اخبار

محمد عطریانفر: برخی به دنبال حکومت اسلامی هستند نه جمهوری اسلامی

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

مرجان زهرانی: حسن روحانی روز 22 بهمن رفراندوم را پیشنهاد داد. موضوعی که تا مدت‏‌ها به موضوعی برای مخالفت و موافقت فعالان سیاسی مبدل شد و حتی شورای نگهبان هم به آن ورود کرد. سعید حجاریان تئوریسین جریان اصلاحات از جمله چهره‌‏هایی بود که برخلاف انتظار واکنش منفی نشان داد و خطاب به روحانی گفت رفراندوم به چه کارتان می‏‌آید؟ او معتقد است که برای حل مشکلات سیاسی نباید سراغ راه‌حل‌‏های قانونی رفت. محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و معاون سیاسی وزارت کشور در دوره اصلاحات اما معتقد است که برگزاری رفراندوم آن هم با توجه به تغییرات نسلی ایجادشده آنقدرها موضوع عجیبی نیست که بسیاری از تریبون‏داران آن را تقبیح کردند. عطریانفر معتقد است برخی جریانات در کشور مخالف برجسته شدن بعد جمهوریت نظام هستند و مدل حکومت اسلامی را می‌‏پسندند.

 

به گزارش سایت کارگزاران، متن گفت‌وگوی محمد عطریانفر به شرح زیر است:

*بعد از سخنرانی روز 22 بهمن رئیس‏‌جمهوری و طرح موضوع رفراندوم از سوی حسن روحانی، نسبت به این پیشنهاد واکنش‌‏های مثبت و منفی متعددی را شاهد بودیم. به نظر شما اساسا طرح این موضوع آن هم به شکلی کلی و بدون مصداق درست و بجا بوده و آیا شرایط برای تحقق آن فراهم است؟

قانون اساسی ایران، قانون مادر است، قانون مادر تفاوت‏‌هایی با قانون عادی دارد، قوانین عادی بیشتر معطوف به نظام برنامه‌‏ریزی کوتاه‏‌مدت یا میان‏‌مدت است، اما قوانین مادر یا همان قانون اساسی‏ عمری طولانی‌‏تر دارند. قانون اساسی که تحت عنوان میثاق ملی از آن نام می‌‏بریم، محصول دست بشر است، محصول فکر و اندیشه مجموعه انسان‌‏هایی است که می‌‏خواهند زندگی شرافت‌مندانه اجتماعی خوب داشته باشند، از همین روی اصول و کلیدواژه‏‌های تفاهم‌‏آمیز مشترک زندگی آنها را در قانون تعریف می‏‌کنند. اما علی‌‏رغم اینکه قانون اساسی به کلیات می‏‌پردازد باز هم این قانون چون محصول ذهن انسان است، درست مثل قانون عادی می‏‌تواند یک روز دچار تغییر و تحول شود. لکن زمان این تحول و تبدیل قدری طولانی‌‏تر است. به ادبیات روشن‌‏تر، قوانین عادی معطوف به نظام برنامه‌‏ریزی‏‌های کوتاه‏‌مدت مثلا پنج‏ساله است، ولی قوانین اساسی که از آن به ‏عنوان میثاق ملی نام می‏بریم، معطوف به نسل‏‌ها است و بین نسلی حساب می‌‏شود. اگر چنانچه قانونی متعلق به یک نسل باشد، نسل بعدی حق دارد نسبت به آن قانون، ضمن احترامی که دارد، نقدهایی هم داشته باشد. ممکن است کل آن را مجددا بپذیرد و به رسمیت بشناسد، ممکن است کل آن را تغییر دهد. از این حیث ابتدائا در مقام روایت کلی باید عرض کنم قانون اساسی وحی منزل نیست، قانون اساسی کتاب قرآن نیست، قانون اساسی چیزی نیست که بگوییم لایتغیر است، کما اینکه بعد از پیروزی انقلاب ایران در سال 57 یک سال و نیم بعد قانون اساسی‏ مصوب شد و در کمتر از 10 سال به تغییر و اصلاح نیاز پیدا کرد و دستور بازنگری صادر شد و در این بازنگری به هر حال یک تحولاتی در قانون اساسی رخ داد. در قانون موجود که عمر 30 ساله دارد، ممکن است مواردی وجود داشته باشد که متناسب با شرایط موجود کشور نیست و باید در آن تحولی ایجاد شود. در این رابطه سازوکاری تعریف شده و این سازوکار دلالت بر این دارد که نهایتا با تنفیذ از سوی رهبری می‌‏توان تیمی تشکیل داد و نسبت به بازنگری قانون اقدام کرد.

علاوه بر این داستان، در درون خود قانون اساسی، سازوکار و مکانیزمی تعبیه شده که رفراندوم نام دارد. رفراندوم به رهبران سیاسی - اجتماعی و مدیران در کشور این اجازه را می‏‌دهد که اگر در مواردی نیاز به رجوع به آراء و افکار عمومی شد با سازوکاری مشخص می‏‌توان آن موضوع را به رفراندوم گذاشت. به‏ گونه‌‏ای که این همه‌‏پرسی راهگشا باشد.

پس انجام رفراندوم بر پایه همه ‏پرسی، تغییر در قانون اساسی، بازنگری در قانون، متمم زدن به قانون، حذف برخی از قوانین گذشته و جایگزینی قوانین جدید هیچ ایراد و اشکالی ندارد. تاکید روی این نکته به این خاطر است که بعد از طرح رفراندوم توسط آقای رئیس‏‌جمهور، برخی از تریبون‏‌های خطابی در کشور به ایشان هجمه بردند و حتی جملات توهین‌‏آمیزی چون «چنین آرزوهایی را به گور خواهید برد» به کار بردند. با این حال تاکید دارم که قانون اساسی کشور می‏‌تواند متحول شود، تغییر پیدا کند یا مواردی از موضوعات ملی در قالب طرح رفراندوم به همه‌‏پرسی گذاشته شود و رأی موافق یا مخالف مردم برای آن موضوع گرفته شود.

 

* چرا با موضوع رفراندوم که به قول شما سازوکار آن در قانون اساسی هم در نظر گرفته شده همچون یک تابو برخورد می‌‏شود؟

بعد از رحلت امام و رهبری آیت‏الله خامنه‏‌ای صف‏بندی‏‌های جدیدی در کشور ایجاد شد. در نتیجه این صف‏بندی‏‌های سیاسی جدید، نوعی سوءتفاهم و سوءبرداشت پیش آمد. برخی تصورشان بر این شد که جماعتی هستند که می‏‌خواهند ذیل عنوان مردم‏سالاری و تکیه بر آرای عمومی و موضوعی به‏نام دموکراسی خواسته یا ناخواسته برابر ولایت بایستند. این تلقی و تصور کاملا باطل و غلط است. فی‌‏الواقع کسانی که تاکید بیشتری بر مردم‏سالاری و رأی مردم و انتخابات دارند، بر دست به دست شدن قدرت و مفهوم جمهوریت نظام سیاسی ایران تاکید دارند و در مقام مخالفت با اسلامیت و هویت معنوی نظام نیستند. در‏ حالی‏که جماعتی از جمله در حوزه علمیه قم هستند که میل‏شان به این سمت است که برای چه باید به جمهوریت بها دهیم، آنها به دنبال حکومت اسلامی هستند و معتقدند همین که رهبران مذهبی ما زمام امور و افسار و اصل حکومت را در اختیار داشته باشند، کفایت می‏‌کند.

 

*برای چه باید به آرای ملی و مردمی مراجعه کرد؟

این برداشت به چند دلیل محل خدشه و ایراد است. یک اینکه اساسا پایه‏‌گذاری نظام جمهوری اسلامی ایران در سال 57 متکی بر رأی مردم بوده و در قانون اساسی هم به صراحت این موضوع بیان شده‏است.

 نکته دوم اینکه در سیره و آموزه‏‌های سیاسی امام خمینی، این موضوع به شدت برجسته شده است. حتما عبارت معروف امام را به خاطر دارید که «میزان رأی ملت» است. علاوه بر این امام در یکی از فرازهای فرمایشات‌شان مسئولان را خطاب قرار می‏دهند که مبادا کاری کنید که مردم از شما رویگردانی پیدا کنند و یک یوم‏الله دیگری شکل بگیرد، یعنی مردم قیام کنند، شما را از اریکه قدرت به زیر بکشند. نکاتی از این دست در فرمایشات امام زیاد است و امام صادقانه این حرف را مطرح می‏کرد. این هم از دیگر محورهایی است که مغایر با دیدگاه‏های حضراتی است که به مخالفت با جمهوریت نظام در پوشش دفاع از اسلامیت دامن می‏زنند.

نکته سوم هم بیشتر به این برمی‏گردد که مردم از یک رشد و بالندگی و برازندگی بالایی برخوردار شده‏اند و می‌‏توانند مسائل خودشان را خود مدیریت کنند. امروز بار زیادی از تدبیر امور و مدیریت جامعه به‏ عهده خود مردم گذاشته شده، مردم هم میان خودشان بهترین‏‌ها را برمی‌‏گزینند و به‏ کار می‏‌گیرند. با توجه به نکات یادشده برخی تصور می‌‏کنند کسانی که از مردم‌‏گرایی و مردم‌‏سالاری و دموکراسی و حضور مردم در صحنه رقابت‏‌ها و دست به دست شدن قدرت سخن می‏‌گویند، قصد براندازی دارند. تصور می‏‌کنند این افراد قصدشان به هم زدن نهادهای قدسی و به هم خوردن موقعیت‌‏های انتصابی بزرگان است. در‏حالی‏ که به هیچ عنوان چنین چیزی نیست. جمهوریت نظام همان‏قدر برای ما معتبر است، که اسلامیت نظام هم معتبر است و این دو دوش به دوش هم پیش رفته‌‏اند. این تلقی‏‌ها است که برخی را به مخالفت کشانده؛ فکر می‌‏کنند کسانی که سخن از قانون اساسی می‏‏‌زنند، سخن از رفراندوم به میان می‏‌آورند و از تغییر سخن می‏‌گویند، قصدشان بر این است که به تکیه‏‌گاه‏‌های اعتمادآفرین اسلامیت نظام خدای ناکرده خدشه وارد شود. مثلا به خطا دریافت‏شان این است که مبادا این اقدامات مردم‏‌گرایانه و اتکا به آرای به افکار عمومی یا همه‌‏پرسی و اصلاح قانون اساسی به حریم مقدس و محترم نهاد معتبر و ممتاز رهبری تعریضی پیدا کند.

 

* در واقع به نظر می‏رسد وقتی سخن از رفراندوم به میان می‏آید نوعی پیش‌خوانی رای مردم از سوی برخی اتفاق می‏‌افتد.

مردم رأی‏شان این نیست و انتظار ندارند که چنین پیش‏خوانی از رای آنها صورت بگیرد. اولا مردم ما مردم نجیب، آرام، شریف و وفاداری به نهادهای محترم و اعتمادآمیز نظام هستند. از کجا معلوم که مردم چنین تلقی‏ای داشته باشند؟ ثانیا هر موضوعی که به رفراندوم گذاشته می‏شود، باید در کانون‏هایی مورد توافق قرار بگیرد و آن کانون‏‌ها که باید آن موضوع را تنجیز کنند، تنفیذ کنند، تایید کنند، تشخیص دهند و اجرا کنند و ابلاغ کنند، نهادهایی هستند که خود آن حضراتی که نگران رفراندوم هستند، در آنها دخالت و مسئولیت دارند. کاملا شفاف به شما عرض کنم هر موضوعی که بخواهد در دستور کار بازنگری قانون اساسی قرار بگیرد یا هر موضوعی که بخواهد برای رفراندوم و همه‌‏پرسی مطرح شود، رأی موافق شخص رهبری را لازم دارد. وقتی خود رهبری با امری اینچنینی توافق داشته باشند، دیگر نگرانی‏ وجود ندارد؛ چرا دیگران باید کاسه داغ‏تر از‏ آش باشند، رهبری شخصیتی است فرای همه مناسبات در قدرت و از بالا نگاه می‏کند و خود ایشان هم می‏دانند اگر مردم همراهی نداشته باشند، حکومت نمی‏تواند ادامه پیدا کند. لذا تمام نگرانی‏‌های آنها نگرانی‏‌های باطل و اشتباهی است.

 

* برخی معتقدند که سخنان روز 22 بهمن حسن روحانی به دلیل تنگناهای سیاسی است که در دولت‏داری با آن مواجه است. از همین روی برخی همچون سعید حجاریان معتقدند نمی‌‏توان مشکلات سیاسی را با راه‌حل‏های حقوقی حل کرد پس رفراندوم موضوعیتی ندارد. شما چقدر با این تحلیل موافق هستید؟

آن‏چه که آقای روحانی را از دیگر دولتمردان ایرانی متمایز می‏کند، این است که ایشان انسان صریحی است؛ صراحت لهجه آقای روحانی برجسته است. آقای روحانی شخصیتی چندمنظوره است، پدیده تقریبا منحصربه‌فردی است که برخی از ویژگی‏‌هایش او را از برجستگان سیاسی در کشور کاملا متمایز می‏‌کند. شخصیتی است که مدتی در پارلمان درنگ کرده، عملا یک پارلمانتاریست توانا است. در موقعیت کادر هیات رئیسه مجلس نشسته و مدیریت کرده، مدتی در حوزه‏‌های امنیتی نقش کلیدی و محوری و نقش اول را داشته، در دوران جنگ همین ویژگی‏‌ها را داشته، در دوران انقلاب و مبارزات، انسان پیشکسوت و مطرحی بوده، جزو شخصیت‏‌های مبارز است، انسان سخنوری است، فرد باهوشی است، بنابراین با توجه به مختصاتی که در آقای روحانی جمع شده، از او یک شخصیت باورمند و کاملا شفاف و در واقع بدون حاشیه و بدون لفافه در ذهن‌‏ها ترسیم کرده‏‌است. این فرد نیازی ندارد که حرف خودش را در لفافه بپیچاند یا یک مشکلش را به صورت غیرمستقیم و با ادبیات دیگری مطرح سازد. من چنین تشخیصی نسبت به آقای روحانی ندارم، اما نکته‌‏ای که از صحبت‌‏های آقای حجاریان اشاره کردید از نظر سیاسی نکته قابل توجهی است؛ در واقع آقای حجاریان معتقد است برای حل یک مشکل سیاسی‏ الزاما نباید از ابزاری استفاده کنیم که آن ابزار بزرگ‏تر از آن مساله سیاسی باشد. این تشخیص آقای حجاریان درست است و بنده هم برای این نظر احترام قائلم. اگر آقای روحانی دغدغه سیاسی، معضل سیاسی، بن‏بست سیاسی، تنگنای سیاسی، گرفتاری‌‏های خاصی داشته باشد، به اقتضای همان مشکل باید راه‏حل متناسب و هم‏‌سنخی را پیدا کند و البته برای حل آن مشکل سیاسی لزوما ضرورتی به طرح موضوعی به‏نام رفراندوم نیست، اما تحلیل من این است که آن‏چه آقای رئیس‏‌جمهور به آن اشاره دارد موضوع و مشکلی سیاسی که راه ‏حلی غیر از همه‌‏پرسی داشته باشد، نبوده است.

 

*اتفاقا نقدی که به صورت جدی به رئیس‏جمهوری وارد است در لفافه صحبت کردن و شفاف نبودن با مردم است. موضوعی که در مورد رفراندوم هم اتفاق افتاد. حسن روحانی از رفراندوم صحبت کرد در صورتی که هیچ مصداق و مثالی برای آن نداشت. فکر نمی‏‌کنید این اتفاق باعث افزایش هجمه‌‏ها به دولت شد؟

فرمایش شما می‏‌تواند درست باشد، تلقی شما و آقای حجاریان هم می‏تواند مورد تاکید باشد، اما ما نباید نیت‏خوانی کنیم. رئیس‏‌جمهور شخصیت ممتازی است و در بزنگاه‏‌هایی حس می‏‌کند که باید موضوعی را طرح کند. چطور ما می‌توانیم چنین تلقی‏ داشته باشیم که رئیس ‏جمهور به خاطر برون‏رفت از فلان مشکل موضوع رفراندوم را باید مطرح کند؟ در یک گفت‌‏وگوی کاملا منطقی، صمیمانه و رسانه‏‌ای با رئیس‏‌جمهور ‏می‏توان این سوال را مطرح کرد که چرا سخن از رفراندوم شد اما مصادیقی برای آن مطرح نکردید؟ اگر ایشان جواب روشنی داد که قانع‏کننده بود، باید حرمت نگه دارید، ولی اگر طفره رفت یا به قول شما یک موضوع سیاسی را مطرح کرد یا گفت من به این بن‏بست سیاسی رسیده‏‌ام، می‌‏توانید او را نقد کنید.

ما امروز مواردی در مناسبات سیاسی کشور داریم که دچار دور باطل است. این دور باطل حتما باید روزی حل شود. چطور من اگر بخواهم در فلان انتخابات مشارکت کنم، باید من را یک نهاد حقوقی بالاتر تایید صلاحیت یا ردصلاحیت کند ولی در رقابتی دیگر خودشان می‌توانند، خودشان را تایید ‏کنند. می‏‌خواهم بگویم بحران‏‌ها و بن‌‏بست‏‌هایی داریم که این بن‏‌بست‏‌ها به لحاظ قانونی یا حتی با وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام قابل حل نیست. بالاخره باید روزی این مشکل را به نفع نظام اسلامی و مردم حل کنیم. چون طبق عرف، شرع، دکترین امام خمینی و مطابق با مبانی حکومت اسلامی ایران که از جنس جمهوریت است، مردم عالی‏‌ترین نهاد قدرت در کشور هستند، ما باید به آرای عمومی مراجعه کنیم؛ این موضوع نیز در دنیا به رسمیت شناخته شده است.

زمانی به دلیل موقعیتی که داشتم باید سالی یک بار به ژنو سفر می‏‌کردم. دوستی در سوئیس داشتم که مذهبی بود؛ کاتولیک قابل احترامی بود و گاهی همدیگر را ملاقات می‏‌کردیم، انسان باشعور و فرهیخته‏‌ای بود، یک بار ماجرای جالبی را برای من تعریف کرد. او می‏گ‌فت در کشور ما بیش از حد رفراندوم برگزار می‌‏شود. در ژنو دریاچه بسیار زیبایی وجود دارد که رودخانه‏‌ای به آن می‏‌ریزد. این رودخانه شهر را دو قسمت کرده؛ یک قسمت تجاری و یک قسمت مسکونی است. روی این رودخانه پلی دو سمت شهر را به یکدیگر متصل می‏‌کند. روی این پل همواره ترافیک است... تصمیم‏ گرفته می‏‌شود برای رفع ترافیک، پل دومی ایجاد شود لذا برای ایجاد پل دوم رفراندوم برگزار می‏‌شود. بالای 70 درصد رأی به عدم ایجاد پل می‏‌دهند. معتقد بودند حاضرند هر روز این ترافیک را تحمل کنند ولی زیبایی شهرشان از دست نرود. آنها رفراندوم برگزار می‏‌کنند و حتی برای تاسیس یک پل از رأی مردم می‏‌پرسند. حال به اعتبار اینکه 40 سال پیش مردم به ما رأی دادند، اعتماد کردند، قانونی مصوب شده، ما هم الان حاکم بر قانون هستیم، در‏ حالی‏که با گذشت چهار دهه نسل عوض شده، یک جماعت دیگری آمده‏اند، ظرف این 40 سال، حداقل به دو نسل تغییر پیدا کرده است. این نسل مطالبات و منویات دیگری دارند. فرمایش آقای حجاریان از حیث حقوقی درست، من هم دفاع کردم به این معنا که برای حل هر امر و معضلی باید راه‏حل هم‏صنف و هم‏ارز آن به کار گرفته شود، ولی واقعیتش این است که موضوعاتی می‏تواند در دستورکار رفراندوم قرار بگیرد و این حق و مطالبه این نسل است که تحقق آن بلاتردید در گروی تایید و موافقت و حتی دستور مقام معظم رهبری است.

 

*فکر می‏‌کنید این حواشی ایجادشده نه به خاطر ماهیت طرح رفراندوم بلکه به دلیل عدم طرح مصادیق است؟

من چون صحبت ایشان را درباره رفراندوم نشنیدم، نمی‏دانم عبارت دقیق ایشان چه بوده است ولی احتمال می‌‏دهم اساسا از آن بیان، سوءتفاهمی رخ داده که برای تحلیل درست باید به اصل سخن مراجعه کرد. دوم اینکه اگر آقای روحانی شفاف‏تر، دقیق‌‏تر و متکی بر مصادیق مدنظرشان برای رفراندوم سخن می‏‌گفتند، بی‏تردید مقداری از حواشی ایجاد شده کم می‏‌شد.

تاکید بر اینکه خوب بود آقای روحانی مصادیق موردنظرشان را طرح می‏‌کردند به این علت است که چندی‌پیش اعلام کردند، حکومت‌‏ها خطا و اشکال دارند و باید این ایرادات مرتفع شوند. ایشان اعلام کرد حتی در حکومت معصومین ممکن است خطایی پدید بیاید. همین اظهارات ایشان سوءتفاهمات بسیاری را به‌دنبال داشت تا جایی که مخالفان ایشان گفتند، آقای رئیس ‏جمهور گفته است معصوم خطا می‏‌کند. در‏حالی‏ که هیچگاه آقای رئیس ‏جمهور چنین حرفی نزد. چه‌موقع گفت معصوم خطا می‏‌کند؟ چه موقع گفت امام خطا می‏‌کند؟ گفت در حکومت معصوم ممکن است اشکال پیش بیاید. این حرف آقای روحانی مصداق تاریخی دارد. امیرمؤمنان علی‏ بن‌ابی طالب عادلانه‌‏ترین حکومت تاریخ جهان بشری را تشکیل دادند اما در درون خود حکومت حضرت، استانداران و کارگزارانی بودند که خطا ‏کردند و امیرالمومنین علی(ع) هم با آن خطاکاران برخورد کردند. آقای رئیس ‏جمهور چنین حرفی زده و منظورش این بوده اما آقایان برای اینکه با رئیس ‏جمهور مخالفت کنند، حرف آقای روحانی را واژگون می‏‌کنند: «یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»، یهود بعضی اوقات این کارها را می‏‌کردند. می‏‌آمدند برای اینکه چیزی را به نفع خودشان برگردانند، حرف را وارونه می‏‌کردند «یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»؛ یعنی سخن را تحریف می‏‌کردند و در غیر موضع خودش به کار می‌‏بردند. اگر آقای رئیس ‏جمهور گفته بود معصوم خطاکار است و امکان خطا دارد حرفش خطا و غلط بود اما اگر بگوید در حکومت معصوم، حکومت پیامبران و حکومت امامان توسط زیرمجموعه‌‏ها ممکن است خطایی رخ دهد، خب، رخ داده است. مگر ما امروز که می‏‌گوییم حکومت ولی‌فقیه داریم و این ولی‌فقیه نماینده برگزیده عام پیشوایان معصوم هستند، در حکومت ولی فقیه خطایی اتفاق نمی‏‌افتد؟ این همه گرفتاری که ما داریم، در کدام حکومت دارد رخ می‏‌دهد؟ در حکومتی که ما ادعا داریم بهترین حکومت را در عالم بشریت است، بهترین حکومت را در ایران، در جهان بشریت تشکیل داده‌ایم. اما کارگزاران، این حکومت عادل و متکی به ولایت امر، چه بسا خاطی هم باشند.

 

* اخیرا هم آقای جهانگیری در صحبت‌‏هایشان به اعتراض‌‏های مردم اشاره ‏کردند و گفتند ما برای همه مسائل نباید بیاییم سراغ راه و روش‏‌های تاکتیکی خاص، بعضی‌اوقات راه‌حل‌‏های برخی مسائل مثل حوزه اقتصادی، سیاسی است. این را می‏‌شود در ارتباط با آن صحبت آقای روحانی قرار داد و بحث رفراندوم و در واقع دیدگاه دولت را...

نه! با توجه به شناختی که از آقای جهانگیری دارم و روابطمان از حد ارتباط یک شهروند و دولتمرد بیشتر است، باید بگویم منویات ذهنی آقای جهانگیری معطوف به این نکته نیست که شما اشاره می‌‏کنید.

 

*پس منظورشان چیست؟

ایشان بیشتر می‏‌خواسته‌اند به زبان بی‏زبانی بگویند که ما با مشکلات اقتصادی مواجهیم و طالب راه‏ حل‏‌های غیراقتصادی هستیم. به بیان دیگر فرضا تصمیم دارید یک مشکل اقتصادی را حل کنید و همه شرایط رفع آن مشکل هم فراهم است، ولی می‏‌بینید این مشکل از جایش تکان نمی‏‌خورد. موضوع برجام را به یک نقطه توافق رساندیم، رفتیم در دنیا مذاکره کردیم، امکان سرمایه‏‌گذاری را در ایران فراهم کردیم، ولی سرمایه‏‌گذار به ایران نمی‏‌آید و سرمایه‏‌گذاری نمی‌کند. گیرکار کجاست؟ می‏‌رویم و بررسی می‏‌کنیم و می‌‏رسیم به اینکه چون سرمایه جایگاه امن و آرامی را می‏‌طلبد، شرایط را رصد می‏‌کند و به ‏دلیل فقدان امنیت کافی اقتصادی، عطای سرمایه‌گذاری در ایران را به لقایش می‏‌بخشد.

 سرمایه همیشه کجا می‏‌رود؟ در کانون‏‌های امن، سرمایه جایی می‏‌رود که احساس امنیت کند. این آقای سرمایه‌‏گذار احساس می‏‌کند باید سرمایه‌‏اش را جایی ببرد که امنیت پایدار وجود داشته باشد. نگاه کنید و ببینید کشور ما که درگیر این همه تشنجات سیاسی و غیراقتصادی است و هرروز یک کسی بنا بر اراده‏‌ای یک قاعده‏ای را برهم می‌‏زند، چطور بیایم اعتماد کنم و سرمایه‏‌ام را 20 سال بیاورم در کشوری که خدای ناخواسته قفل می‌شود؛ پس باید بستر فراهم باشد. مثال دیگری بزنم. شما می‌‏خواهید پرواز شکوه‌مندی را انجام دهید، همه مقدمات آن هم فراهم است؛ هواپیمای خوب، خلبان خوب، مهمانداران خوب، تغذیه خوب، سوخت عالی، هواپیمای مدرن. اما هواپیما را باید از کجا بلندش کرد؟ باید از یک باند پرواز دهید، از وسط ساختمان‏‌ها و وسط سنگلاخ که نمی‏‌شود بلندش کرد. این هواپیما نیازمند یک باند مناسب است.

برای بلند کردن هواپیما ابتدا به ساخت باند فرودگاه نیاز است. باید کار عمرانی لازم صورت بگیرد. بولدوزر می‏‌خواهد تا زمین ناهموار را صاف کند. آسفالتی ریخته شود و مسیر سه‌ونیم کیلومتری صاف را فراهم کند. این نه با صنعت هواپیماسازی، نه با تربیت خلبان، نه با مدیریت آموزشی مهماندار، نه با صنعت نفت که سوخت هواپیما را باید تامین کند؛ هیچ نسبت و سنخیتی ندارد. در اقتصاد هم همین است. پرواز اقتصادی‏، رشد اقتصادی‏ و تیک‏آف اقتصادی، نیازمند بستری مساعد و مناسب است. اگر این ملزومات و مقدمات فراهم نشود نمی‏شود حرکت اقتصادی و نوسازی اقتصادی اتفاق افتد. پس تدارکات لازم جهت مقدمه‏‌سازی یک امر ضروری غیر قابل اجتناب است. در نتیجه وقتی می‏‌خواهیم سرمایه را برای بازکردن گره کور از اقتصاد کشور بازکنیم لازم است تا ابتدا به سرمایه‌گذار را امنیت خاطر دهیم، نترسانیم. اما در واقعیت در میدان سیاست ایران، بارها جور دیگری رقم خورده است. این حادثه‏‌ای که این همه روی آن حساسیت نشان داده شد و گروهی آمدند و به سفارت عربستان حمله کردند، دقیقا می‏‌شود در همین راستا تحلیل کرد. خود حادثه از جمله شکسته شدن چهارتا شیشه و زخمی شدن یکی، دونفر مهم نیست بلکه تبعات و آثار این اتفاق برای کشور وحشتناک بود. ضرر مالی زده شده به سفارت عربستان نهایت صد تاپانصد میلیون تومان بود اما به جهت اعتبار و از منظر عزت و امنیت، هزاران هزار میلیارد به کشور خسارت وارد شد. این خسارت‌‏ها برای اقتصادی که با مشکلات دست و پنجه نرم می‏‌کند، وحشتناک است.

درست مثل این است که شما رفته‏‏‌اید داخل یک آشپزخانه و غذای بسیار خوشمزه‏‌ای را پخته‌اید و الان استعداد این را دارید که از 500 نفر پذیرایی کنید. یک بچه هم آن کنار رد می‌‏شود، یکدفعه بی‏‌توجه یا باتوجه، مثلا یک قطره فضولاتی را می‌‏ریزد در این غذا، یک قطره سمی را می‏‌ریزد در این غذا، دیگر کسی امکان خوردن آن غذا را ندارد. این اتفاق، اتفاق کوچکی است، ولی آثارش خیلی وسیع است. بعضی از اقدامات در این کشور اتفاق می‏‌افتد؛ ما داریم با دنیای غرب اعتمادسازی می‏‌کنیم، فرمانده بزرگواری از یک حوزه نظامی یک اظهارنظر ناصوابی می‏‌کند و همه معادلات را به هم می‏‌زند. در نتیجه با توجه به شناختی که از نگرش عمومی و نگاه سیاسی آقای جهانگیری دارم فکر می‌کنم منظور سخنان اخیر ایشان بیشتر در این زمینه بوده است.

 

* سخنگوی شورای نگهبان نسبت به این ماجرا دو واکنش متفاوت نشان داده‌‏اند. در واکنش اولیت‌ه‏شان مخالفتی داشت و بعد هم آمدند و گفتند شورای نگهبان با برگزاری همه‌‏پرسی موافق است. این واکنش‏‌ها را چگونه تحلیل می‏کنید؟ فکر می‏‌کنید چون اساسا امکان این ماجرا در حال‏حاضر فراهم نیست، اعلام موافقت کردند یا نه؟ یعنی اگر الان رئیس‏جمهور این موضوع را پیشنهاد دهند برای رفراندوم، واقعا امکانش فراهم می‏‌شود برای...

چه آقای رئیس ‏جمهور پیشنهاد رفراندوم بدهد یا ندهد و اینکه چه کسی با این پیشنهادها مخالفت کند یا موافق آن باشد، سخنگوی یک نهاد حقوقی در مقدمات طرح چنین موضوعی از منظر حقوقی یا عرفی یا سیاسی نمی‌‏تواند درباره آن اظهار نظر کند. اصلا ماجرای رفراندوم نسبتی با ایشان ندارد. به عبارت دیگر شورای محترم نگهبان در ماجرای رفراندوم در لایه‏‌ها و حلقه‏‌های بعدی این موضوع قرار دارد. مشکل ما در رابطه با سخنگویی برخی این است که تصور می‏کنند در هر اتفاقی که به لحاظ سیاسی رخ می‌‏دهد باید اظهارنظر کنند. اصلا به اینها ارتباطی ندارد. می‏‌بینید که رئیس محترم یکی از قوا گمان می‏‌کنند هر اتفاقی که در دنیا و ایران می‏‌افتد و نسبتی هم با حوزه ماموریت ایشان ندارد، باید در قبال آن واکنش نشان دهند.

هر کسی به تناسب و اقتضائات مسئولیت‏اش باید اظهارنظر کند. مسئولان در حوزه‏‌هایی که در قبال آن یا ماموریت، اطلاعات یا تکلیفی ندارند نباید ورود پیدا کنند. بر همین اساس اظهارنظر سخنگوی محترم شورای نگهبان از منظر مسئولیت قانونی و حقوقی، نفیا یا اثباتا نمی‌‏توانند درباره پیشنهاد رفراندوم ریاست‌جمهوری مناط عمل و یا توجه باشد. به بیان دیگر بر اساس ساختار حقوقی در این موضوع، هیچ تمایزی بین اظهارنظر ایشان در رابطه با رفراندوم با فلان مسئول جزء در کشور راجع به رفراندوم نیست. هر دو نفرشان دو تا شخصیت حقوقی هستند، حالا اسم او سخنگوی شورای نگهبان است، اسم مسئول فلان اداره است مگر اینکه به صفت شخصی بخواهند اظهارنظر سیاسی کنند که بلااشکال و بلاایراد است و حق شهروندی آنهاست.

منبع: هفته‌نامه صدا

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی