید بتوان گفت آغاز به کار کارگزاران در آستانه انتخابات مجلس پنجم، نخستین انتخابات بعد از انقلاب بود که احزاب به صورت جدی فعال و اثرگذار بودند و حاکمیت نقش اولیهای برای معرفی کاندیداها نداشت که در آن دوره شاهد یک رقابت شدید و جدی میان خانم فائزه هاشمی و جریانات دیگر بودیم که در نتیجه آن حزب کارگزاران و خانم هاشمی موفق به کسب آراء بسیار زیادی شدند.
خانجانی در ادامه با اشاره به شکلگیری جریان اصلاحطلبی از همگرایی میان گروههای مختلف نیروهای خط امام و همچنین پیوستن کارگزاران در جریان انتخابات سال ۷۶، گفت: در انتخابات سال ۷۶ گروههای مختلف نیروهای خط امام با یکدیگر متحد شدند و حزب کارگزاران هم به آنها پیوست که نتیجه آن پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری دوره هفتم بود، پس از آن انتخابات میتوان گفت که جریان اصلاحطلب به عنوان یک جریان سیاسی شکل پیدا کرد. تا اینجا دیدیم که در ادوار مختلف تاریخی کشور ما معمولا فعالیت سیاسی چندان رونق نداشت و معمولا یا با سرکوب مواجه میشد یا تحت تاثیر عواملی مانند جنگ رنگ میباخت. اما پس از روی کار آمدن دولت اصلاحات در دوم خرداد فضای تازهای ایجاد شد و فعالیت احزاب و تشکلهای مردم نهاد رونق خاصی گرفت که البته این مساله با خود آسیبهایی هم به همراه داشت.
وی در ادامه با انتقاد از تکثیر بیرویه احزاب در دوره پسا دوم خرداد، ابراز داشت: اعتقاد من این است که در دوره آقای خاتمی رشد احزاب سیاسی تا حدودی غیرطبیعی بود، به گونهای که شاید تعداد برخی گروهها و دستهجات پیش از آن به ۲۰ هم نمیرسید اما به یکباره حدود ۲۲۰ حزب، کانون و گروه تشکیل شد. تاسیس این میزان از تشکلها شاید از یک جهت مثبت و نشاندهنده توسعه فضای مشارکت سیاسی بود اما از جهت دیگر تبدیل به آفت شد، آفت به این معنا که به جای پرداختن به کارکردهای عمیق حزبی، به کارکردهای سطحی و نازل احزاب پرداخته شد.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در ادامه با اشاره به شکست جریان راست در انتخابات ۷۶ نیز اظهار داشت: در جناح مقابل هم جریانهای اصولگرا که شکست سنگینی در انتخابات ۷۶ خورده بودند، متوجه شدند که با آن احزاب موجود امکان وارد شدن به این فصل جدید از رقابتهای سیاسی را ندارند لذا با استفاده از رانتهای خود و روشهای غیرسیاسی، گروههای جدیدی را به وجود آوردند. در چنین فضایی اگر اصلاحطلبان عقلانیت به خرج میدادند و توقعات جامعه را برحسب نیازها و واقعیتهای موجود جامعه تنظیم کرده و انتظارات را بالا نمیبردند و به جای افزایش سطح انتظارات و توقعات به تقویت احزاب و گروههای خود پرداخته و به تربیت نیروی انسانی مشغول میشدند، شاید اکنون وضعیت بهتری داشتیم.
وی ادامه داد: متاسفانه اشتباه بزرگی در دوران اصلاحات شکل گرفت که احزاب سیاسی در آن دوره تحت تاثیر و سیطره ژورنالیسم سیاسی قرار گرفتند، یعنی به جای اینکه گروههای سیاسی از خود کارکرد سیاسی نشان دهند، این روزنامهها و ژورنالهای سیاسی بودند که خطدهی و جهتدهی سیاسی میکردند. طبیعی است که در این شرایط آنها با روشهای ژورنالیستی و احساساتی، توقعات جامعه را بالا بردند و احزاب هم دنبالهرو آنها شدند، در حالی که معمولاً باید احزاب پیشرو باشند و رسانهها و روزنامهها با حزب همراه شوند، لذا توقعات جامعه چندان منطبق بر توانمندیهای احزاب و دولت نبود.
خانجانی ادامه داد: وقتی شرایط به این سمت رفت و میزان هیجان در جامعه و فضای سیاسی به حد بسیار بالایی رسید، طبیعی بود که حاکمیت و بخشی از نهادهای نظارتی در قبال آن موضعگیری کنند و احساس کنند که این جریانات سیاسی در حال فعالیت و قیام برای هدم کل ارزشها و بنیانهای ارزشی است و حاصل این اتفاقات این شد که به جای آن که در سپهر سیاسی کشور تعامل رخ دهد، فضا به سمت تقابل رفت و در نتیجه ردصلاحیتهای گسترده در پایان مجلس ششم اتفاق افتاد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب تاکید کرد: من به نوبه خودم تحصن مجلس ششم را برای فرآیند توسعهیافتگی و توسعهگرایی مفید نمیدانسته و نمیدانم، همچنین آن تحصن را زمینه حذف جریانات سیاسی در آینده پس از آن قلمداد میکنم، در واقع منشا بیشتر تقابلها و رفتارهای بعدی همین مساله تحصن بود. پس از آن دیگر جریانهای سیاسی در مقابل یکدیگر قرار گرفتند و تمام توان خود را در جهت حذف جریان مقابل به کار گرفتند، این یعنی فعالیت سیاسی برای حذف رقیب در حالیکه از نظر من فعالیت سیاسی برای رشد و توسعهیافتگی جامعه و ارائه راهکار و برنامه برای اداره کشور و جامعه است.
خانجانی در ادامه با تاکید بر تفاوتهای احزاب سیاسی با جنبشهای سیاسی-اجتماعی، گفت: اصلاحطلبان در کنار اشتباه نخست یعنی تحت تاثیر احساسات غلیان یافته ژورنالیستی قرار گرفتن، اشتباه دیگری هم داشتند و آن این بود که به جای تقویت نیروهای انسانی خود در قالب احزاب آنها را در جریان جنبش اجتماعی قرار دادند، در حالیکه تفاوت مهم یک حزب سیاسی با جنبش سیاسی این است که جنبش گذرا و کوتاه مدت، اما فعالیت حزب دارای تواتر و تداوم است، همچنین اشتباه استراتژیک و مهم دیگری که در میان برخی تئوریسینهای اصلاحطلب رخ داد این بود که آنها اصلاحطلبی را یک پروژه میدانستند و این خطا به عقیده من یک غفلت بزرگ سیاسی بود که همچنان هم ادامه دارد و در حال دامن زدن به آن هستند.
وی ادامه داد: پروژهای نگریستن به اصلاحطلبی و فعالیت سیاسی موجب شکلگیری تندروی، رادیکالیسم و تندخویی در جریانهای سیاسی میشود، در مقابل آن حاکمیت هم فکر میکند که آنها قصد حذف ارکان حکومت را دارند و طبیعتا در چنین شرایطی هیچ نوع گفتوگوی سازندهای میان احزاب و جریانهای سیاسی با حاکمیت شکل نمیگیرد، بلکه نهادهای تاثیرگذار تمام توان خویش را برای حذف جریانهای سیاسی به کار میبندند، کما اینکه در دوره پس از ۸۴ این اتفاق رخ داد. این اشتباه استراتژیک سبب شد که در دوره دوم خرداد یعنی از ۷۶ تا ۸۴ به جای آن که بنیانهای سیاسی و حزبی تقویت شود، از پیروزیهای به دست آمده غره شدند و تصور کردند که دیگر همراهی همیشگی جامعه و مردم را با خود دارند.
خانجانی گفت: یکی از عوامل واگذار کردن انتخاباتها از شوراهای دوم و پس از آن به جناح رقیب همین مساله رادیکال شدن فضا بود، بعضی از همین اصلاحطلبانی که در حال حاضر هم متاسفانه روحیه رادیکال را تبلیغ و ترویج میکنند، در آن زمان میگفتند «اکنون زمان وزنکشی است» و حاضر نشدند که با سایر احزاب در انتخاباتهای شورا و ریاستجمهوری بعدی ائتلاف کنند. وقتی فضای سیاسی رادیکال میشود مردم نسبت به همراهی با آن شرایط تمایل نشان نمیدهند اما وقتی بدون رادیکالیزم فضایی همراه با شور و نشاط در عرصه سیاسی ایجاد شود، مردم نسبت به مشارکت تمایل پیدا کرده و احساس میکنند که اگر مشارکت خود را افزایش دهند، وضعیت مناسبتر خواهد بود.
سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات با اشاره به شکست جریان اصلاحطلب در انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، ابراز داشت: در انتخابات سال ۸۴ اصلاحطلبان بازهم به جای این که از دو شکست اخیر خود درس بگیرند و به سوی یک ائتلاف حرکت کنند، هر گروهی از اصلاحطلبان با غرور کاذبی که ایجاد شده بود به صورت جداگانه و با کاندیدای جدا از سایرین به عرصه آمدند، لذا من معتقدم که شکست اصلاحطلبان در انتخابات ۸۴ بیشتر از آنکه به توانایی رقیب مرتبط باشد به اختلافات درونی مربوط است، در واقع اصلاحطلبان به خودشان باختند نه احمدینژاد! وگرنه احمدینژاد در دور اول همان انتخابات با تمام عقبه حمایتی که از سوی نهادهای مختلف برای او ایجاد شد، کمتر از ۶ میلیون رای داشت، اما اصلاحطلبان به دلیل اینکه چند کاندیدا داشتند، انتخابات را به او واگذار کردند.
وی ادامه داد: چهار سال نخست دولت احمدینژاد فرصتی شد تا اصلاحطلبان تا حدودی به تقویت ساختارهای درونی خود و همچنین سازماندهی بدنه اجتماعیشان بپردازند، اما درخصوص انتخابات ۸۸ مباحثی وجود دارد که به دو دلیل پرداختن به آن امکانپذیر نیست، نخست این که فضای امنیتی هنوز برای بررسی آن مساله مهیا و مناسب نیست و دیگر این که شاید شما در مباحث خود سوال یا نقدی را نسبت به برخی افراد مطرح کنید اما آنها در شرایطی هستند که امکان توضیح یا دفاع از خود را نداشته باشند، در نتیجه این به نوعی بیانصافی است که در این فضا به نقد ۸۸ بپردازیم. اما اگر روزی شرایط فراهم شد و محدودیتها از آنهایی که در حصر بهسر میبرند و یا کسانی که با محدودیتهایی مواجه هستند، برداشته شد و آنهایی که در فضای امنیتی هستند از موضع امنیتی و تهدید استفاده نکردند، میتوان در این خصوص صحبت کرد.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در ادامه بررسی ریشههای عوامل ناکامیها و شکستهای اصلاحطلبان در دو دهه اخیر، با اشاره به انتخابات سال ۹۲ بیان داشت: در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ یک عقلانیتی در میان اصلاحطلبان به وجود آمد که با توجه به بدنه اجتماعی خود و تدبیر مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی به حمایت از روحانی پرداختند و در انتخابات پیروز شدند، البته در این انتخابات هم علیرغم کسب نتیجه پیروزی، به دلیل عدم وجود احزاب قوی پیش از ائتلاف با آقای روحانی وارد مذاکره نشدند و در خصوص میزان سهم اصلاحطلبان از کابینه و همچنین ایدهها و برنامههای خود در مساله اداره کشور با ایشان مذاکره نکردند، همین اشتباه علیرغم وفاق و اتحاد در جریان اصلاحطلب در سال۹۶ هم تکرار شد. مشخص نشدن سهم اصلاحطلبان در کابینه و مدیریت جامعه در ازای حمایت آنها از آقای روحانی موجب ایجاد صدمات جدی به این جریان سیاسی شد.
وی ادامه داد: من این نظر برخی را قبول ندارم که میگویند حزب برای کسب قدرت نیست یا اینکه در خصوص ائتلاف با روحانی میگفتند که ما به دنبال سهمخواهی نیستیم، اتفاقا حزب نیروی انسانی خود را پرورش میدهد تا قدرت را به دست گرفته و نیروهای خود را در چرخه مدیریتی کشور به کار بگیرد تا امور کشور را براساس برنامههای خود اصلاح کند، بر همین اساس باید احزاب قبل از انجام ائتلاف با روحانی وارد مذاکره میشدند اما این اتفاق صورت نگرفت، روحانی هم در دولت اول تا حدودی منطبق بر وعدهها و نظرات پشتیبانهای خود عمل میکرد اما در دولت دوم بعد از رایآوری به کلی تغییر رویه داد و در انتخاب اعضای کابینه چندان منطبق بر وعدههایی که به مردم داده بود، عمل نکرد. همچنین انتقاد دیگر این است که اصلاحطلبان در مواجهه با دولت روحانی به جای آن که دولت را به صورت جدی و اثرگذار مورد انتقاد قرار دهند، به حمایتهای بیپایه از دولت روی آوردند. نتیجه این اتفاقات این شد که ما اصلاحطلبان تنها نقش کولبر را داشتیم، که من قبلا هم در مصاحبهای گفتم که ما کولبر بودیم.
خانجانی در بخش دیگری از این گفتوگو با اشاره تشکیل مجلسی یکپارچه اصولگرا در دوره یازدهم، گفت: امروز شاهد روی کارآمدن مجلسی هستیم که متشکل از یک جریان فکری حمایت شده و فضای رانتی برای آن بهوجود آمده است، اما از همان جلسات ابتدایی برخی از آنان رفتاری از خود نشان دادند که به نظر میرسد تعدادی از آنان کفایت لازم را برای اداره کشور ندارد، مگر اینکه رییس مجلس و یا روسای کمیسیونها تدبیر کنند و مجلس را از این ضعف مفرط برهانند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با اشاره به نطقهای انجام شده توسط برخی نمایندگان در روزها و هفتههای نخست شروع به کار مجلس یازدهم، ابراز داشت: برخی صحبتهای نمایندگان و اعضای هیات رئیسه نشان میدهد که فهم مناسبی از مناسبات جامعه و جهان ندارند و تصور میکنند که با تندروی و رادیکالیسم میشود کشور را اداره کرد. اشتباه بزرگی که اکنون در هر دو جریان در حال رقم خوردن است، بردن فضا به سمت رادیکالیسم است، این اشتباه در اصولگرایان توسط برخی مجلسیها و نهادها آغاز شده و این نوع تند شدن فضا، مسئولین و دولتمردان را از تصمیم معقول دور میکند، به طور مثال رسانه و فضای مجازی عرصه گفتوگو است و نمیتوان با فضای مجازی با روش فیلترینگ برخورد کرد، اگرچه در صورت نیاز میتوان برای آن چارچوب و ساختار لازم را تعبیه و برخی آسیبها را از جامعه دور کرد اما مگر میشود ارتباط با دنیا را قطع و فضای مجازی را فیلتر کرد؟ مثلا امروز که توییتر و تلگرام فیلتر هستند، آیا وقعا بسته شد و مردم استفاده نمیکنند؟ چند سایت و مجموعه ارزشی در آنها فعالیت دارند؟ علت هم این است که آنها میدانند که این فضا، فضای موثری است و میتوانند در آن تاثیرگذار باشند. به عقیده من کسی که از فیلترینگ صحبت میکند هیچ حظی از توسعه نبرده است.
سخنگوی وزارت کشور در دولت اصلاحات همچنین با انتقاد از نوع کنش و رفتار برخی اصلاحطلبان نیز، بیان داشت: از این سمت هم برخی جریانهای اصلاحطلب هم مسیرهای رادیکال را پیشنهاد میکنند و حتی حرکتهای رادیکالی گذشته را رادیکال نمیدانند، اخیرا مباحثی توسط برخی اصلاحطلبان مطرح میشود که به جای اینکه کشور و اصلاحطلبان را از بحران خارج کند، بحران جدیدی را بهوجود میآورد و منجر به تند شدن فضا میشود، خب تند شدن فضا هم به صورت طبیعی حاکمیت را به سوی کنترل شدید، بسته شدن فضا، پررنگ شدن و محدود شدن خط قرمزها میبرد، طبیعی است که در این شرایط تحولات به سمت حذف هدایت میشود و در مقابل رفتارهای مدنی سیاسی به سمت رفتارهای جنبشی هدایت میشود، باید بدانیم که با حرفها و شعارهای افراطگرایانه هیچ گروهی به اهداف خود دست پیدا نمیکند و حاصل آن ضربه خوردن به کشور است.
وی ادامه داد: در حالیکه به اعتقاد من عرصه سیاستورزی محل تعامل میان احزاب و گروهها با حاکمیت و مردم است، مردم از ما انتظار دارند که نیازهای روز آنها را بسنجیم و در مسیر رفع آنها و افزایش سطح کیفیت زندگیشان بکوشیم، آزادیهای سیاسی و اجتماعی را تامین کنیم، در این راستا لازم است همه احزاب یک بار گرایشهای خود را روشن و شفاف مطرح کنند نه اینکه یک حزب همانند پاندول عمل کند، یک روز ژست روشنفکری بگیرد و حرفهای لیبرالی بزند و روز دیگر شعارهایی در همراهی با طبقات آسیبپذیر و شعارهای عدالتخواهی و عوامفریبانه مطرح کند. لذا نیاز است که گروههای مختلف هر کدام خطاهای خود را بپذیرند و بدانند که تزاحم و تهاجم میان گروههای درونی، کشور را از پا در میآورد، ایجاد فضای سرکوب با استفاده از فرایندهای امنیتی در درازمدت میان مردم سرخوردگی و نارضایتی ایجاد کرده و موجب بیانگیزگی مردم میشود که این مساله هم جامعه را دچار آنومی یا بیهنجاری میکند، چنین جامعهای به سمت هنجارشکنیهای سخت خواهد رفت و در مقابل حاکمیت هم به جای امور عمیق و زیرساختی به سمت اقدامات زودگذر و سطحی سوق پیدا خواهد کرد.
خانجانی در پاسخ به سوالی درخصوص دخالت قوا و نهادهای دیگر در کار دولت، گفت: دولت کنونی حزب قدرتمندی به عنوان پشتوانه خود ندارد، همچنین با توجه به آن اشکال عدم مذاکره پیش از انتخابات که پیشتر اشاره کردم، به اصلاحطلبان هم تعهد مشخصی نداشت در نتیجه به محلی برای جاخوش کردن بعضی افراد فرصتطلب تبدیل شد که از هم اکنون در سال پایانی دولت با جریانات اصولگرا که جناح مقابل دولت محسوب میشوند، نشستهایی دارند و به قولی راهنمای گردش به راست میزنند، در حالیکه اگر یک دولت از پشتوانه سیاسی حزبی برخوردار باشد، هم میتواند آن وزیر را تحت فشار قرار دهد که حق عدول از برنامهها و اصول دولت را ندارد و هم به مجلس اجازه نمیدهد که خارج از چارچوب در کارهای دولت دخالت کند. دولت، مجلس، نهادهای امنیتی و هر سازمان دیگری وظایف مشخصی دارند که هیچکدام از آنها حق دخالت در کار یکدیگر را ندارند. اما متاسفانه وقتی دولت ضعیف میشود نهادهای دیگر به خود اجازه دخالت در کار او را میدهند.
عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی ایران در پاسخ به سوالی پیرامون امکان حضور موفق اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، گفت: عمده ضعفهای اصلاحطلبان از آنجا ناشی میشود که به تقویت درونی خود نپرداختند اما اصولگرایان هم با چنین مشکلاتی مواجه هستند، لذا اگر اصلاحطلبان بتوانند به درستی با مردم گفتوگو کنند و اشکالات و موانعی که در مسیر راه وجود داشت را بیان کرده و در عین حال برنامه مناسبی برای آینده مردم ارائه دهند به اعتقاد من شانس پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ را هم دارند، علت این پیشبینی هم به مجلس کنونی برمیگردد چرا که این با این شعارها و اظهارنظرهای عجیب که تاکنون از آنها دیدهایم، به یک سال هم نمیکشد که حتی اصولگرایان هم از آنها دلزده شوند و به نظر من این بهترین فرصت است که از هماکنون گروههای سیاسی و احزاب اصلاحطلب با مردم وارد گفتوگو شوند که در اینصورت حتی اگر در انتخابات ۱۴۰۰ پیروز هم نشوند، خواهند توانست بدنه و عقبه اجتماعی خود را ساماندهی کنند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر معتقدم که وضع اصلاحطلبان همچنان از اصولگرایان بهتر است، به این دلیل که اگر اصولگرایان از رانتهای نظارتی و امنیتی برخوردار نباشند، توفیق چندانی در انتخاباتها ندارند، دقت کنیم که مجلس کنونی حاصل کمترین میزان مشارکت مردم در انتخاباتهای مجلس تاریخ جمهوری اسلامی است. لذا اصلاحطلبان باید در فرصت باقیمانده به بازسازی و تطبیق با شرایط و نیازهای روز جامعه بپردازند و فریب فضاسازیهای جریان رقیب که اصلاحطلبان را به سمت ناامیدی سوق میدهند و ادعا میکنند که مردم دیگر به اصلاحطلبان روی خوش نشان نخواهند داد را نخورند و مطمئن باشند که اگر مردم صداقت لازم را در اصلاحطلبان ببینند، قطعا بازهم به برنامههای توسعهگرایانه آنها رای خواهند داد.
این فعال سیاسی اصلاحطلب در ادامه اظهار داشت: اخیرا مصاحبههایی را میبینم که برخی میگویند باید با پرچم اصلاحطلبی در انتخابات حاضر شویم، خب بله ما اصلا نباید با پرچم غیراصلاحطلبی وارد شویم اما یک جریان سیاسی حزبی همیشه سعی میکند بیشترین منفعت را با کمترین ضرر به دست آورد، این مساله یک تفکر پذیرفته شده است. اینکه ما صرفا با پرچم اصلاحطلبی حاضر شویم اما هیچ پیروزی نصیب ما نشود یک کار «دُن کیشوت وار» است، کدام حزب سیاسی حاضر است که در رقابت سیاسی و انتخاباتی شرکت کند اما هیچ تاثیری در جامعه نداشته باشد.
وی افزود: از نظر من اصلاح طلبان قبل از هر چیز بهتر است دور هم جمع شده و یک جریان سیاسی قوی تشکیل دهند.
خانجانی درخصوص روند فعالیت اصلاحطلبان در انتخابات آینده گفت: به عقیده من اصلاحطلبان اگر رفتاری که در ۷۶ و ۹۲ داشتند را الگو قرار دهند و اگر با تمام توان روی گزینهای که مدنظر دارند، کار کنند و همچنین او نیز به عقبه حزبی خود پاسخگو باشد و مسئولیت بپذیرد، با همراهی آن دسته از اصولگرایان معقول که اکنون مورد هجمه اصولگرایان افراطی هستند، خواهند توانست یک جبهه سیاسی مناسب تشکیل دهند و پیروز و سربلند از انتخابات خارج شوند.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران گفت: ما چندین گزینه قوی و توانمند همانند آقایان جهانگیری، هاشمی، صفایی فراهانی، مرعشی، شریعتمداری، نوبخت، پزشکیان، آذری جهرمی و عارف داریم، به این شرط که همه اینها در یک فضای اجتماعی دور هم جمع شده و از میان خود یک نفر را انتخاب کنند. در آن صورت من مطمئن هستم که مردم با توجه به سابقه سیاسی اصلاحطلبان، علیالخصوص کارگزاران، اجازه نخواهند که فضای کشور به دست نیروهای رادیکال و نظامی بیفتد. این تفکر که انتخابات آینده و دولت بعد به دست نیروهای نظامی بیفتد یک خطای استراتژیک است که ممکن است کشور را به سمت یک منازعه بینالمللی سوق دهد.
منبع: خبرگزاری ایلنا