مطهره شفیعی: «رئیسجمهوری زن»؛ سالهاست که زنان تلاش میکنند تا به کاندیداشدن و جلوس بر کرسی ریاستجمهوری برسند. شهریورماه بود که عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان عنوان کرد «منع قانونی برای ریاستجمهوری زنان وجود ندارد و شاید در دورههای آتی رئیسجمهور زن هم داشته باشیم.» این اظهارات سبب طرح سوالاتی در اذهان شد که چرا سالهاست طرح ادعای رجل سیاسی بودن که شرط کاندیداشدن در انتخابات ریاستجمهوری است و زنان رجل نیستند، مانع حضور زنان شده بود. با استناد به اظهارات کدخدایی باید منتظر ورود زنان شاخص به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ باشیم. از سوی دیگر در این روزها جامعه با موضوعاتی مواجه است که پاسخی به آنها داده نشده؛ موضوعاتی مانند روابط کشورهای همسایه با رژیم صهیونیستی و سوالاتی که درباره آن وجود دارد. در راستای موضوعات مطرح شده در کشور فائزه هاشمی فعال سیاسی حوزه زنان با «آرمانملی» به گفتوگو پرداخته است که متن آن را در ادامه میخوانید.
بهنظر میرسد شرایط برای کاندیداشدن خانمها فراهم شده است. مرحومه اعظم طالقانی بارها برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام کردند ولی هیچگاه تایید صلاحیت نشدند. آیا با توجه به اظهارات اخیر سخنگوی شورای نگهبان میتوان در این دوره شاهد ثبتنام گسترده خانمها بود؟
ریاستجمهوری زنان بحثی است که همیشه وجود داشته است. بابا حول و حوش انتخابات 92 بود که گفت: «با استناد به مدارک قرآنی و روایی ثابت کردم که زنان میتوانند در همه زمینههای جامعه حضور داشته باشند. وی در پاسخ به تقاضای تفسیر واقعی از کلمه «رجل» در مباحث سیاسی کشور گفت: دکتر بهشتی که رئیس مجلس خبرگان بررسی قانون اساسی بود، بعدها اعلام کرد که منظور از کلمه «رجال سیاسی» اعم از زن و مرد است.» رجل به معنی چهره شناخته شده سیاسی و به معنی بشر است و فقط به معنی مرد نیست و زنان هم باید بتوانند کاندیدای ریاستجمهوری شوند. در سال 88 هم آقای کدخدایی گفته بود برای ریاستجمهوری زنان منعی نداریم، اخیرا نیز ایشان به عنوان سخنگوی شورای نگهبان به این موضوع اشاره کرده و گفته ریاستجمهوری خانمها منع قانونی ندارد. خوشبختانه فضای خوبی ایجاد شده، زن و مرد و اصلاحطلب و اصولگرا و کارشناسان ار این موضوع حمایت میکنند.
در همین راستا مردان هم تاکید دارند که رجل سیاسی محدود به مردان نیست و خواستار حضور زنان در عرصه انتخابات ریاستجمهوری هستند، بنابراین اکنون فضا بهتر از هر دوره انتخابات است.
درست است. نکته اصلی این است که مرد نبودن معنای رجل سیاسی باید تبدیل به تفسیر رسمی شود تا نهادینه شود، تفسیر رسمی با گفتوگو فرق میکند. طبق آییننامه شورای نگهبان، رئیسجمهور، رئیس مجلس یا حداقل یکی از اعضای شورای نگهبان میتوانند تقاضای این تفسیر را کنند، بنابراین انتظار از آقای روحانی این است که طبق وظیفه خود در یک روند حقوقی بهدنبال اخذ تفسیر در این زمینه از شوراینگهبان باشد و موضوع را حل کند.
البته فارغ از اینکه رجل به معنی مرد هست یا نه، باید به شرایط و تواناییهای زنان برای عهدهدارشدن سمت ریاستجمهوری هم توجه داشت. اینطور نیست؟
بله، در قانون اساسی ویژگیهایی برای رئیسجمهور ذکر شده که هر کاندیدایی اعم از زن و مرد باید آنها را دارا باشد.
تاکنون گامی در این راستا برداشته شده است؛ حتی در زمان دولت اصلاحات؟
به یاد ندارم در گذشته در این خصوص تلاشی جدی شده باشد و رئیس دولت اصلاحات بهدنبال وزیر زن هم نبود؛ چه برسد ریاستجمهوری زنان. در هیچ دورهای مثل امروز فضا به این اندازه برای طرح جدی ریاستجمهوری زنان باز نشده بود، امروزه در رسانهها بهطور مرتب در مورد این موضوع صحبت میشود و بهنظرم به یک موضوع فراگیر تبدیل شده است.
آنطورکه از اخبار و شنیدهها مشخص است، زنان اصولگرا هم مانند اصلاحطلبان خواستار تاییدصلاحیت کاندیداهای خانم هستند و بهسران جریان خودشان مثلآقای قالیباف برای این موضوع فشار میآورند. همینطور است؟
اگر آقای قالیباف هم وارد این موضوع شود، خیلی خوب است، خوشبختانه خانمهای اصولگرا نیز از ریاستجمهوری زنان حمایت کردهاند، به نظر میرسد در این مورد اختلافی میان اصولگرایان و اصلاحطلبان وجود ندارد و خواستهای عمومی است. همین که فضا به نحوی است که درباره این موضوع به این وسعت گفتوگو میشود، کار بزرگی است؛ اینکه رئیسجمهور زن داشته باشیم یا نه بحث دیگری است. اتفاق مبارکی است که طبق گفته آقای کدخدایی کاندیدا بودن زنان منع قانونی ندارد.
در هر دوره که بحث حضور زنان در انتخابات ریاستجمهوری بود، نهایت 2 یا 3 زن خود را واجد ثبتنام میدانستند اما بهنظر شما حضور بیشتر زنان برای کاندیدا شدن در انتخابات ریاستجمهوری چه تاثیری میتواند داشته باشد؟
وقتی ثبتنام و حضور گسترده باشد، احتمالا نتیجه هم بهتر است. اگر منِ نوعی که شرایط لازم را دارم یا ندارم ثبتنام کنم و مثلا 100 خانم دیگر هم ثبتنام کنند، یک حرکت مدنی و نمادین رخ میدهد که نشان میدهد طالب چه هستیم و بهنظرم حرکت خوبی است. بعد از فوت اعظم طالقانی خانمی پیشنهاد داده بود که به یاد ایشان زنان بسیاری برای ریاستجمهوری ثبتنام کنند و راه ایشان را دنبال کنیم.
امروز مشکلی داریم و برای انتخابات آینده بسیاری از رایدهندگان دودل هستند و نمیدانند آیا میخواهند شرکتکنند یا نه؟ رایدهندهای که برای انتخابات مجلس نیامده برای ریاستجمهوری چرا باید بیاید؛ آیا اتفاقی افتاده است؟ آیا سیاست خوبی تدوین شده است؟
خود من رای ندادم، در چندین گفتوگو هم دلایل رأی ندادن را بیان کردم. به عقیده من اگر سیاستهای فعلی و عملکرد نامناسب مدیران در بخشهای مختلف به همین صورت ادامه یابد، دلیلی برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری مشابه انتخابات مجلس وجود ندارد. در حال حاضر در این تعارض گیر کردهام. آیا فارغ از هدف حل شدن ریاستجمهوری زنان، باید ما زنان ثبتنام کنیم یا نه؟ اگر این کار بدون تحلیل درست انجام شود ممکن است پیام وارونهای به جامعه بدهد. شاید برای حرف زدن در این رابطه کمی زود باشد.
حزب شما یعنی کارگزاران در انتخابات مجلس شرکت کرد.
من و بسیاری از اعضای حزب کارگزاران در همان زمان مخالف ارائه لیست بودیم. من شخصا گفتوگوهای زیادی داشتم و اعلام کرده بودم که حضور ما نهتنها دلیلی ندارند بلکه میتواند تقویتکننده سیاستها وضع موجود باشد. من به عنوان یک شخص و نه عضو کارگزاران، نیامدم.
خود شما کاندیدا میشوید؟
به این موضوع فکر نکردهام. باید کمیجلوتر برویم و شرایط را بسنجیم ولی در کلیت قضیه من موافق ثبتنام زنان در انتخابات ریاستجمهوری هستم. شرایط جامعه هم مهم است و باید در آن زمان تصمیم گرفت.
آیتالله هاشمی درباره رئیسجمهور شدن زنان رایزنی داشتند؟
ایشان تعیین سهمیه برای حضور زنان در مجلس را به مجمع برد. زمانی که سیاستهای کلان انتخابات نوشته میشد این پیشنهاد مطرح شد که بابا حامیآن بود ولی رای نیاورد. برای ریاستجمهوری زنان صحبت ایشان را به خاطر دارم که در ابتدای گفتوگو به آن اشاره کردم.
در بحثهای درونی و خانوادگی و گفتوگوهای پدر و دختری نظر ایشان چه بود؟
نظرش مثبت بود، اعلام هم کرد. با حضور زنها در صحنههای اجتماعی و سیاسی موافق بود، تاکیدی که همیشه به خانمها داشت این بود که درس بخوانید و مطالعه کنید تا از لحاظ محتوایی پر و حرفی برای گفتن داشته باشند. بابا همیشه میگفت که خود خانمها مقصر هستند، اگر خودتان به خودتان رای بدهید حتی میتوانید تمام مجلس را بگیرید.
از بحث انتخابات و چالشهای آن خارج شویم. نظرتان درباره توافق صلح بحرین و امارات با رژیم صهیونیستی چیست؟
رژیم صهیونیستی سرزمینهای فلسطینی را غصب کرده است. رژیم صهیونیستی با حمایت انگلیس، با همکاری برخی فلسطینیان و با ظلم و کشتار برخی دیگر بر سرزمین فلسطین مسلط شده است. هیچ کدام از این حقایق قابل کتمان نیست. اما وقتی تاریخ را مرور میکنیم مشاهده میشود که این رژیم از سال 1348 در سازمان ملل به عنوان یک کشور شناسایی شد. اعراب و یهودیها در این سرزمین سکونت دارند. در طول تاریخ کشورهایی تجزیه و با هم ادغام شدهاند، با جنگ یا صلح تغییرات زیادی در طول تاریخ رخ داده است. بحرین از ایران جدا شد، شوروی به 15 جمهوری تبدیل شد، ادغام دو آلمان و تجزیه دو کره، روسیه هم شبه جزیره کریمه را گرفت. و از این مثالها زیاد است. از سوی دیگر باید در عرصه جهانی بهروز باشیم و تصمیماتی را بگیریم که با منافع ما سازگار باشد. حمایت از مسلمانان فلسطین کار با ارزشی است. فلسطینیان مسلمان هستند و این کشور سرزمین مقدس مسلمانان است، کشته شدن و آزار دیدن مسلمانان بد است که قطعا بد است. بعد از بهار عربی یا بیداری اسلامی در سوریه، بیش از 500 هزار مسلمان کشته شدند و چندین میلیون آواره. مسلمان با مسلمان فرق دارد؟ چین مصائبی را بر سر مسلمانان ایغور میآورد، آنها را وارد اردوگاههای کار اجباری کرده و فرزندانشان را از خانوادهها جدا میکند و... . مسلمانان چچن در روسیه چه وضعیتی دارند؟با چین و روسیه در ارتباط بسیار نزدیک هستیم و به این کشورها امتیاز هم میدهیم.
آیا مشکل ایدئولوژیکی و عقیدتی است؟
مگر ما با چین که کشوری کمونیست است رابطه نداریم یا با شوروی که کشوری کمونیست بود ارتباط نداشتیم. ونزوئلا یک کشور چپ است، مگر ما از منظر ایدئولوژیک با ونزوئلا تفاهم داریم؟ کوبا یا کره شمالی نیز کشورهایی کمونیستی هستند. در حال حاضر برخی دوستان ما کشورهای کمونیستی هم هستند، اگر موضوع ایدئولوژی را در این مسائل قوی بدانیم پس این روابط چگونه قابلتحلیل است؟ دنیا، دنیای تعامل است و اگر با کشورهای دیگر در ارتباط نباشید، آسیب میبینید و سایر بحثها حاشیهای است. در قانون اساسی ما نیز این موضوع دیده شده.
پس مشکل کجاست؟
همان سیاست مرغ یکپا دارد. سیاستهای ما گاه دچار تناقض شده. به عنوان نمونه ورزشکاران ما با رژیم صهیونیستی مبارزه نمیکنند، ولی خودشان با آنها بازی میکنند. گویی ما بیشتر حساسیت داریم. در مورد عادیسازی روابط نیز آنچنان که ما عکسالعمل نشان دادیم، آنها واکنش نشان ندادند. فکر میکنیم اگر تغییر کند زیر سوال میرویم، که این نیز یک سیاست دقیقی نیست.
چرا آیتالله هاشمی در این مسیر گامی برنداشتند؟
بابا گفته بود در جایی که منافع ما ایجاب میکند باید وارد شد. گاهی یا سیاستهایی هرچند متعارض با نفع منافع ملی میتوان تعامل کرد. ولی اگر سیاستی به نفع منافع ملی ما باشد باید بر آن اصرار کنیم. بعد از توافق امارات و رژیم صهیونیستی، قطر بین حماس و رژیم صهیونیستی میانجیگری کرد و آن دو با هم توافقاتی داشتهاند. قطر و عمان توافق امارات و بحرین را تایید کردند، ما با قطر و عمان روابط خوبی داریم. باید سیاستها اقناع کننده باشد.
مساله من بهعنوان یک شهروند این است که رژیمصهیونیستی الان در نزدیکی مرزهای ما ساکن شده است.
مگر رژیم صهیونیستی در حال حاضر در خاورمیانه نیست؟ برای زدن ما آیا نیاز است که همسایه و در مرز ما باشد؟ شاید عادیسازی روابط نتیجه برای خودشان داشته باشد. رژیم صهیونیستی شرط امارات را پذیرفته و الحاق سرزمینها و شهرکسازی را فعلا متوقف کرده است. رژیم صهیونیستی مشتاق عادیسازی روابط خود با کشورهای مسلمان است. نگاه ما باید اینگونه باشد که هدفمان حفظ منافع ملی و حقوق مردم و منابع ملی باشد. در یک جمله «حفظ نظام اوجب واجبات است» و حفظ اهداف آن هم واجب است.
چه باید کرد؟
باید همه موضوعات بر اساس منابع و منافع ملی و حقوق مردم به روز شود. سیاست کدام کشور ثابت مانده؟ هر موضوعی باید بهروز شود . فقه و فتواها نیز نیاز به، بهروز شدن دارند وگرنه پیروان خود را از دست میدهند.
منبع: روزنامه آرمان ملی