علی جمالی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
رادیکالیسم، محافظهکاری و اصطلاحاتی از این دست مفاهیمی در علوم سیاسی با بار معنایی مشخص هستند. هرچند در طول این سالها در کشور ما خیلی از این واژهها تبدیل به ناسزای سیاسی شدهاند و با یک سری خصوصیات رفتاری بهخصوص میان نیروهای سیاسی شناخته میشوند؛ اما این امر نباید ما را از معنای اصلی این اصطلاحات دور کند. به عنوان مثال رادیکالیسم در فضای سیاسی ایران همیشه در معنای تندروی و کار افراطی به کار میرود در حالی که در علوم سیاسی به معنای برخورد ریشهای با موضوعات است. رادیکالیسم در مقابل محافظهکاری تعریف میشود و ایدههای رادیکالیسم عموما در فضای سیاسی از طرف افرادی با گرایشهای چپ که معتقدند باید با مسائل ریشهای و بنیادی برخورد کرد مطرح میشود. در تاریخ معاصر ما هم تقابل رادیکالیسم و محافظهکاری بین دو گرایش مختلف همواره قابل مشاهده بوده است.
در جریان اصلاحات به طور مشخص این تقابل از روز اول بین دو گرایش مختلف وجود داشته است. یک گرایش معتقد بوده باید با موضوعات به صورت ریشهای برخورد کنیم و حرکت جدیتر و بنیادیتر در فضای سیاسی و در پروژه اصلاحات انجام دهیم و در مقابل جریان دیگری معتقد بوده است تا جایی که امکان آن وجود دارد باید سعی کنیم ساختارهای موجود اعم از ساختارهای حقیقی و حقوقی را به هم نزده و با تعامل و گفتوگو و شیوههای مسالمتآمیز حرکت کنیم. اما بحث اخیر در جریان اصلاحات که از سوی چهرههایی همچون سعید حجاریان مطرح میشود در واقع ماحصل بنبست در مسیر اصلاحات است. یعنی وقتی در مسیر اصلاحات به بنبست گفتمانی رسیدیم گروهی در درون این جریان به این جمعبندی رسیدند که با تجربهای که تا الان داشتیم نمیتوانیم ادامه بدهیم و کار را جلو ببریم و مجبور هستیم به بحثهای جدیتر بپردازیم. شخصیتهایی مانند سعید حجاریان و علیرضا علویتبار به صراحت این موضوع را طرح کرده و از این رادیکالیزم دفاع میکنند و برخی افراد دیگر هم با اقداماتی که انجام میدهند به این سمت حرکت میکنند؛ هر چند مراد و مقصود اصلی خودشان را بیان نکنند. به اعتقاد من نامه آقای موسوی خوئینیها در این طیف از رفتارها قرار میگیرد.
اما اساسا ذات اصلاحطلبی و رفورمیست با نوعی محافظهکاری همراه است و در مقابل رادیکالیزم تعریف میشود. رادیکالیزم را عموما افرادی در پیش میگیرند که به تغییرات مسالمتآمیز و تدریجی اعتمادی ندارند و حرکات آنها با گونهای از اقدامات بنیانی تطابق دارد. به هرحال این اختلافنظر در جریان اصلاحات وجود دارد. اختلافنظری که به اعتقاد من فینفسه بد نیست و اتفاقا خوب است که این دو نگاه در متن اصلاحات در ایران نظرا تشان را طرح کرده و به صورت جدیتر به موضوعات در چارچوب گفتمانی خود نگاه کنند و مولفهها و شاخصها و اهداف و مسیر حرکت هر دو نگاه برای بدنه اصلاحطلبی تبیین و روشن شود. در حال حاضر گوشههایی از این دعوای گفتمانی به درون برخی احزاب اصلاحطلب کشیده شده است. در طول یک ماه گذشته در حزب اتحاد ملت اختلافاتی بین بدنه و راس میبینیم که ناشی از همین دعوای رادیکالیزم و محافظهکاری است. تصور من این است که بدنه این حزب تقاضای رادیکالیزم بیشتر دارد اما راس حزب محافظهکاری در رفتار خود دارد. البته برخلاف برخی تحلیلها که حمایت حزب اتحاد از نامه آقای موسویخوئینیها را در همین چارچوب میبینند معتقد هستم این موضعگیری حزب اتحاد بیشتر ناشی از ارتباط شخصی با موسویخوئینیهاست تا موضعی برآمده از تحلیل سیاسی و گفتمانی نسبت به موضوع. به هرحال تبارشناسی حزب اتحاد ملت به جریان تسخیر لانه و افراد موثر آن جریان میرسد که با آقای موسویخوئینیها ارتباط معنوی دارند. لذا معتقدم حمایتی که حزب اتحاد ملت از نامه آقای موسویخوئینیها انجام داد را نمیتوان در چهارچوب رادیکال-محافظهکاری در درون حزب اتحاد تحلیل کرد. دلیل این موضعگیری به علقهای باز میگردد که دستاندرکاران این حزب به شخص آقای موسویخوئینیها دارند و ناشی از تبارشناسی این حزب و همان جریان تسخیر لانه است. بنابراین نمیتوان گفت که در ادامه این کشمکشها جریان رادیکال این حزب پیروز شده و مثلا منجر به استعفای دبیرکل آن خواهد شد. من معتقدم آن بخش از جریان اصلاحات که در طول شش ماه گذشته دچار نوعی رادیکالیزم در رفتار خود شده بود، متاثر از بدنه خود چنین رویکردی را انتخاب کرده بود اما در مورد اتفاقی که در یک ماه گذشته در درون حزب اتحاد رخ داده به نظر میرسد زور بدنه به راس حزب نمیرسد و راس حزب همچنان ترجیح میدهد شیوه مالوف این سالها را ادامه داده و به خواستههای بدنه تن ندهد. بدین ترتیب پیشبینی من این است که جریان معتدلتر در درون همه احزاب اصلاحطلب تقویت خواهد شد.
منبع: روزنامه سازندگی