مصطفی پهلوانی، معاون دبیرکل و مسئول روابط عمومی حزب کارگزاران سازندگی ایران
عمر دوره دانشجویی و فعالیتهای سیاسی در آن هر چقدر هم کوتاه باشد، بیمانندیِ تجربهاش به ویژه در پس از انقلاب و البته تراژدی سقوط دانشگاه از فضای داغ و تأثیرگذار نیمه دوم دهه 70 به روزهای سرد و سنگین یک دهه پس از آن چندان منحصربهفرد و دراماتیک هست که فعالان پیشین را به مرورِ مکرر دوره خود وادارد. این اما نمیتواند تنها انگیزه تاریخنگاری برای نسلی باشد که چنان بهرهای از دانش سیاسی و تاریخی دارند که بدانند مرور منصفانه «اختلافات زنده» و «انتقاد از خود» در سپهر پرحاشیه سیاست در ایران چه تبعاتی برای اکنون و آیندهشان میتواند داشته باشد. اگر میبینیم که تاریخنگاری دهه آخر عمر دفتر تحکیم وحدت در سالهای اخیر رونق یکبارهای یافته، در کنار دلایلی چون امید به احیای فعالیتهای دانشجویی و احساس تکلیف در برابر شرایط امروز، علتالعللی فراتر دارد: به نظر میرسد نسلی که خود را مقید به آرمانهای سیاسی میدانست و در سنتهای مختلف روشنفکری نفس کشیده بود، رویکرد انتقادی را حتی نسبت به خود و فضایی که در آن زیسته نیز حفظ کرده است. همانها که در دهه 70 به انحصارطلبی جناح راست تاختند و در دهه 80 شورشی علیه اصلاحطلبانی که به صدرشان نشانده بودند، سازماندهی کردند، اکنون به انتقاد صریح از عملکرد خود روی آوردهاند. نشان به آن نشان که فعالانی در طیفهای مختلف تحکیم که روزگاری همدیگر را به انواع برچسبها متهم میکردند، در بازخوانیهای اخیر از حجم انتقاد به دیگری کاسته و بر تحلیل مسئولانه رفتارهای خود تأکید بیشتری دارند و عجیب آنکه در این فرهیختگی، پیشروها همانهایی هستند که بیشتر به چوب رادیکال بودن نواخته شدهاند. نشان دیگر این مسئولیتپذیری آنجاست که عموم مطالبی که در نشریات یا به صورت پژوهش یا کتاب درباره دفتر تحکیم وحدت منتشر شده از سوی کسانی انجام شده که سابقه فعالیت دانشجویی دارند.
یکی از آخرین تلاشها برای روایت تحولات دفتر تحکیم وحدت، کتاب «عبور از تحکیم» است. کتابی که توسط عمادالدین محمودی، یکی از اعضای ادوار سالهای اخیر انجمن اسلامی دانشگاه تهران نوشته شده و بالتبع، دغدغههای سنت دانشجویی این دانشگاه و همچنین نسلهای جدید فعالان دانشگاهها را نمایندگی میکند. نویسنده «عبور از تحکیم» هر چند که بهانه کتاب خود را انشعاب دو طیف علامه و شیراز تحکیم قرار داده است، اما به مسائل متعددی میپردازد و همچنان که از نام کتاب پیداست، تلاش میکند از چارچوبهای تشکیلاتی و گفتمانی تحکیم عبور کند؛ هر چند در این راه، بیشتر به مسیر سابقون این اتحادیه به مثابه «سلف صالح» نزدیک شده و طرحی به سوی آینده ندارد. 15 مصاحبه کتاب حاوی مطالب ارزندهای است که دست کم نگاه طیفی از تحکیمیها را بازنمایی میکند با این حال یافتن تصویر کاملی از آن دوران نیاز به جمعآوری اطلاعات و گفتوگوهای بیشتر و همچنین تحلیل علمی این محتواها دارد. مولف با نپرداختن به جزئیات راهگشا و پرداختن به کلیگوییهای تحلیلی طیف مهمی از مخاطبان بالقوه خود یعنی نسلی که تحکیم را تجربه کردهاند، را از دست داده است. او همچنین به سراغ بسیاری از چهرههای تاثیرگذار در معادلاتی که به انشعاب منجر شد، نرفته است و هم در انتخاب مصاحبهکنندگان و هم در تنظیم پرسشها، سوگیری آشکاری به طیف موسوم به سنتی که آن را «جریان میانه»! مینامد، دارد. از نقش نویسنده که بگذریم، مصاحبهکنندگان را نیز میتوان به دو گروه تقسیم کرد: آنها که با عبور از حب و بغضهای شخصی و فاصله گرفتن از حوادث، تحلیل همهجانبه و منصفانهای از وقایع ارائه میکنند و از گفتن اشتباهات خود نیز ابایی ندارند و دسته دوم، کسانی که پس از قریب به دو دهه، همچنان خود را در محاصره اتفاقات گذشته مییابند و هنوز با همان نگاه و لحن ابتدای دهه 80 مسائل را تحلیل میکنند و طبعا نقش دیگری را پررنگتر نشان میدهند.
اگر بخواهیم تصویر کلی و خلاصهای از فعالان انجمنها در دوره اصلاحات و پس از آن ارائه کنیم، مصاحبه نیما فاتح، عضو شورای مرکزی «انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای شیراز و علوم پزشکی» و «دفتر تحکیم وحدت» در نیمه دوم دهه 70 در این کتاب میتواند راهگشا باشد. این مصاحبه از آن رو اهمیت دارد، که این عضو متقدم فراکسیون مدرن، صریحترین و تندترین نقدها را به دفتر تحکیم وحدت وارد میکند و در فراز پایانی، دفاع واقعبینانه و منحصربهفردی از نسل خود میکند و معتقد است که علیرغم «سبک زندگی اعوجاجی» تحکیمیها، «در این زندگی، حقیقت موج میزد.»