یادداشت

جدال ناتمام

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

سیدمصطفی هاشمی‌طبا، عضو هیئت مدیره حزب کارگزاران سازندگی ایران

در طی سال‌های اخیر همواره جریان اصولگرایی جریان اصلاحات را به مسئله سازشکاری متهم کرده است. این مسئله در ادبیات اصولگرایان در قبال دولت اصلاحات و البته ادبیات آنها در قبال دو دولت آقای روحانی نیز دیده شد. این جریان در ادبیات خود بر مفاهیمی همانند مقاومت، عدم سازش، عزتمندی و نفی مذاکره تاکید دارد؛ حال آنکه در عمل همه می‌دانیم مسئله تصمیم‌گیری درباره انجام مذاکره موضوعی نیست که تنها در ید اختیار دولت باشد و تصمیم‌گیری نهایی و موجز در ارتباط با آن در مناصب بالاتری از دولت و حساس‌تری از رئیس‌جمهور و وزرا اتخاذ می‌شود. پس چرا همواره مسئله مذاکره به ابزاری برای تهدیدهای سیاسی دو جریان تبدیل می‌شود؟ اصلاح‌طلبان متهم هستند که به دنبال مذاکره‌اند. آنها همواره از جانب جریان اصولگرا به این موضوع متهم می‌شوند که با سازشکاری مجوز خیانت را می‌دهند و می‌خواهند با مذاکره ارزش‌های انقلابی ما را زیر سوال ببرند. اما در مقابل نیز اصلاح‌طلبان می‌گویند خود اصولگرایان نیز به دنبال مذاکره هستند. آنها می‌گویند اصولگرایان هیچ مشکلی با مذاکره ندارند؛ بلکه می‌خواهند برقراری این پل ارتباطی در شرایطی باشد که آنها در دولت هستند تا مسئله به نام اصلاح‌طلبان تمام نشود. اما مسئله اصلی این است که هر دو بر موضوع مذاکره تمرکز دارند و از هر دری که سخن بگویند به مسئله مذاکره می‌رسند. یکی می‌گوید با مذاکره مشکلات اقتصادی حل می‌شود و درهای برکت ارزی به روی ما باز می‌شود و دیگری می‌گوید مذاکره‌کننده خائن است. اگرچه مشخص نیست به صورت روشن خود چه رویکردی در قبال این مسئله دارد. به‌خصوص در شرایط فعلی و با اتمام انتخابات ریاست‌جمهوری امریکا، این مسئله بیش از پیش مورد بحث و طرح است، به طوری که مشخص است که این بار هم «مذاکره» البته در چارچوب و برای احیای برجام به  محور اصلی یا حداقل یکی از محو رهای اصلی در انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 تبدیل خواهد شد. در این خصوص چند نکته حائز اهمیت است:

1یکی از مشکلات اصلی در ارتباط با ادبیات جریان اصولگرایی و اصلاح‌طلبی این است که صریح حرف خود را نمی‌زنند، چرا که از واکنش آن هم از جانب حاکمیت و هم از جانب مردم هراس دارند. به طور مشخص هیچ‌کس درباره اصل مسئله مذاکره صحبتی نمی‌کند و بعد از این هم فکر نمی‌کنم هیچ جریانی به صورت صریح مذاکره مستقیم با آمریکا را مطرح کند، چون هم اصلاح‌طلبان و هم اصولگریان در قالب برجام بحث می‌کنند. درباره انجام مذاکرات برجامی، اما هر دو جریان اصلاح‌طلب و اصولگرا مدعی هستند.

دیدیم که آقای ترقی گفت آنها بد مذاکره می‌کنند، اما ما خوب مذاکره می‌کنیم؛ بنابراین اصلاح‌طلبان می‌گویند تنها آنها فن مذاکره می‌دانند و اصولگرایان نیز می‌گویند اگر قرار باشد مذاکره‌ای صورت بگیرد باید اصولگرایان آن مذاکره را انجام بدهند، چرا که اصولگرایان هم امین‎تر هستند و حاکمیت به آنها اعتماد بیشتری دارد و هم مذاکره کردن را بهتر می‌دانند؛ حال آنکه از اساس این اظهارات منتفی است. واقعیت این است که با این رویه‌ها و دیدگاه‌ها و برنامه‌ریزی‌های فعلی هیچ‌کدام موفق نخواهند بود و مردم متقاعد نمی‌شوند. گوش مردم دیگر به این حرف‌ها بدهکار نیست. اگر پای صحبت بخش زیادی از مردم بنشینید، آنها به شما می‌گویند به اصولگرا و اصلاح‌طلب دیگر اهمیتی نمی‌دهند.

آنها حتی می‌گویند برایشان تفاوتی ندارد چه کسی رئیس‌جمهور باشد و چه شعارهایی تبلیغاتی بدهد و چه برنامه‌هایی ارائه کند. آنها می‌گویند کسانی که سودای ریاست‌جمهوری یا وزارت در سر دارند، حرف‌های خودشان را می‌زنند و می‌روند. در یک نگاه واقع‌بینانه‌تر مردم دیگر اهمیتی به مسئله مذاکره نیز نمی‌دهند چرا که می‌گویند نفع برقراری ارتباط و مذاکره و اجرای برجام چندان به مردم نمی‌رسد اما ضرر نبودنش برای مردم است. این مردم هستند که تورم ناشی از خروج آمریکا از برجام را درک و لمس می‌کنند و از حضور سرمایه‌گذاران خارجی سودی نمی‌برند. به واقع دولت در ایران مفهوم خود را برای مردم از دست داده است. در این شرایط در شعارهای دو طرف تنها اتهام به هم زده می‌شود، به‌خصوص اصولگرایان که خود را اشرف سیاسیون ایران می‌دانند؛ در حالی که قطع به یقین می‌گویم شاید از مذاکره اصلاح‌طلبان آبی برای مردم گرم نشود، اما اصولگرایان از اساس فنون مذاکره را نمی‌دانند و به طور حتم از مذاکره‌ای که اصولگرایان بکنند خروجی بیرون نخواهد آمد. در این شرایط اصولگرایان مکرر تکلیف اظهاراتی با مفهوم روشن دارند: «تکلیف انتخابات روشن است». آنها می‌گویند اصلاح‌طلبانی که توان رای‌آوری داشته باشند تایید صلاحیت نمی‌شوند و از اساس ممکن است در این شرایط اصلاح‌طلبان کاندیدایی برای رقابت نداشته باشند. آنها به خوبی می‌دانند در مشارکت پایین برنده هستند و اگر همه شرکت کنند کاندیدای اصلاح‌طلبان پیروز می‌شود، اما اگر مثل انتخابات مجلسی یازدهم مشارکت کم باشد، اصولگرها پیروز می‌شوند. بنابراین سعی دارند جامعه را به سمت یک انتخابات با مشارکت پایین سوق دهند. جامعه‌ای که به خودی خود خسته و ناامید است و انگیزه‌ای برای مشارکت در انتخابات ندارد. در این شرایط البته دست برتر با اصولگرایان است چرا که اصولگر اها یک سری حرف‌ها می‌زنند و یک سری طرفدار هم دارند. الان هم چون مشکلاتی وجود دارد و آنها از موضع انتقاد وارد می‌شوند، دست بالا را دارند و گروه طرفداران آنان به هرحال در انتخابات مشارکت می‌کنند. یعنی اگر هیچ حرفی هم نزنند و برنامه‌ای هم نداشته باشند، با همین انتقادات از وضع موجود طرفداران خود را پای صندوق خواهند آورد. اصلاح‌طلبان اما هیچ جوری نمی‌تواند نظر مردم را جلب کنند. مگر اینکه مردم احساس کنند اصلاح‌طلبان برنامه‌ای واقعی تهیه کرده‌اند. برنامه‌ای متفاوت از گذشته که بر مبنای مذاکره و شعار، راه عبور از بحران را ترسیم نکرده است.

2 زمانی که صحبت از پیروزی بایدن در ایران شد، نخستین مساله‌ای که ورد زبان بسیاری از چهره‌های سیاسی اصولگرا و اصلاح‌طلب شد، مسئله بازگشت آمریکا به برجام بود، چرا که بایدن در ایام انتخاباتی چنین وعده‌ای را داده بود. با این وجود، در شرایط فعلی برای مردم هیچ تفاوتی ندارد که چه کسی مذاکره می‌کند، چرا که می‌دانند مذاکرات هیچ کدام خروجی قابل توجهی نخواهد داشت.

اصولگر اها فعلا از شرط و شروط حرف می‌زنند، اما کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند متوجه نیستند که مذاکره یعنی چه. مذاکره یک بده‌بستان است.

یعنی همین که وارد شدی باید آمادگی بده‌بستان داشته باشی، در حالی که این نگاه در سیاست‌ورزی ما پخته نیست. بنابراین دعوا بر سر اینکه چه کسی مذاکره کند نیز برای مردم بیهوده است، چرا که مذاکره هیچ کدام دستاورد خاصی ندارد و تنها زمان بیشتری را از کشور تلف می‌کند. تصور کنیم آقای بایدن بخواهد با شرط و شروط به برجام بازگردد که البته پیش‌تر هم شرط‌هایی را مطرح کرده است؛ اما شرط‌های او پذیرفتنی نیست. اگر بایدن بخواهد به برجام بازگردد و دعوت به مذاکره کند، اما حدود این مذاکره را فراتر از انرژی هسته‌ای قرار دهد، آن هم پذیرفتنی نیست. بنابراین شرایط تغییر اساسی با آمدن بایدن اتفاق نخواهد افتاد و این دعوا بین این که چه کسی قرار است مذاکره کند راه به جایی نمی‌برد.

3 مهم‌ترین مسئله در خصوص بیان مکرر مسئله مذاکره در شرایط فعلی این است که امید و دل بستن به مذاکره از جانب هر دو جریان فرصت واقع‌بینی و برنامه‌ریزی‌های مبتنی بر واقعیت را از بین برده است. چون هر دو طرف تصور می‌کنند با مذاکره برجامی مشکلات زیادی حل می‌شود و به جای رفتن به دنبال راه‌حل‌های داخلی یا توجه به صورت‌مساله‌های حقیقی، مکرر زندگی و امور کشور را معطل بحث اینکه چه کسی مذاکره کند کرده‌اند. در این شرایط است که لغو یا عدم لغو تحریم‌ها تاثیر چندانی بر شرایط کشور ندارد. در واقع چه بایدن باشد چه نباشد و تحریم لغو شود یا نشود، تاثیر چندانی به حال ما ندارد، به این دلیل که ما در داخل سیاست درست اقتصادی که متضمن پیشرفت آینده کشور و حل مشکلات جامعه و مردم حداقل در میان‌مدت باشد، نداریم. در این شرایط اصولگرا و اصلاح‌طلب هم مکرر بر سر این دعوا دارند که چه کسی مذاکره کند. مردم نیز در حال تماشای این جدال ناتمام روزگار می‌گذرانند و در ناامیدی فرو می‌روند.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی