با آغاز جنگ اوکراین شاهد یک فضای دوقطبی سیاسی-رسانهای در داخل کشور هستیم که در یک طرف آن رسانههای مستقل اقدام روسیه را «تجاوز» به خاک اوکراین تلقی میکنند و در سوی دیگر از صداوسیما به عنوان رسانه رسمی حاکمیت گرفته تا عمده رسانههای وابسته به جریان اقتدارگرا عملاً خود را حامی و توجیهکننده حمله روسیه به خاک اوکراین میدانند. در این بین فضای دوقطبی دیگری بین حاکمیت و دولت با جامعه و ملت هم شکل گرفته است. در حالی که دولت و حاکمیت در مسیر مشروعیتبخشی و حمایت از تجاوز پوتین حرکت میکند، در طرف دیگر افکار عمومی و جامعه ایران تجاوز پوتین به خاک اوکراین را محکوم میکند. به دنبال این دوقطبی حاکمیت-ملت شاهد انتقادات جدی به موضعگیریهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی در جنگ اوکراین نیز هستیم. مضافاً فضای دوقطبی دیگری بین کارشناسان و تحلیلگران پیرامون تاثیرات این جنگ بر مذاکرات وین هم وجود دارد که برخی معتقدند تداوم و تشدید جنگ اوکراین میتواند به بنبست و شکست مذاکرات وین بینجامد، اما در مقابل برخی اعتقاد دارند که مذاکرات وین علیرغم تاثیرات نسبی جنگ اوکراین میتواند به نتیجه و موفقیت برسد. دیپلماسی ایرانی برای بررسی دقیقتر چرایی آغاز این جنگ و تحلیل شرایط سیاسی و رسانهای کشور پیرامون تجاوز پوتین به خاک اوکراین، گفت وگویی را با احمد نقیبزاده، استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد مسائل بینالملل پی گرفته است. در این گپوگفت علاوه بر آثار و عواقب مخرب این جنگ بر شرایط و وضعیت اقتصادی، دیپلماتیک و... روسیه و شخص پوتین به اقتضائات جدید منطقه اوراسیا بعد از تجاوز روسیه به اوکراین نیز پرداخته شده است که در ادامه میخوانید:
شش روز از تجاوز روسیه به خاک اوکراین گذشت. با توجه به مجموعه تحولات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و... ناشی از این تجاوز به نظر میرسد در یک نگاه کلان و راهبردی عملاً این جنگ و تجاوز یک برنامهریزی و دام از طرف غرب برای روسیه و شخص پوتین بود که کرملین در آن گرفتار شد. چون از یک طرف رئیس جمهور روسیه در همین شش روز به منفورترین چهره نزد افکار عمومی جهانی و حتی بخشی از جامعه روسیه بدل شده است. از یک طرف افزایش شمار کشتههای ارتش روسیه در کنار هزینههای سنگین نظامی و لجستیکی این تجاوز را نباید از نظر دور داشت. در عین حال اعمال بیسابقهترین رژیم تحریمهای غرب علیه روسیه عملا سناریوی فلج کردن اقتصاد و تجارت این کشور را قطعی کرده است. مضافا به نظر میرسد از نظر اجتماعی جامعه اوکراین برای همیشه یک چهره ضدروس و آنتی پوتین به خود گرفت که احتمال تعمیم و سرایت آن به دیگر کشورها منطقه وجود دارد. ضمنا نباید انزوای دیپلماتیک بیسابقه روسیه را هم از قلم انداخت. حال با توجه به مجموعه نکات یاد شده و دیگر آثار و تبعات مخرب این تجاوز برای پوتین و روسیه در ابعاد مختلف آیا در یک سناریولوژی میتوان این سناریو را در نظر گرفت که از همان ابتدا آمریکا، ناتو و اتحادیه اروپا، ذیل تحریک سیاسی، دیپلماتیک رسانهای و... به دنبال اجرایی کردن تجاوز روسیه به اوکراین بودند تا مسکو و پوتین در این شرایط گرفتار شوند؟
دقیقا چنین است. به هر حال روسیه طی سالهای اخیر در کنار چین جدیترین رقبای غرب با محوریت ایالات متحده آمریکا بودند که هزینههای زیادی را به واشنگتن تحمیل میکردند. در عین حال آمریکا، نه توان و نه هزینه کنار گذاشتن مسکو از صحنه رقابتهای جهانی علیه خود را نداشت. لذا غرب به سمت طراحی و اجرای سناریویی رفت که در آن سناریو، روسها با هزینه خود و با دست خود عملا بستر و شرایط حذفشان را رقم بزنند. به همین دلیل باید این احتمال را در نظر گرفت که غرب با محوریت آمریکا از همان ابتدا در سایه راهبرد گسترش نفوذ ناتو به شرق به دنبال ایجاد فضایی بود که روسیه به معرکه جنگ نظامی کشیده شود. در این بین هم اوکراین بهترین نامزد و کاندید برای اجرای این سناریو بود، چنانی که امروز میبینید اوکراین به باتلاقی برای روسیه و شخص پوتین بدل شده است.
به واقع اعتقاد دارید اوکراین به باتلاقی برای روسیه و پوتین بدل شده است؟
بله چنین اعتقادی دارم. چون به دلیل همان نکاتی که در سوال اول به آن اشاره کردید تا همین جای کار که تنها شش روز از تجاوز روسیه به خاک اوکراین میگذرد این میزان از تنفر افکار عمومی جهانی از پوتین، عواقب به شدت مخرب اعمال بیسابقهترین رژیم تحریمهای غرب علیه اقتصاد روسیه، در کنار انزوای دیپلماتیک و سیاسی کرملین و دیگر مسائل که بیشک در روزهای آتی بروز و ظهور بیشتر پیدا خواهد کرد عملاً بهترین شرایط و فضا را برای حذف همیشگی و یکباره روسیه و پوتین فراهم کرده است. لذا به نظر میرسد رئیسجمهور روسیه با دست خود در دام غرب در اوکراین افتاد. در صورتی که پوتین اگر کمی خویشتنداری و صبر از خود نشان میداد و از طریق سیاسی و دیپلماتیک اختلافات و نگرانیهای خود را با اوکراین حل میکرد نه با این میزان از تلفات نظامی، هزینههای لجستیکی، عواقب فلجکننده تحریمها و انزوای دیپلماتیک مواجه میشد و نه شرایط منطقه پیرامون خود را برای طولانیمدت امنیتی و ضدروس میکرد. یعنی اگر همین امروز روسیه به تجاوز خود در اوکراین هم پایان بدهد شرایطی برای روسیه و شخص پوتین رقم خورده است که امکان مدیریت آن، نه در کوتاهمدت که حتی در میانمدت و بلندمدت هم وجود ندارد. البته نکته مهمی که لازم به ذکر است این است که این سناریو برای اولین بار نیست که در خصوص کشوری مانند روسیه به کار گرفته میشود، مشابه همین سناریو در قبال عراق و صدام حسین هم به کار گرفته شد. یعنی زمانی که رژیم بعث به بازیگر مخربی برای سیاستها و برنامههای غرب بدل شد، شرایطی را رقم زدند که صدام حسین با تجاوز و اشغال کویت، سناریوی افول و حذف خود را با دست خودش اجرایی کند. کما اینکه بعد از تجاوز عراق به کویت دیدید به همین بهانه آمریکا و دیگر شرکا ضمن لشکرکشی به کویت و حمله نظامی به نیروهای رژیم بعث با اعمال گستردهترین تحریمها علیه عراق و انزوای دیپلماتیک صدامحسین شرایط افول و اضمحلال وی را رقم زدند که در ابتدا ماشین جنگی رژیم بعث را از کار انداخت و در نهایت هم به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی عملا سناریوی حذف صدام حسین کلید خورد.
اما جناب نقیبزاده آیا شرایط دیپلماتیک و کاراکتر سیاسی کسی چون صدام حسین را میتوان با پوتین یکی دانست. از طرف دیگر آیا توان و ظرفیتهای نظامی و امنیتی عراق در زمان رژیم بعث با روسیه کنونی قابل مقایسه است؟
خیر. اتفاقا به همین دلیل است که غرب سناریوی متفاوتی را در قبال روسیه و اوکراین نسبت به کویت و صدام حسین پی گرفته است.
چه تفاوتی؟
ببینید غرب سناریویی مشابه سناریوی صدام حسین و تجاوز و اشغال کویت را در قبال پوتین و روسیه پیاده کرد. در این سناریو اتفاقاً اوکراین به عنوان کاندید اجرای نقش قربانی از توان نظامی برای مقابله با روسیه برخوردار نبوده و نیست، کما اینکه کویت هم به عنوان کشوری انتخاب شد که تنها ظرف دو روز توسط ارتش بعث اشغال شد تا بستر برای اقدامات بعدی غرب ایجاد شود تا جایی که روسیه در باتلاق جنگ اوکراین گرفتار شود. اما به دلیل همان قدرت نظامی روسیه اتفاقا ناتو و آمریکا از همان ابتدا اعلام کردند اگر پوتین به خاک اوکراین تجاوز کند حاضر به پاسخ نظامی و اعزام نیروها نیستند. با این حال غرب برای جبران این نقیصه به دنبال اعمال شدیدترین تحریمها، بمباران و جنگ رسانهای علیه پوتین و روسیه و انزوای دیپلماتیک روسها در جامعه جهانی است. شما در همین شش روزی که از جنگ اوکراین میگذرد شاهد هستید، چه در صحنه سیاسی و دیپلماتیک و چه در حوزه رسانهای و از همه مهمتر در حوزه اقتصادی و تحریمها چه شرایطی برای روسیه رقم خورده است. این شریط به قدری سخت و پیچیده هستند که حتی میتواند مشابه عراق در زمان رژیم بعث، ماشینجنگی روسیه از کار بیندازد. اگر دقت کرده باشید اتفاقاً بخشی از تحریمها اقتصادی اروپا و آمریکا و همچنین انزوای دیپلماتیک کرملین با هدف از کار انداختن ماشین جنگی روسیه پی گرفته شده است. این چیزی است که خود غربیها صراحتاً به آن اذعان و اعتراف دارند.
با این حال سوالی که ذهن را درگیر میکند این است که آیا پوتین، مشاوران وی و کل ساختار سیاسی و دیپلماتیک روسیه نمیتوانست این شرایط و تبعات را پیش بینی کند تا کرملین در این دام غرب نیفتد و در باتلاق جنگ اوکراین گرفتار نشود؟
به سوال بسیار مهمی اشاره کردید. چون اتفاقاً این پرسش شما در راستای سوال قبلیتان قرار دارد. ببینید نکته مهمی که باید مد نظر قرار داد این است که پارامتری مهمی مانند دگرگشت و دگردیسی پوتین به یک خوانش دیکتاتور مآبانه به دلیل ایجاد یک ساختار اتوکراسی مشابه صدام حسین هم به عنوان کاتالیزوری برای گرفتار شدن روسیه در دام غرب عمل کرد. زیرا به واقع سیاستمدارانی که عملاً از فضای دموکراسی و توجه به آرای مردم دور میشوند به همان اندازه نگاههای خودرای و یک جانبه را در صحنه تحولات داخلی و خارجی اجرایی میکنند. لذا اگر چه در سایه پرسشتان کاراکتر سیاسی صدام حسین با پوتین متفاوت است، کمااینکه همه افراد با همدیگر متفاوتند، اما قطعاً پوتین هم مانند صدام حسین به یک درجه شدیدی از دیکتاتوری رسیده است و به همین دلیل پوتین یا نخواست و یا به واقع نتوانست تحلیلی از آثار و تبعات واقعی تجاوز ارتش روسیه به اوکراین را برای خود مجسم کند که نهایتا هم باعث شد مسکو در باتلاق اوکراین گرفتار شود. واقعاً پوتین این تصور را داشت که اگر ارتش روسیه به خاک اوکراین تجاوز کند با استقبال گرم مردم این کشور مواجه خواهد شد. در صورتی که ما شاهد مقاومت عجیب مردم اوکراین در برابر تجاوز روسیه هستیم. حتی کار به جایی رسیده است که دیگر اتباع اوکراینی در کشورهای جهان برای تقابل با تجاوز روسیه به اوکراین بازگشته اند. لذا دیکتاتوری پوتین اجازه نداد که واقعیتهای جامعه اوکراین دیده شود. واقعا روسیه فکر میکرد اوکراین اکنون منتظر اقدام نظامی آنها است. دیکتاتورها در طول تاریخ هیچگاه به واقعیتها توجهی نکردند و همین مسئله سبب سقوط آنها شده است.
پیرو نکات یاد شده به واقع جنگ اوکراین با چه هدفی در دستور کار غرب قرار گرفت؟ یعنی به طور مشخص نظم نوین منطقه اوراسیا و اروپا بعد از تجاوز روسیه به اوکراین چگونه خواهد بود؟
پاسخ به این سوال شما اتفاقاً موتور محرکه اجرای سناریوی جنگ اوکراین از سوی غرب بود. چون آمریکا به دنبال آن بود که روسیه با دست خود و با هزینه خود فضا و بستر حذف خود را در منطقه اوراسیا رقم بزند. لذا بعد از تجاوز پوتین به اوکراین عملاً کشورهای همسایه روسیه به سمت یک فضای شدید و رادیکال ضد روسی و ضد پوتین خواهند رفت. یعنی نه تنها اوکراین، بلکه فنلاند، لهستان، استونی، لتونی، گرجستان و... برای همیشه ضد روس شدند. در کنار آن اگرچه روسیه با این خیال خام که تجاوز به خاک اوکراین میتواند نفوذ ناتو را در هم بشکند، اما اتفاقاً با این تجاوز روسیه به اوکراین اکنون ناتو میتواند در یک فضای کاملاً همراه با خود، کشورهای همسایه روسیه را یکی پس از دیگری به عضو عضویت رسمی خود در آورد. اکنون فضای حاکم به گونهای است که حتی اگر خود ناتو هم مخالف عضویت این کشورها باشد به دلیل نگرانی از تکرار تجاوز روسیه به خاک دیگر کشورها خود این کشورها به دنبال عضویت رسمی در ناتو خواهند بود. به همین دلیل فضای منطقه در اطراف روسیه به شدت امنیتی و نظامی خواهد شد و این همان شرایط ایدهآل برای غرب در تقابل با روسیه است. اگر بخواهم در یک جمله کلیدی فضای بعد از جنگ اوکراین را در منطقه ترسیم کنم به نظر من اقدام پوتین در تجاوز به اوکراین به کاتالیزوری برای تشدید سیاست گسترش نفوذ ناتو به شرق بدل شد. یعنی پوتین با دست خود ناتوی منفعل و ضعیف را احیا و تقویت کرد. از طرف دیگر کشوری مانند آلمان به طور بی سابقه ای، هم اقدام به ارسال سلاح به اوکراین کرده است و هم خود را مجهز و مسلح کرده است. در کنار آن اتحادیه اروپا هم برای اولین بار سعی در دخالت نظامی دارد. لذا روسها با دست خود شرایطی را در منطقه ایجاد کردند که مدیریت آن دست غرب است. به بیان روشنتر اگرچه روسیه جنگ در اوکراین را آغاز کرد، اما دیگر پوتین نمیتواند آن را پایان بدهد. چون در این بین بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و منافع آنها در تداوم و تشدید جنگ اوکراین به شدت اثرگذار است. به واقع غرب و به خصوص آمریکا نگران این مسئله بود که اگر روسیه بتواند تحریمهای ایالات متحده را ناکارآمد کند به سمتی پیش خواهد رفت که در کنار چین صحنه تحولات نظامی، امنیتی، دیپلماتیک و اقتصادی جهان را به دست خواهند گرفت. بنابراین غرب با طراحی سناریوی جنگ اوکراین و افتادن پوتین در این دام شرایطی را فراهم کرد که فلج کردن و نابود کردن اقتصاد روسیه را در کنار انزوای دیپلماتیک کامل مسکو و افول پوتین به دلیل تنفر افکار عمومی رقم زد.
سوال مهمتر اینجاست که علاوه بر این اقتضائات جدید منطقه اوراسیا بعد از تجاوز روسیه به خاک اوکراین، چه سرنوشتی برای خود پوتین رقم خواهد خورد؟ آیا با این شرایط میتوان از هم اکنون فاتحه پوتین را خواند؟
در این خصوص نمیتوان قضاوت صد درصدی داشت و عنوان کرد شرایط به سمتی پیش خواهد رفت که تبعات جنگ اوکراین حتماً به حذف پوتین از ساختار سیاسی روسیه ختم خواهد شد، اما حداقل در کوتاه مدت جایگاه و نفوذ پوتین در داخل روسیه به شدت تضعیف خواهد شد. چون همانگونه که قبلتر هم اشاره کردم بعد از اقدام پوتین در تجاوز به خاک اوکراین اکنون بخشی از جامعه روسیه هم مخالفت جدی با سیاستهای کرملین پیدا کرده است. در کنار آن تبعات مخرب تحریمهای غرب ضد اقتصاد روسیه هم آثار بسیار سختی برای مردم این کشور به دنبال خواهد داشت تا جایی که بحران معیشتی را رقم میزند. همین نکته سبب افزایش گسل ملت روسیه با پوتین خواهد شد. بنابراین شاید به دلیل قدرت نظامی روسیه عملاً ناتو و آمریکا به دنبال حمله نظامی به روسیه و تقابل با این کشور نباشند، اما غرب اکنون با تحریمهای خود و همچنین انزوای دیپلماتیک روسیه و تنفر جهانی از پوتین، شرایطی را رقم خواهند زد که میتواند مشابه سالهای پایانی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی باشد. یعنی ضمن پررنگ کردن فضای امنیتی و نظامی در اطراف روسیه عملا فضای ضد پوتینی در داخل روسیه شکل خواهد گرفت. چرا که روسها شخص پوتین را مقصر اول و آخر این شرایط میدانند و به این ترتیب احتمالا، تاکید دارم احتمالا بستر حذف همیشگی رئیسجمهور روسیه فراهم شود. اما نکته به اینجا ختم نمیشود. چون در یک نگاه کلانتر حذف احتمالی پوتین از ساختار سیاسی روسیه میتواند به افول مسکو در مقابل غرب بینجامد. چراکه در یک ساختار اتوکراتیک، ضد دموکراسی و دیکتاوتورمابانه ساختار سیاسی یک کشور زیرسایه یک نفر مانند پوتین اداه میشود و چون معمولا دیکتاتورها هم به دنبال پرورش افرادی برای جایگزین کردن خود نیستند بنابراین اگر در نهایت شاهد حذف پوتین از ساختار سیاسی روسیه باشیم عملاً این کشور به یک انفعال جدی در برابر غرب خواهد رسید. چون روسیه فردی مشابه پوتین را برای جایگزین کردن وی ندارد. ضمناً برخلاف برخی تحلیلهای داخلی که اعتقاد داشتند ظهور پوتین سبب احیای موج ناسیونالیسم روسی شده است، اتفاقاً نوع مدیریت سیاسی و حکومتداری پوتین طی این سالها باعث شده که روز به روز بر دامنه مخالفتها و انتقادهای جامعه روسیه از پوتین افزوده شود. در این بین قطعاً تبعات مخرب سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و به خصوص اقتصادی و معیشتی جنگ اوکراین بر جامعه روسیه که طی هفتهها و ماههای آتی پررنگتر خواهد شد در تشدید انتقادها علیه پوتین موثر خواهد بود. اما چون دستگاههای نظامی، امنیتی و رسانهای روسیه توسط خود پوتین اداره میشوند معلوم نیست که در صورت بروز انتقادها و اعتراض ها، مردم روسیه بتوانند یک سیستم دموکراتیک را احیا کنند. با این حال بیشک آنچه که نزدیک به واقعیت است این خواهد بود که روسیه احتمالاً دچار یک هرج و مرج جدی اجتماعی مشابه دوران فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خواهد شد.
در این بین یکشنبه هفته جاری پوتین نیروهای بازدارنده هستهای روسیه را به حالت آماده باش درآورد. به باور شما این اقدام تا چه اندازه میتواند جنگ اوکراین را پیچیدهتر و بغرنجتر کند؟
به نظر من اقدام پوتین برای اعلام آماده باش هستهای فقط و فقط یک اقدام جنون آمیز است که نه تنها میتواند امنیت روسیه و منطقه اوراسیا که امنیت کل جهان را به خطر بیندازد تا جایی که حیات کره خاکی را به نابودی بکشاند. چون قطعاً غرب در برابر اقدامات هستهای احتمالی روسیه ساکت نخواهد نشست. مضافا اینکه توان هستهای غرب به مراتب بیشتر از روسیه است. خصوصا که آمریکا در سایه پروژه جنگ ستارگان در حوزه توان نظامی هستهای پیشرفت چشمگیری داشته است که میتواند روسیه را درهم بشکند.
پس احتمال فرسایشی شدن جنگ اوکراین را تا چه اندازه نزدیک به واقعیت میدانید، به خصوص آن که از یک طرف شاهد ارسال سلاحهای سبک و نیمه سنگین از طرف کشورهای اروپایی به مردم و ارتش اوکراین هستیم تا بتوانند در برابر تجاوز ارتش روسیه از خود دفاع کنند و در طرف دیگر دولت اوکراین هم حاضر شد در استان «گومل»، منطقه مرزی بین اوکراین و بلاروس مذاکرات دیپلماتیک را با طرف روسی آغاز کند. هر چند که دور اول این مذاکرات بی نتیجه بود و قرار شد که دور دوم گفت وگوها در مرز لهستان و بلاروس انجام شود. حال به باور شما تلاشهای دیپلماتیک منجر به ختم پایان این جنگ خواهد شد یا ارسال سلاحهای اروپا است که میتواند تداوم و تشدید جنگ را به دنبال داشته باشد؟
اتفاقا معتقدم که جنگ اکراین یک جنگ طولانی مدت و فرسایشی خواهد بود. به قول یکی از مقامات اروپایی این جنگ احتمال دارد تا چند سال به طول بینجامد. خصوصاً آنکه اکنون راههای ارسال سلاحهای سبک و نیمه سنگین از طرف کشورهای اروپایی به اوکراین باز شده است و حجم ارسال این سلاحها افزایش پیدا کرده است. در کنار آن اگرچه اکنون بستر گفت وگوها بین اوکراین و روسیه شکل گرفته است، اما من معتقدم این تلاشهای دیپلماتیک مانند همین دور اول مذاکرات دیروز دوشنبه در مرز بلاروس به شکست خواهد انجامید.
چرا؟ یعنی شما احتمال میدهید که دور دوم مذاکرات بین روسیه و اوکراین در منطقه مرزی لهستان و بلاروس هم به شکست بینجامد؟
بله. چون پایان جنگ دست پوتین و زلنسکی نیست. تداوم این جنگ و تشدید تبعات متعدد سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی، لجستیکی، انسانی و به خصوص اقتصادی و تجاری این جنگ برای روسیه و شخص پوتین بهترین، کوتاهترین و در عین حال کم هزینهترین مسیر برای کنار زدن مسکو توسط غرب است. بنابراین احتمالا شاهد تداوم این جنگ خواهیم بود. مضافا پیشتر عنوان کردم اقدام پوتین در تجاوز به اوکراین به کاتالیزوری برای تشدید سیاست گسترش نفوذ ناتو به شرق بدل شده است. لذا روسها با دست خود شرایطی را در منطقه ایجاد کردند که مدیریت آن دست غرب است. به بیان روشنتر اگرچه روسیه جنگ در اوکراین را آغاز کرد، اما دیگر پوتین نمیتواند آن را پایان بدهد. چون در این بین بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و منافع آنها در تداوم و تشدید جنگ اوکراین به شدت اثرگذار است. به واقع غرب و به خصوص آمریکا نگران این مسئله بود که اگر روسیه بتواند تحریمهای ایالات متحده را ناکارآمد کند به سمتی پیش خواهد رفت که در کنار چین صحنه تحولات نظامی، امنیتی، دیپلماتیک و اقتصادی جهان را به دست خواهند گرفت. بنابراین غرب با طراحی سناریوی جنگ اوکراین و افتادن پوتین در این دام شرایطی را فراهم کرد که فلج کردن و نابود کردن اقتصاد روسیه را در کنار انزوای دیپلماتیک کامل مسکو و افول پوتین به دلیل تنفر افکار عمومی رقم زد. غرب برای رسیدن به این اهداف حاضر است اوکراین یا هر کشور دیگری را هم قربانی کند. حتی حاضر است تمام مردم اوکراین در جنگ با ارتش روسیه کشته شوند. چون برای غرب آینده اوکراین، تمامیت ارضی، امنیت مردم این کشور و ... هیچ اهمیتی ندارد، بلکه همه آن چیزی که اکنون در سایه جنگ رسانهای برای مظلومیت مردم اکران مطرح میشود بیشتر در راستای همان منافع غرب تعریف میشود. اینجاست که، هم مردم اوکراین قربانی سناریوی بلندپروازانه غرب در برای کنار زدن روسیه شدند و هم اینکه پوتین هم در دام غرب و در باتلاق اوکراین گرفتار شد.
در راستای همین نکته کلیدی پایانی شما اگر غرب ابایی از قربانی کردن کشورها برای منافع بلندمدت خود نداشته باشد آیا امکان دارد مشابه همین سناریو برای چین و تایوان پیاده شود. یعنی امکان دارد تایوان هم مانند اوکراین قربانی منافع غرب شود. چون به هر حال تبعات اقدام احتمالی مشابه پکن در خصوص تایوان هم میتواند به اعمال رژیم تحریمی گسترده علیه چین، منفور شدن شی جین پینگ، انزوای دیپلماتیک پکن و ظهور بحرانهای اجتماعی در خود چین بینجامد؟
خیر. چون من معتقدم که چین به مراتب باهوشتر از روسیه عمل خواهد کرد. یعنی رئیس جمهور چین به مراتب باهوشتر از همتای روس است. لذا پکن سنجیدهتر از مسکو عمل خواهد کرد. دوم اینکه قطعاً نمیتوان قدرت بالای اقتصادی و تجاری چین در سطح جهانی را منکر شد. اکنون قدرت اقتصادی چین به شکل بسیار پررنگی در جهان تنیده شده است. بنابراین نمیتوان با تحریم، چین را از صحنه اقتصاد جهانی کنار گذاشت. لذا اگرچه آمریکا کلان راهبرد تقابل با چین را دستور کار سیاست خارجی خود دارد، اما چین به دلیل انعطاف در دیپلماسی عملاً از دست زدن به اقدام نظامی در تایوان خودداری خواهد کرد و سعی میکند اختلافات خود را از مسیر گفتوگو و مذاکره حل و فصل کند، نه تجاوز به خاک تایوان.
در سایه تمام نکاتی که به آن اشاره کردید به نظر میرسد که عمده رسانههای داخلی وابسته به جریان اقتدارگرا و همچنین رسوفیلهای وطنی با برخی تحلیلهای با ربط و بی ربط به دنبال توجیه تجاوز نظامی روسیه به خاک اوکراین هستند. از تجاوزات ناتو به دیگر کشورهاها گرفته تا لشکرکشیهای آمریکا در طول تاریخ، استعمارگری برخی کشورهای اروپایی، تجاوز عربستان سعودی به یمن و ...؛ حال از نگاه شما آیا لشکرکشیهای ناتو، آمریکا، عربستان و استعمارگری کشورهای اروپایی میتواند توجیه کننده تجاوز روسیه به خاک اوکراین باشد؟
به هیچ وجه. به نظر من مطرح کردن تجاوز آمریکا، ناتو، عربستان و ... به خاک دیگر کشورها عملا هیچ ارتباطی به لشکرکشی روسیه به خاک اوکراین ندارد. مگر کسانی که منتقد اقدامات پوتین هستند و این تجاوز را محکوم میکنند و مخالف آن هستند لزوما تجاوزات ناتو و آمریکا و یا تجاوز عربستان سعودی به یمن را تایید میکنند. این سطحیترین و بابت استفاده از این کلمه پوزش میطلبم «احمقانه ترین» تحلیلی است که در چند روز اخیر در برخی رسانههای داخلی به آن پرداخته شده است. قطعاً هرگونه تجاوزی از طرف هر کشوری در هر نقطه از جهان در طول تاریخ تا به اکنون محکوم است. چه تجاوز آمریکا به ویتنام، عراق، افغانستان و ...، لشکرکشیهای ناتو در طول تاریخ، تجاوز عربستان سعودی به یمن و ...؛ تمامی این تجاوزات عربستان، ناتو و آمریکا به اندازه لشکرکشی و حمله روسیه به خاک اوکراین محکوم است. قطعاً با هیچ منطقی، با هیچ دلیلی و با هیچ تحلیلی نمیتوان اقدام پوتین برای لشکرکشی به اوکراین را توجیه کرد. متاسفانه در این بین نگاه ضد امپریالیستی برخی جریانهای اقتدارگرا در داخل و مخالفت با آمریکا در هر شرایطی باعث شده است که ذهن آنها عملاً یک ذهن بسته و سطحی در قبال تحولات بینالمللی و حتی تحولات داخلی باشد. یعنی برای پیگیری و تحقق شعار ضدآمریکایی شان همه رقبای ایالات متحده را دوست خود و متحد ایران میدانند و با همین ذهن بسته و سطحی بدون هیچ منطقی همه اقدامات رقبای آمریکا را مثبت و سازنده قلمداد میکنند. لذا این تصور را دارند که ایران باید در همه شرایط از آنها حمایت کند. این در حالی است که متاسفانه در طول تاریخ بیشترین آسیب و خطر برای ایران بیش از آنکه از طرف آمریکا باشد از طرف روسیه و شوروی بوده است. یعنی روسیه در طول تاریخ به اندازه آمریکا، اروپا و ... به روشنی ثابت کرده است که از قربانی کردن هیچ کشوری در راستای منافع و اهداف خود ابایی ندارد. کما اینکه بارها ایران قربانی نگاههای استعمارگرایانه روسها شده است. پس روسیه کارنامهای به مراتب سیاهتر از غرب در قبال قربانی کردن ایران دارد. البته متاسفانه با توجه به عملکرد دولت رئیسی و برخی رسانههای اقتدارگرا در داخل کشور طی این چند روزی که از جنگ اوکراین و تجاوز روسیه به خاک این کشور میگذرد من را نسبت به مسئله دیگری نگران کرده و حتی به بیم و هراس انداخته است.
بیم و هراس از چه؟
من بیشتر از این میترسم که روسیه طی سالهای اخیر به دلیل راهبرد نگاه به شرق در جمهوری اسلامی ایران که استارتش به دولت احمدینژاد باز میگردد دست به شبکه سازی سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی و اطلاعاتی در داخل ایران زده باشد؛ شبکه سازی که در حساسترین نقاط بدنه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران نفوذ کرده باشد. چون همانگونه که استحضار دارید کا.گ.ب تبحر خاصی در شبکه سازی در دیگر کشورها دارد. به گونهای که اگر به تاریخ معاصر ایران رجوع کنید مواردی مشاهده شده است که تنها با حضور و اقامت یک هفتهای در خاک روسیه به جاسوسی این کشور در ایران بدل شدهاند.
ولی اکنون که کا.گ.ب وجود ندارد. کا.گ.ب جای خود را به F.S.B (سرویس ضدجاسوسی روسیه) داده است؟
این تغییر نامها که شوخی است. مطمئن باشید اکنون کا.گ.ب بیشتر از هر زمان دیگری با قدرت به حیات خود ادامه میدهد. چون الان هم که سازمان اطلاعات روسیه عوض نشده است. یعنی همان نگاه قبلی را حتی با شدت بیشتری پیگیری میکند. در ضمن پوتین هم دست پرورده همین کا.گ.ب است. لذا بسیار بیم دارم از اینکه طی این چند سالی که مرتبط با شعار پوچ نگاه به شرق در دستور کار حاکمیت قرار گرفته است روسیه در یک فضای دست به شبکه سازی مد نظر خود در داخل ایران زده باشد؛ شبکهای از مهمترین و کلیدیترین مقامات ایرانی که در راستای منافع روسیه عمل میکنند و در حساسترین برههها و مقاطع باعث خواهند شد ایران به نابودی کشیده شود. لذا رهبری در این خصوص به شکل جدی وارد عمل شود و اگر شواهد و قرائنی دال بر وجود چنین شبکه جاسوسی روسی در بدنه حاکمیت وجود دارد باید نابود شود. چون در غیر این صورت ایران به سمت تجزیه و یا اجرایی دیگر سناریوهایی که حتی فکر کردن به آن پشت آدم را میلرزاند خواهد رفت.
ولی جناب نقیبزاده با توجه به این نکته کلیدیتان به نظر میرسد اتفاقا شما و افرادی که مشابه دیدگاه شما را دارند بیشتر به غرب گرایی متهم میشوند. حضرتعالی چنین تصوری ندارید. گو اینکه طی این سالها همین رسانههای اقتدارگرا در کشور به شما و افرادی مشابه شما پرچسبها و انگهای بسیاری زده است؟
روی نکته مهم و کلیدی دست گذاشتید. اتفاقاً واژه غربگرایی جزو آن دسته از عبارتی است که ساخته و پرداخته نگاههای چپ سوسیالیستی، کمونیستی و مارکسیستی بوده است. یعنی هر فرد، هر جریان و هر نگاهی که مخالف آنها بودند را در بهترین حالت یک غرب گرا و در بدترین حالت یک مهره، بازیگر و یا جاسوس قلب میدانستند. همین نگاههای چپِ روسی به شکل جدی در نگرههای انقلابی در داخل ایران رسوخ پیدا کرده و بسیاری را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. لذا همین جریانهای رادیکال داخلی هم تمایل بسیار شدیدی به تقسیمبندی و قطبی کردن جامعه دارند. یعنی هر کسی با آنها همراه نباشد را غرب گرا، غرب زده، جاسوس غرب و ... میدانند و با زدن این برچسبها سعی دارند آنها را کنار بزنند. در صورتی که شما هیچگاه نشنیدهاید که از واژه «شرقزده» و یا «شرقگرا» استفاده شود. لذا غربزده، غربگرا و ... واژههایی هستند که روسوفیلها و چینوفیلهای وطنی علاقه وافری برای استفاده از آنها دارند. چون صرفا به برچسب زنی ختم نمیشود، بلکه در ادمه با همین پرچسب زنی به راحتی میتوانند طرف مقابل را از میدان به در کرده و با انگ زدن جاسوسی، شرایط حذف وی را ایجاد کنند. با اینحال متاسفانه اکنون نگاههای رادیکال حامی روسیه در داخل کشور و نفوذ آنها در رسانههای داخلی کشور و همچنین تبلور شدید حمایت از سیاست کرملین در مواضع برخی از سیاسیون و مقامات جمهوری اسلامی ایران به قدری پررنگ است که نگاههایی چون نگاههای حزب توده در مقابل آن کم میآورد. این یک زنگ خطر برای کشور است که این میزان از وابستگی و سرسپردگی به روسیه میتواند نشان از وجود همان شبکهای بدهد که من در پاسخ به سوال قبلی به آن اشاره کردم.
علیرغم آنچه که عنوان داشتید رسانههای داخلی حامی روسیه و تحلیلگران وابسته به جریان روسوفیل عملاً تلاش غرب و به ویژه آمریکا برای گسترش نفوذ ناتو به شرق و ایجاد نگرانیهای امنیتی برای خاک روسیه را به عنوان دلایلی قلمداد میکند که تجاوز پوتین به خاک اوکراین را مشروع میکند. آیا تحریک غرب برای عضویت اوکراین در ناتو و گسترش نفوذ در کنار مرزهای روسیه میتواند تجاوز پوتین به خاک اوکراین را مشروع کند؟
به هیچ عنوان. حتی اگر در یک سناریوی رادیکال و نهایی ما شاهد این میبودیم که اوکراین به عنوان عضو رسمی ناتو پذیرفته میشد و ناتو پایگاههای نظامی خود را در کل خاک اوکراین احداث میکرد، روسیه به هیچ عنوان نمیتوانست به خاک اوکراین تجاوز کند. اوکراین یک کشور با مرزبندی مشخص، پرچم، واحد پولی، واحد سیاسی و عضو رسمی سازمان ملل است. لذا هیچ کشوری نمیتواند به هر دلیلی و با هر توجیهی به خاک اوکراین تجاوز کند. من قبلا اشاره کردم همانگونه که لشکرکشیهای ناتو و آمریکا به کشورهای جهان در طول تاریخ محکوم است و یا تجاوز عربستان سعودی به یمن غیرقابل دفاع است قطعاً تجاوز و لشکرکشی روسیه به خاک اوکراین باید محکوم شود. واقعا این جریان رسانهای و تحلیلگران وابسته به روسیه در داخل کشور یا نمیدانند در مورد چه صحبت میکنند و یا اینکه به عمد میخواهند با هر ترفند، تحلیل و توجیهی که شده تجاوز روسیه به کشور اوکراین را مشروع جلوه دهند، تاکید میکنم حمله، تجاوز و لشکرکشی روسیه به خاک کشور اوکراین؛ اگر اینگونه باشد که فردا هر کشوری برای امنیت خود و در راستای منافع ملی میتواند به خاک دیگر کشورها تجاوز کند. واقعا این میزان از بدفهمی، کجفهمی و نفهمی عمدی در رسانههای داخلی کشور حیرت آور است.
در این بین استناد پوتین به ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد و یا اجرای اقدام پیشدستانه (preemptive action) یا عملیات پیشدستانه (preemptive operations) هم توجیه حقوقی ندارد؟
به هیچ عنوان. چون ماده ۵۱ منشور سازمان ملل به طور صریح بر حق دفاع کشورها در برابر تجاوز دیگر کشورها تاکید دارد. در این صورت باید اوکراین به خاک روسیه تجاوز میکرد تا روسیه بتواند از ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد استفاده کند. اتفاقاً در اینجا دولت اوکراین است که میتواند با استناد به ماده ۵۱ سازمان ملل حق دفاع مشروع در برابر تجاوز روسیه را داشته باشد. در خصوص عملیات پیش دستانه هم باید در شرایطی این عملیات انجام شود که شواهد و قرائن متقن و غیرقابل انکاری برای حتمی بودن حمله و تجاوز کشوری به خاک کشور دیگر وجود داشته باشد. در این صورت کشوری مورد هدف میتواند اقدام پیش دستانه برای حفظ امنیت خود بزند. در صورتی که حتی اگر اوکراین به عضویت رسمی ناتو هم در میآمد و پایگاههای ناتو در کل خاک این کشور هم احداث میشد روسیه باز نمیتوانست از آن برای اجرای عملیات پیشدستانه استفاده کند.
علاوه بر تحلیلهای روسوفیلی شاهد موضعگیریهای دیپلماتیک تهران در حمایت از مسکو هستیم. پیرو این نکته بسیاری هم منتقد موضعگیریهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در قبال تجاوز روسیه به خاک اوکراین هستند؛ از موضع گیری شخص رئیس جمهور گرفته تا حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و حتی سفرای ایران در روسیه و اوکراین و...؛ از دید شما این انتقادها تا چه اندازه به جا است؟
من این انتقادات را کاملا به جا میدانم. چون در شرایطی که در بحبوحه جنگ اوکراین قرار داریم و درست زمانیکه جامعه جهانی روسیه را متجاوز میداند ما نباید با طرف روسی ارتباط تلفنی بر قرار میکردیم. اتفاقاً با هر برداشت، با هر نگاه و با هر تحلیلی هم که به مسئله نگاه شود قطعاً روسیه طرف متجاوز است. لذا نباید جمهوری اسلامی ایران اینگونه و به شکل آشکاری دست به حمایت و تطهیر روسیه در قبال تجاوز به اوکراین میزد. من نمیگویم به شکل صریحی این تجاوز روسیه و پوتین از طرف دولت رئیسی محکوم میشد. چرا که قطعاً این موضعگیری با توجه به نفوذ رسوفیلهای وطنی در بدنه جمهوری اسلامی ایران شرایط شکنندهای را در روابط تهران-مسکو رقم میزد که تبعات بعدی خود را به دنبال داشت، اما حداقل در یک سیاست خارجی فعال، متوازن، منعطف و هوشمند میتوانستیم به نحوی عمل کنیم که شاهد حمایت آشکار جمهوری اسلامی از طرف متجاوز نباشیم. یعنی میتوانستیم از یک طرف حس همدردی خود را با مردم اکراین داشته باشیم و از طرف دیگر بیطرفی دیپلماتیک را هم در دستور کار قرار دهیم یا حداقل دولت و حاکمیت در ایران جلوی اعتراضات و تظاهرات جامعه مدنی ایران در مقابل سفارت روسیه را نمیگرفت. متاسفانه اکنون دولت و حاکمیت یکپارچه سرسپرده روسیه است و اجازه نفش کشیدن به جریان منتقد روسیه و چین را نمیدهد. طیف عشاق و سینه چاک پوتین سایه سنگینی بر کشور دارند، با اینحال در مقابل جامعه و ملت ایران به شکل جدی منتقد سیاستهای پوتین و تجاوز روسیه به خاک اوکراین است. همین یک نکته نشان میدهد که چه گسل عمیقی در داخل کشور پیرامون یک موضوع واحد وجود دارد؛ شکاف عمیقی که قطعاً در مسائل دیگری هم تعمیم و تبلور بیشتری پیدا کرده است.
تاثیر تداوم و تشدید جنگ اوکراین بر مذاکرات وین را چگونه ارزیابی میکنید. چون برخی از تحلیلگران معتقدند این جنگ میتواند به بن بست و شکست کامل مذاکرات وین با هدف احیای برجام و لغو تحریمها منجر شود و در مقابل برخی هم بر این باورند که علیرغم وجود تاثیرات نسبی جنگ اوکراین، مذاکرات وین میتواند به طور مستقل و جداگانه از تحولات جنگ اوکراین به پیش رود؟
بیشک جنگ اوکراین و تحولات آن میتواند اثر جدی روی مذاکرات وین داشته باشد، به خصوص آنکه بازیگری مخربی مانند روسیه از همان ابتدا تا به اکنون باعث شده است که این مذاکرات به نتیجه نرسد. متاسفانه در این بین نوع مدیریت مذاکرات توسط روسیه و شخص اولیانوف به دلیل وابستگی بیش از حد دولت رئیسی و تیم مذاکره کننده با محوریت باقری کنی به روسها سبب شده است که مسکو عملا قیم جمهوری اسلامی در مذاکرات وین باشد. به همین دلیل ایران هیچگونه اختیار عمل و ابتکار عملی از خود نشان نداده است. با توجه به همین نکته مسکو به راحتی میتواند مذاکرات را به هر سمتی که میخواهد بکشاند. اکنون هم که پوتین دست به تجاوز به خاک اوکراین زده است موفقیت در مذاکرات وین و رسیدن به یک توافق، حتی یک توافق نسبی و موقت هم در ضدیت کامل با منافع روسیه قرار دارد. چون کرملین به دنبال آن است که با تعدد بحرانآفرینی از اکراین گرفته تا مذاکرات وین و... عملا شرایطی را رقم بزند که آمریکا و اروپا در مسیر مد نظر روسیه حرکت کنند. بنابراین قطعاً برجام و مذاکرات وین میتواند قربانی جنگ اوکراین شود، چرا که پوتین سعی میکند با شکست در مذاکرات وین از کارت ایران برای موازنه سازی در برابر غرب استفاده کند. به همین دلیل است که بارها و بارها در گفت و گو با شما عنوان کردم که هر چه زودتر این مذاکرات به نتیجه برسد و تأخیر چندماهه دولت رئیسی در آغاز مذاکرات و قبلتر از آن کارشکنی در مذاکرات دولت روحانی اکنون شرایطی را رقم زده است که جنگ اوکراین میتواند کل مسیر طی شده مذاکرات تا به اکنون را به شکست بکاشند، آن هم در شرایطی که اکنون با شروع جنگ اوکراین بهای جهانی نفت به بالاتر از ۱۰۰ دلار رسیده است. چرا نباید در این شرایط با احیای برجام و لغو تحریمها از منافع فروش نفت استفاده کنیم و قدری به بهبود معیشت مردم بیندیشیم؟! واقعا سایه سنگین عشاق و سینه چاکان پوتین در داخل کشور اجازه نفس کشیدن را به جریان رسانهای و حتی دیپلماسی کشور نمیدهد.
در این بین برخی سناریوی حذف روسیه از مذاکرات وین را پیش کشیده اند. آیا با تجاوز روسیه به خاک اوکراین احتمال حذف این کشور از مذاکرات وین وجود دارد؟
به نظرم امکان حذف روسیه از مذاکرات وین عملا امکان پذیر نیست. چون از یک طرف قطعاً ایران به دلیل وابستگی و سرسپردگی بیش از حد به سیاستهای روسیه به خصوص در مذاکرات وین اجازه چنین کاری را نمیدهد و از طرف دیگر روسیه به دلیل بازی کردن با کارت ایران خود را از مذاکرات وین بیرون نخواهد کشید. در کنار آن متاسفانه عملکرد جمهوری اسلامی ایران طی سالهای اخیر در پرونده هستهای و دیپلماسی هستهای شرایطی را رقم زده است شاهد ورود بازیگران با ربط و بی ربط به مذاکرات هستهای هستیم. حتی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس هم خود را به مذاکرات وین کشانده اند، چه رسد به روسیهای که به عنوان عضو دائم شورای امنیت و دارای حق وتو، حضور در مذاکرات و مدیریت آن را از طرف ایران حق مسلم خود میداند. اما در این بین میتوان با کم کردن میزان وابستگی دیپلماتیک در جریان مذاکرات به طرف روسی و گفتوگوی مستقیم با طرف آمریکایی فضا را برای سوء استفاده روسیه به صفر رساند.
منبع: دیپلماسی ایرانی