بهرام فیاضی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
آنچه بیش از همه درباره موضوع انتخابات دارای اهمیت است این نکته است که نباید انتخابات تبدیل به یک امر مناسکی شود. اینکه یک نظام سیاسی صرفا برنامهای تحت عنوان انتخابات در ساختار سیاسی خود تعریف کرده و بخواهد در ایام مشخصی صرفا مراسم انتخابات را برگزار کند بدون آنکه بخواهد به الزامات محتوایی آن پایبند باشد همان نگاه مناسکی به انتخابات بوده که رفته رفته موجب خواهد شد انتخابات از محتوای خودش تهی شده و اثرگذاری مردم بر سرنوشت خود از طریق صندوق آرا در دید آنها مخدوش شود. این همان خطری است که هر دموکراسی نوپایی را میتواند تهدید کند و درعمل نتیجه آن این خواهد بود که مردم نسبت به حضورشان در پای صندوقهای رای و امکان اثرگذاریشان در سپهر سیاسی ایران به واسطه انتخابات ناامید خواهند شد. بیسبب نیست که این روزها در برخی دورهمیها میشنویم که جوانان ناامیدانه میگویند دیگر نه پای صندوقهای رای خواهیم رفت و نه در انتخابات مشارکتی خواهیم داشت. حل این مسئله نیاز به واکاویهای بیشتر دارد. به نظر میرسد چند عامل اصلی در ایجاد چنین دلزدگی نسبت به انتخابات موثر بودهاند که بررسی و رفع آنها میتواند دوباره فضای انتخاباتی را گرم و رقابتی و پرشور کند.
1 نکته اول اینکه با توجه به اتفاقاتی که در انتخابات مجلس یازدهم رخ داد، مجموعه عملکرد دولت و امکان اثرگذاری نهادهای انتخابی در سپهر سیاسی ایران در مجموع مردم نسبت به کارکرد نهادهای انتخابی یا ناامید و یا کمامید شدهاند. آنچه که باید اتفاق بیفتد تا بتواند مشارکت حداکثری را رقم بزند این است که مردم این احساس را داشته باشند و این اطمینان خاطر را پیدا کنند که اثرگذاریشان به واسطه حضور پای صندوقهای رای و انتخابات میتواند به معنی واقعی نمود داشته باشد. یعنی در اثر رای و انتخاب آنها یا عدم انتخاب گزینههای دیگر بهبودی در شرایط زندگیشان ایجاد شده و نتیجه انتخابات به همان سمتی میرود که اکثریت اراده کرده بود. در واقع نیروها و نخبگان سیاسی باید تمرکز خود را نسبت به بالا بردن ظرفیتهای نهادهای انتخابی بگذارند و اثرگذاری مردم از طریق نهادهای انتخاباتی را هرچه بیشتر افزایش دهند. همه نیروها و نهادهای دخیل در امر حکومتداری اعم از نهادهای رسمی حاکمیتی و نیروهای حقیقی یا حقوقی که در حوزه سیاسی ایران فعالیت میکنند باید همه تلاش خود را معطوف به این امر کنند. به نظر من در اینجا یک نقد اساسی به مجموعه اصلاحطلبان و اعتدالگرایان وارد است.
این نیروها در 8 سال گذشته مجلس دهم و دولت یازدهم و دوازدهم و همینطور بسیاری از شوراهای شهر در کلانشهرها را در اختیار داشتند. اما آنطور که باید نسبت به اثرگذاری خودشان در سپهر سیاسی ایران یا واقف نبودند و یا اگر بودند نتوانستند آن را به مردم نشان دهند. یعنی اگر هم عملکرد خوبی داشتند و یا خروجیهای موفقی رقم زدند اما در انتقال آنها به مردم کوتاهی کردند و در نهایت تصویری که از این نهادها ساخته شد در نگاه مردم یک تصویر منفی و معیوب از نهادهای انتخابی است. به همین دلیل فکر میکنم دست کم از حالا تا ایام انتخابات هم نهادهای رسمی و هم فعالین سیاسی باید نسبت به تغییر این تصویر در نگاه مردم و همینطور بالا بردن اثر نهادهای انتخابی تلاش کنند. از سوی دیگر البته باید به این نکته توجه داشت که تصویر ارائه شده از این نهادها چندان غیرواقعی و موهوم نباشد. یعنی باید وعدههایی که به مردم میدهیم و شعارهایی که قرار است در انتخابات مطرح شود و گفتوگوهایی که قرار است در این عرصه با مردم صورت بگیرد باید کاملا واقعبینانه و البته با یک ضمانت اجرایی همراه بوده و از شعارزدگی و به تصویر کشیدن آرمانشهر و بحثهای خیالی و آنچه با واقعیت فاصله دارد باید پرهیز شود.
2 نکته بعدی این است که تمام نیروهای سیاسی مخصوصا نیروهای سیاسی که در 8 سال گذشته وعده بهبود و اصلاح شرایط را داده بودند باید خیلی صادقانه با مردم سخن بگویند و موضوعات را در میان بگذارند. یعنی آنها باید درباره سهم خود و همینطور سهم نهادهای موازی و یا عوامل خارجی در ایجاد کاستیهای به وجود آمده سکوت نکنند. به میزانی که مردم این توضیحات صادقانه را بشنوند آنها نسبت به عملکرد نیروهای سیاسی اعتماد بیشتری خواهند کرد. متاسفانه اتفاقی که الان افتاده این است که نیروهای سیاسی و کسانی که در دولت و مجلس دهم حضور داشتند از گفتوگوی صریح و بیپرده و صادقانه با مردم حذر کردند و نفرستادن پالس پذیرش مسئولیتها و پذیرفتن اشتباهات و عذرخواهی از مردم و گفتوگوی صادقانه با آنها و حضور در کنارشان موجب شده تا مردم نسبت به نیروهای سیاسی بیاعتماد یا کماعتماد شوند و اقبالی نسبت به هیچ کدام از نیروهای سیاسی نداشته باشند.
3 گذشته از دو مسئله محتوایی بیان شده؛ مسئله سوم، شکلی است. به این معنا که در جامعه سیاسی ایران آنچه همیشه به عنوان تابلوی نیروهای سیاسی در معرض دید مردم قرار داشته شامل یک سری از نیروهای دائما تکراری اعم از اصلاحطلب و اصولگرا بوده است. نیروهایی که گویا در عرصه قدرت و سیاست و انتخابات دائما باید حضور داشته باشند و دائما باید دیده بشوند و دائما باید مراجع سیاسی و تشکیلاتی را نمایندگی کنند. مردم از این چهرههای تکراری خستهاند. اگر به لحاظ شکلی بتوانیم نیروهای جدیدتر و متفاوتتر و نیروهایی که حرفی برای گفتن داشته باشند و ایدههای جدیدی برای مردم ارائه کنند را در عرصههای انتخاباتی معرفی کنیم طبیعتا رغبت مردم به این نیروها بیشتر خواهد بود. چون ناشناختهتر هستند و مردم نسبت به تجربه نیروهای جدید راغبتر از تجربه نیروهایی هستند که هر آنچه در توانشان بوده گذاشتهاند و در نهایت خروجی آن هم تا اینجا همین وضع موجود بوده است.
4 مسئله آخر درباره شورای نگهبان و رویکرد این شورا راجع به انتخابات است. همان رویکردی که طیف مقابل اصلاحطلبان را امیدوار کرده تا اصولا برد خودش را در یک انتخابات مناسکی و با حضور حداقلی مردم ببیند. این هم بحثی است که سالهای سال است در عرصه سیاسی ایران محل نزاع است و به هرحال وجود دارد. اما آن چیزی که باید اصولگرایان و مخصوصا حاکمیت نسبت به آن نگاه جدی داشته باشند این است که ما برای چهارسال آینده نیاز به دولتی داریم که پشتوانه حداکثری و مشروعیت داخلی و جدی داشته باشد تا بتواند در گفتوگوهای بینالمللی (که اتفاقا در 16 سال گذشته بسیار عرصه بر ما تنگ شده است) موفق و قدرتمند ظاهر شود.
طبیعتا هر دولتی که بخواهد روی کار بیاید باید مشروعیت لازم و کافی را از طرف مردم داشته باشد تا بتواند نماینده واقعی ایران بوده و مذاکرات را در جهت حداکثری کردن منافع ملی ایران پیش ببرد. این مهم صرفا در گروی یک مشارکت پرشور و حداکثری و رقابتی و با حضور نمایندگان تمام سلایق رخ خواهد داد. اتفاقا این دوره به دلیل شرایط بغرنج داخلی و خارجی باید جزو دورههایی باشد که شورای نگهبان شاخصهایش را سهلگیرانهتر تعیین کند و عرصه را برای حضور سلایق مختلف که حتی منتقد حاکمیت و نظام هم باشند فراهم کند تا با مشارکت همه آنها در این انتخابات یک دولت مشروع و قابل اتکا شکل بگیرد. در غیراین صورت من فکر میکنم حتما ما نهتنها در عرصه داخلی که در عرصه بینالمللی هم دچار مشکلات فراوانی خواهیم شد. چراکه اگرچه با تشکیل یک دولت حداقلی باز هم امکان مذاکره با غرب و کشورهای خارجی را خواهیم داشت اما اگر در داخل اجماع و همبستگی وجود نداشته باشد، در خارج هم امکان پیگیری منافع ملی به شکل حداکثری قطعا قابل تردید است.
منبع: روزنامه سازندگی