این روزها دوباره ارز روند رو به رشد به خود گرفته. مردم لحظه به لحظه تغییرات ارز را دنبال میکنند و نگرانند تا اتفاق ناگواری بیفتد. حسن روحانی معتقد است که اوضاع تحت کنترل است و جای نگرانی نیست اما بازار چیز دیگری را نشان میدهد. به همین مناسب «آکادمی سازندگی» وابسته به حزب کارگزاران سازندگی ایران نشست اول از سلسه نشستهای «فرصتها و چالشهای اقتصاد و جامعه» را تحت عنوان «چالشها و فرصتهای دلار، تاثیر افزایش نرخ دلار بر اقتصاد و جامعه» با حضور دکتر میثم رادپور کارشناسی بازارهای مالی و ارز، دکتر علی سعدوندی استاد بانکداری و فاینانس دانشگاه استرالیایی وولونگونگ در دبی و دکتر علی حاجلی جامعه شناس برگزار کرد.
به گزارش سایت کارگزاران، در ابتدای این نشست دکتر علی سعدوندی به ایراد سخنانرانی پرداخت و گفت: انسانها وقتی با مشکل رو به روی میشوند در جست وجوی راه حل میگردند. متاسفانه پنجاه سال است که سیاست ارزی ما تغییری نکرده و همیشه مبنای ما بر این بوده است که «حق تغییر نرخ ارز را نداریم مگر آنکه مجبور شویم». اخیرا نوشتم که نه تنها سیاستهای ارزی ما که سیاستهای اقتصادی ما به طور کل به همین شکل است.
این استاد بانکداری و فاینانس با بررسی 50 سال سیاستگذاری ارزی در کشور ادامه داد: از زمان آقای هویدا تا کنون سیاست و نگرشمان نسبت به ارز تحولی پیدا نکرده است. دو مسئله اصلی اقتصاد ایران مساله نرخ بهره و نرخ ارز است. بیش از 50 سال است که سیاستهای ارزی ما مطلقا حتی یک روز تغییری نکرده است، سیاست ما در مورد ارز این است که ما حق نداریم قیمت را تغییر دهیم مگر اینکه مجبور شویم، ما زیر بار زور نمیرویم، مگر اینکه زورش پر زور باشد. احساس ما بر این است که اگر نرخ ارز در کشور بالا برود کشور دچار ضرر و زیان خواهد شد اما آیا واقعیت این است؟
او افزود: قیمت ارز پایینتر از قیمت تعادلی آن است و همین قیمت تعادلی را هم کسی نمیتواند به طور دقیق تعیین کند. آیا میتوان با صراحت گفت قیمت دلار 5،6 یا 7 هزار تومان است؟» متاسفانه سالهای سال است که سعی نکردیم تا در این باره از کشورهای موفق دیگر الگو برداری کنیم. کره جنوبی چطور توانست طی بیست سال گذشته تحولی شگرف را با اتخاذ سیاست های درست در زمینه نرخ ارز ایجاد کند؟ چین و ژاپن چگونه موفق به این کار شدند؟ ترکیه با تغییر در روند سیاست خود در قبال ارز بعد از بیست سال توانسته درآمد سرانه خود را تقریبا به دو برابر ما برسند.
یکی از دلایل عمده رشد نکردن اقتصاد کشور سیاستهای ارزی ماست. ما حاضر به پرداخت یارانه به کالاهای وارداتی هستیم و دادن یارانه زیاد در کنار نبود صنعت مشکلات عدیدهای را به وجود میآورد که امروز شاهد آن هستیم.
قیمت ارز باید به دست بازار تعیین شود
این اقتصاددان گفت: در سیاست کلان مان تصمیم به کاهش و تثبیت نرخ ارز میگیریم و از طرف دیگر تعرفهها را افزایش میدهیم که هر دو اشتباه است. گاهی اوقات که شرایط نامساعدتر میشود تعرفه را بیشتر میکنیم. نمونه بارز آن هم بازار خودرو است. چرا قیمت این دسته از محصولات بالا میرود؟ زیرا دسترسی کافی به ارز نداریم هرچند ذخایر ارزی زیادی در کشور وجود دارد اما دسترسی ما به آن محدود است.
علی سعدوندی گفت: به نظر من شاید بد نباشد قیمت دلار به هفت هزار تومان میرسید و ذخیره ارزی ما تمام میشد و ما مجبور میشدیم که نرخ ارز را به بازار بسپاریم و به کالای وارداتی یارانه نمیدادیم. اگر از مسئولان پرسیده شود چه اشتباهی در زمینه سیاستگذاریهای اقتصادی انجام دادهاید؟ خواهند گفت که هیچ اشتباهی نکردهایم و مشکل ما به خارج از کشور و مسائل تحریم بر میگردد که از نظر من این حرف تاحدود زیادی اشتباه است. توصیه من این است که نرخ ارز را تعدیل کنید اما به فکر قشر ضعیف جامعه هم باشید ولی چگونه؟ عوایدی که از افزایش نرخ دلار به وجود میآید را تقسیم کنید.
سعدوندی ادامه داد: اگر راه حل نداریم بهتر است بحث نکنیم. اینکه مداوم بگوییم کشور با مشکلات رو به رو است چیزی را حل نمیکند. در شورای عالی بازرگانان در دبی سخنرانی داشتم که با واکنشهای مختلفی همراه بود. در سال 2013 که اینها را ارائه میدادم فکر نمیکردم این مقدار ضعف در کشور وجود داشته باشد. باید توجه داشته باشیم که کشور ما از لحاظ پتانسیل رشد به دلیل مسائل مختلفی از جمله جوانان جزو دو سه کشور برتر دنیا هست. وقتی کشور خودمان را نمیشناسیم چطور میخواهیم به سایر کشورها درس بدهیم.
این اقتصاددان افزود: با این وضعیت آیا اقتصاد ما به صورت ملموس در حال پیشرفت است؟ من ادعا میکنم که در اقتصاد در حال پسرفت هستیم زیرا اصولی را پیگیری میکنیم که غلط است و جامعه را به سمت جامعه مدرن نمیبرد.
او در ادامه به مسائل ارزی پرداخت گفت: عرضه و تقاضای ارز باید بصورت مبادلاتی باشد و این میتواند از سوی بخش خصوصی و دولتی صورت بگیرد که در کشور ما دولت نقش بسیار پر رنگتری دارد. چرا بخش خصوصی نتوانست در ایران فعال شود؟ جواب اینجاست که سیاست ارزی ما در کشور اشتباه بوده است.
این اقتصاددان افزود: ارز از محل فروش نفت است و وقتی کشورهایی مانند چین و دبی سنگ اندازی میکنند به مشکل بر میخوریم. آیا ما صادرات غیر نفتی داریم؟ به نظر من یکی از دروغهایی که در زمینه اقتصاد مطرح شده است این بود که ما صادرات غیر نفتی داریم در صورتی که این چنین نیست. ما ثروت صادر و کالای مصرفی وارد میکنیم. ما بدترین مدیریت اقتصادی جهان را به همراه ونزوئلا داریم. صادر کردن ثروت باعث شده تا حاشیه سود برای ما مهم نباشد. حالتهایی وجود دارد که با اینها میتوانیم صادرات غیرنفتی داشته باشیم. یکی از آنها این است که شاهد شکلگیری و رشد شرکت با فناوری بسیار بالا شویم. من حتی یک شرکت در ایران نمیشناسم که کالای خاص صادر کنیم و شرکتی کاملا مدرن باشد. آنچه ما میفروشیم ثروت کشور است.
سیاست ذخیره کردن درآمدهای ارزی به جای سرمایهگذاری آن اشتباه است
سعدوندی با انتقاد از سیاستهای ذخیره درآمدهای ارزی گفت: ما دو صندوق ارزی در کشور ایجاد کردیم که به نوعی فاجعهآمیز بودند. صندوق ذخیره ارزی و صندوق توسعه ملی، بسیاری از دوستان افتخار میکنند که در حال ذخیره کردن پول هستیم که به نظر من صندوق ذخیره ارزی که در زمان آقای خاتمی به وجود آمد بیهوده و صندوق توسعه ملی که در زمان آقای احمدینژاد پدید آمد، فاجعه اکبر است.
فاجعه اصلی در اقتصاد روزی رخ می دهد که پول ها از بانکها خارج شود
سعدوندی با ابراز نگرانی خود را از آینده اقتصاد کشور گفت: قطعا وقتی قیمت ارز بالا میرود کاهش قدرت خرید هم به همراه دارد. ولی مشکل اصلی جای دیگری است. پنج سال است که دولت به شدت در حال افزایش نقدینگی است و روزی این سد بزرگ خواهد شکست و روزی که این اتفاق بیفتد فاجعه عظیمی اتفاق میافتد و این زمانی رخ میدهد که بانکها با مشکل اصلی رو به رو شوند. دولت و بانک مرکی در پنج سال گذشته تصمیم گرفتهاند پایه پولی افزایش پیدا نکند و روی قولشان ماندند و من همان زمان اعتراض کردم و نتیجه آن رکود اقتصاد کشور بود. هر چند آمارها نشان دهد که کشور در رکود نیست اما هر شخص با توجه به شاخصهای زندگی خود و اطرافش میتواند این رکود را احساس کند. حال اگر رکود ایجاد شود چه اتفاقی میافتد؟ تولید میخوابد و بانکهایی که به مردم پول دادهاند، پولشان برنمیگردد. اتفاقی که امروز رخ داده است.
وقتی دلار سیر صعودی به خود میگیرد مردم احساس خطر میکنند
در ادامه جلسه دکتر علی حاجلی به بیان دیدگاههای خود از منظر جامعهشناسی در مورد تاثیر افزایش قیمت دلار بر جامعه پرداخت و گفت: نوسانات تند نرخ ارز میتواند نسبتی با اعتراضات اجتماعی داشته باشد و پتانسیل به وجود آوردن چنین چیزی را هم دارد. رابطه خطی این دو با هم به این شکل است که با افزایش نرخ ارز، نرخ کالا و خدمات بالا میرود و نارضایتی به وجود میآورد. وقتی دلار سیر صعودی به خود میگیرد مردم احساس خطر میکنند و تصورشان بر این است که یا جنگی در آینده رخ خواهد داد یا موضوع اختلافات داخلی است و یا دوباره کشور دچار تحریمهای بینالمللی شده است.
او ادامه داد: با توجه به این مسائل زمانی که دلار از سههزارو700 به چهارهزارو800 تومان میرسد اولین مشکلی که پدید آورد اخلال در امنیت آنتولوژیک جامعه است. در کشور ما وحشت و اضطراب فراوانی وجود دارد و پرسشهایی هم گاهی در جامعه به وجود میآید این ترس را تشدید میکند و عده زیادی برای غلبه بر آن سپر دفاعی ایجاد میکنند. وقتی در امنیتی که در ذهن خود متصور هستیم مشکلاتی رخ دهد باعث میشود که نظم در زندگی ما به هم بریزد. ارزش دلار در ایران ماهیت کانونی دارد و فراتر از یک ارز عمل میکند و بیثباتی در آن میتواند به سرعت امنیت شخص را بر هم بزند و انسان برای نجات از آن شرایط حتی به دنبال براندازی خود میرود. شخص برای خود هویت جدید و یک سپر دفاعی ایجاد میکند و به همین دلیل است که وقتی قیمت دلار بالا میرود عدهای برای خرید آن هجوم میروند زیرا بسیاری برای سود بردن این کار را انجام نمیدهند و تنها قصدشان کاهش اضطراب خودشان است. این اولین نکتهای است که میتواند جامعه را مورد تلاطم قرار دهد.
حاجلی در پایان تاکید کرد: ما در جامعه دچار وضعیت «محرومیت نسبی» هستیم. محرومیت نسبی بدان معناست که شخص خود را لایق به دست آوردن برخی از امکانات میداند و وقتی چنین شرایطی در کشور فراهم نمیشود و برنامهریزی فرد با مسائلی همچون افزایش نرخ ارز به هم میریزد میتواند منجر به یک اعتراض شود.
معضلات اقتصادی کشور با خصوصیسازی هم قابل حل نیست
آخرین سخنران این نشست دکتر میثم رادپور کارشناس بازارهای مالی و ارزی بود که مشکلات اقتصاد ایران را ساختاری دانست و گفت: مطلبی که در ابتدای عرایضم میخواهم بیان کنم این است که مشکل اساسی ما نرخ ارز و بهره، تورم و وجود فساد نیست. مشکل اصلی ما چرایی وجود چنین چیزهایی است. وقتی چهل سال است که نرخ تورم ثابت نیست و هر سال نوسان دارد بدان معناست که اقتصاد ما از مشکلات اساسی رنج میبرد. مگر غیر از این است که ارزش پول ما نسبت به اجناس هر سال کاهش پیدا میکند؟ در زمانهایی که نرخ ارز هم در کشور از ثبات نسبی برخوردار بود ما شاهد این بودیم که تورم همچنان وجود دارد.
او ادامه داد: در کشورهایی که دارای اقتصاد سالم هستند نرخ بهره دو یا سه درصد است ولی در کشورهای بیثباتی از لحاظ اقتصادی مانند ایران نرخ بهره بسیار بالاست. زمانی که در کشورمان بازار آزاد نداریم مشخص است که نمیتوانیم در رابطه با بسیاری از مسائل صحبت کنیم. اشکال اصلی اقتصاد کشورمان دولتی بودن آن است و بازار ارز هم مانند سایر بخشهای اقتصادی، دولتی است و با این ساختار نمیتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم.
رادپور اضافه کرد: طبق آمار موجود درآمد ارزی ما از نفت و میعانات حدود 60 میلیارد دلار است و 10 الی15 میلیارد دلار هم بخش خصوصی در درآمدهای ارزی سهیم است. در حالی که درآمدهای ارزی حدود 15 میلیارد دلار صرف قاچاق کالا،40 میلیارد دلار صرف واردات از مبادی رسمی و حدود 15 میلیارد دلار دیگر هم حوالههای غیروارداتی است، را شامل میشود. با توجه به این آمار حدود 90 الی 95 درصد مخارج ارزی از سوی دولت تامین میشود و با دولتی بودن اقتصاد طبیعتا به چنین مشکلاتی بر میخوریم.
رادپور با اشاره به اینکه راه حل دادن برای اقتصاد ایران ساده نیست و باید چند بعدی و پیچیده باشد، افزود: معضلات اقتصادی کشور با خصوصیسازی هم قابل حل نیست. ما نمیتوانیم بخش خصوصی را با زور به سرمایهگذاری وادار کنیم. این زمین جذابیت لازم برای سرمایهگذاری را ندارد. ما نتوانستهایم انگیزههای سرمایهگذاری را به خاطر نگاههای سیاسی و ایدئواوژیکمان ایجاد کنیم و امروز هم هزینههایش را میپردازیم. اما خب در حال حاضر باید چه کرد؟ درست است که یکی از بخشها عدم ثبات نرخ ارز است اما اشکال اساسی جای دیگری است.
به گفته او، بازار ارز ما تحت یک سری فشارها و تنشها اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است و هر کدام از اینها میتواند مشکلات خاص خود را برای ما ایجاد کند. مسائل سیاسی میتواند مشکلات عدیدهای از جمله نااطمینانی برای ما به وجود آورد. مگر در ونزوئلا که یک کشور نفتخیز است مشکلات وجود ندارد؟ درست است که بسیار با آنها فاصله داریم اما در برخی از مسائل میتوان شباهتهایی هم پیدا کرد. بخشی دیگر از آن هم مشکلات اجتماعی است که وجود چنین اشکلاتی اعتراضات را به وجود میآورد و به نظر میرسد در آینده هم ادامهدار خواهد بود. دل صاحبان ریال خالی میشود و در نهایت مسائل فنی است که در این دوره بیشتر به این مسئله گره خورده است. نظام حوالمون در ماههای اخیر دچار تنگنا شده و از دسترس خارج شده و دبی به خاطر مالیات بر ارزش افزوده حسابهای ما را مسدود کرده است. صرافهای ایرانی در دبی نگران هستند.
رادپور گفت: مسئله بعدی مشکلاتی که در ترکیه خصوصا آقای ضراب به وجود آمد هم توانست به این روند سرعت ببخشد. هیچ صراف بزرگی را نمیشناسم که با ترکیه معاملات جدی داشته باشد. تهدیدهای آقای ترامپ در مورد لغو برجام هم در این باره بیتاثیر نبوده است.
او در پایان جمعبندی کرد: نمیتوان به صورت خط کشی شده مشکلات ناشی از افزایش نرخ ارز را شناسایی کرد و سهم هر بخش را به درستی تشخیص داد.