محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
تقارن عجیبی است که انتشار هزارمین شمارهی روزنامهی سازندگی با پایان کار دولت حسن روحانی و آغاز راه دولت سیدابراهیم رئیسی مصادف شده است. شاید یکی از هزاران نشانهی پایان یک دوران و آغاز دورانی تازه...
1.نخستین شمارهی روزنامهی سازندگی در 23 بهمن 1396 منتشر شد. در اوج امید و پیروزی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان؛ در دورانی که برجام به ثمر نشسته بود، اصلاحطلبان در پارلمان اقلیتی در آستانهی اکثریت داشتند و اصولگرایان میانهرو متحد استراتژیک آنان بودند، حسن روحانی برای بار دوم و با آرایی بالاتر از دورهی اول به ریاستجمهوری رسیده بود و اکثریت کرسیهای شوراهای شهرهای بزرگ در دست اصلاحطلبان قرار گرفته بود. در تهران محسن هاشمی رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران با 086/756/1 رای به ریاست شورای شهر تهران رسیده بود و در دولت اسحاق جهانگیری رئیس سابق شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران به عنوان نامزد انتخابات ریاستجمهوری گرچه به نفع حسن روحانی انصراف داد اما در مناظرات انتخاباتی خوش درخشیده بود. اصلاحطلبان و کارگزاران در اوج بودند و میتوانستند دورهای طلایی در احیای اصلاحطلبی و فنسالاری را تجربه کنند.
«سازندگی» که از انتخابات همان سال 1396 به صورت هفتگی منتشر شد و بیشتر نشریهای حزبی بود در چنین فضایی مجوز انتشار روزانه گرفت و از 23 بهمنماه در 32 صفحه منتشر شد و بلافاصله کار خود را توسعه داد و به جز مسائل سیاسی و حزبی به موضوعات فرهنگی و اجتماعی هم توجه میکرد.
2.اما بلافاصله شادی پیروزی به حرمان و حسرت بدل شد:
الف. در دیماه 96 تلاش دولت برای اصلاح ساختاری بودجه و بحران باقیمانده از دولت محمود احمدینژاد در تاسیس موسسات مالی و اعتباری به اعتراضی منجر شد که پیام خارجی آن جرأت دادن به دونالد ترامپ برای خروج از برجام بود.
ب. فراکسیون امید در مجلس به رهبری محمدرضا عارف در فقدان استراتژی نتوانست ائتلاف اصلاح – اعتدال را که در دولت موفق عمل کرده بود را در پارلمان ادامه دهد. عارف که به کمتر از ریاست مجلس تن نمیداد الگوی مجلس ششم را با مجلس دهم اشتباه گرفت و به جای آنکه مانند مجلس پنجم «اقلیتِ قدرتمند» اصلاحطلبان را بر «اکثریتِ ضعیف» اصولگرایان حاکم سازد و در ائتلاف با اصولگرایان میانهرو، پارلمان را ذیل ائتلاف اداره کند فراکسیون امید را به فراکسیونی ضعیف بدل ساخت. مجلس دهم پارلمانی بود که اکثریت نداشت و سه اقلیت اصلاحطلب، اصولگرا و میانهرو، هیچیک در آن هژمونی نداشتند.
ج. شورای شهر تهران با انتخاب محمدعلی نجفی به شهرداری تهران اسیر حواشی این انتخاب شد و تراژدی دردناک استاد نهاد شهرداری را که میتوانست نماد خدمتسازی اصلاحطلبان باشد زمینگیر کرد. انتخابهای بعدی شورای شهر برای تصدی شهرداری تهران نیز نادرست بود و سه شهردار اصلاحطلب تهران نماد ناپایداری و ناکارآمدی اصلاحطلبان شدند که روزگاری در دوره غلامحسین کرباسچی به اقتدار و توسعه شهری شناخته میشدند.
د. دولت دوم روحانی گرچه با حمایت کامل اصلاحات شکل گرفت اما در ادامه راه به همین علت تحت فشار سخت داخلی و خارجی قرار گرفت. خروج دونالد ترامپ از برجام و راهبرد «نه مذاکره نه جنگ»، کشور را در شرایط تعلیق قرار داد. تلاش برای تشکیل دولتی کاملا اصلاحطلب سبب شد سختگیری درباره تعامل با این دولت بیشتر شود و کابینهای ضعیف تشکیل شد؛ کابینهای دور از انتظار رایدهندگان. اگر در سال 1392 اصولگرایان روحانی را کمشانسترین نامزد برای ریاستجمهوری میپنداشتند و او را جدی نگرفته بودند در سال 1396 همه تلاش خود را برای تکرار تجربه 88 اما به صورت وارونه انجام داده بودند؛ وارونه از این جهت که اگر در سال 1388 نمیخواستند رئیسجمهور مستقر برکنار شود در سال 1396 نمیخواستند رئیسجمهور مستقر بر سر کار بماند و این بار با حمایت اصلاحطلبان و رای شهروندان موفق نشدند و انتقام این شکست گرفته شد.
البته نتیجه منطقی «دولت ضعیف»، ضعف دولت دوم روحانی در مواجهه با بدیهیترین امور اجرایی بود. خروج وزیرانی مانند عباس آخوندی، قاضیزاده هاشمی، محمود حجتی، علی جنتی، علی ربیعی، علی طیبنیا، مسعود کرباسیان و مشاورانی مانند مسعود نیلی به علتهای مختلف مانند اختلاف با دولت، فشار مجلس و... کارآمدی کابینه را تهدید کرد. هرچند که حسن روحانی تلاش کرد که با جذب افراد جوانی مانند محمدجواد آذریجهرمی و لعیا جنیدی و تکنوکراتهایی مانند اردکانیان و همتی (که در آزمون موفق از کار درآمدند) کابینهاش را نوسازی کند اما معدل کابینه با حضور افرادی مانند نمکی وزیر بهداشت و دژپسند وزیر اقتصاد سقوط کرد.
ه. کاهش نقش اسحاق جهانگیری در دولت دوم حسن روحانی رابطهی مستقیمی داشت با نامزدی بیعلت و دلیل او در انتخابات ریاستجمهوری 1396 که گرچه به سود رئیسجمهور تمام شد اما در عمل به ضرر جهانگیری و حتی اصلاحات انجامید و جهانگیری را سوزاند. تا جایی که از همان زمان ردصلاحیت او در انتخابات 1400 قابل پیشبینی بود. نوع روابط رئیسجمهور و معاون اول هم به تدریج سرد و سردتر شد که عوامل برهمزننده آن در درون و بیرون دولت و اصلاحات قابل مشاهده بود. اصلاحطلبان که در سال 1392 از سر ناچاری به روحانی رای داده بودند در سال 1396 خود را عامل پیروزی روحانی احساس میکردند و از روحانی میخواستند سهم بیشتری به آنان بدهد. اما روحانی گرفتارتر از این بود که به سهمخواهی توجه کند. او بارها اصلاحطلبان را به عنوان شرکای دولت به یاری خواند اما نگاه اصلاحطلبان به جای «حال» بیشتر معطوف به «آینده» بود و اسحاق جهانگیری ناخواسته با راهبرد نادرست اصلاحطلبان به ابزار این چانهزنی بدل شد.
برخورد ابزاری اصلاحطلبان با جهانگیری لحظه به لحظه او را از حاکمیت دور کرد و به ملت هم نزدیک نکرد تا جایی که در انتخابات 1400 جهانگیری از هر دو دور شده بود بدون آنکه اصلاحطلبان نقش خود را در این راهبری اشتباه بپذیرند. آنان به دوگانه «روحانی-جهانگیری» دامن میزدند و نایب رئیس را در برابر رئیس قرار میدادند. در حمله به روحانی و طرح شایعات ناروا علیه رئیسجمهور گوی سبقت را از اصولگرایان میربودند و روحانی را به رحم اجارهای یا دولت مستعجل تشبیه میکردند.
و.در شورای شهر پنجم تهران هم مانند شورای شهر اول تهران، نبود اقلیت اصولگرا به اتفاق در اکثریت مطلق اصلاحطلب بدل شد. شورای شهر تهران به شورای نامگذاری شهر تهران تقلیل یافت. کارهای عمرانی به کارهای نمادی بدل شد و شهردار تهران دوچرخهسواری را بر متروسازی ترجیح داد.
3.روزنامه «سازندگی» در همهی این سالها راوی این درد و رنج و حسرت بود:
الف. سازندگی سعی کرد مرز اعتراض و آشوب را روشن کند. اوج این مرزبندی در حوادث آبانماه 98 بود که با انتقاد صریح از نحوهی عملکرد شورای عالی اقتصادی در نحوه گرانی قیمت بنزین از اصل اصلاح قیمت حاملهای سوخت دفاع کرد. ما هرگز و هیچگاه یک کلمه در توجیه جان باختن انسانها و شهروندان ننوشتیم و اینکه پس از دو سال جریانهای متضاد چپ و راست ادعا میکنند تیتر «هزینه جراحی» بر بستر رنگ سرخ صفحه اول سازندگی نادیده گرفتن جان انسانها بوده است نشانهی روشن غرضورزی و اتهامزنی است چراکه سازندگی در طول آن هفته به صراحت از شیوه اصلاح قیمت بنزین انتقاد کرد اما واقعی کردن قیمت بنزین را خدمتی به اقتصاد ایران به خصوص طبقه محروم میدانست و میداند. چنان که آثار تورمی واقعی کردن قیمت سوخت در دو سال گذشته بسیار اندک بوده است. تیتر هزینه جراحی قبل از جان باختن برخی هممیهنان منتشر شد و اشاره روشن آن به مخالفت رانتخواران با واقعی شدن قیمت بنزین بود که با ادامه دادن این یارانه از جیب ملت از سود آن برای قاچاقچیان و سرمایهداران بهره میبردند و سودشان در پرداخت یارانه بود و نه واقعی کردن قیمت بنزین. ما دست رانتخواران را پشت پردهی یارانه نشان میدادیم و کارشکنی آنان را هزینه جراحی میدانیم. سازندگی به علت ماهیت کارشناسی و فنسالاری خود هرگز نمیتوانست و نمیتواند اصلاحات اقتصادی را انکار کند هرچند که در نحوه اجرا و نتیجه تلخ آن منتقد بود و این انتقاد را به صراحت در همان زمان نوشت.
ب.سازندگی در اطلاعرسانی و نقد دولت، مجلس، شورا و شهرداری اصلاحطلب هرگز محافظهکاری نکرد.
- انتقادات سازندگی وزیرانی مانند وزیر صمت، وزیر بهداشت، رئیس سازمان برنامه و بودجه و کلیت کابینه به خصوص در تیتر مشهور «دولت خون تازه میخواهد» هرگز از یاد نمیرود.
- انتقادات سازندگی از سکوتهای آزاردهنده رئیس فراکسیون امید و ایرادات اساسی به هیئت رئیسه آن و انفعال این فراکسیون هرگز فراموش نمیشود.
- انتقادات سازندگی از ضعف عملکرد شورای شهر تهران و رفتار تلخ شهردار اسبق تهران و عضو سابق حزب کارگزاران سازندگی ایران گرچه در آن زمان مورد انتقاد واقع شد اما در واقع گویای استقلال و انصاف سازندگی بود. ما البته وارد حریم خصوصی شهردار اسبق تهران نشدیم اما نادیده گرفتن حرمت جبهه اصلاحات از سوی ایشان را مورد انتقاد قرار دادیم و در درون جبهه اصلاحات هم از خودانتقادی پرهیز نکردیم.
4. راهحل ما در 1000 شماره و 4 سال سخت اما چیزی کنش سیاسی و قانونی نبوده است. سازندگی صدای تکنوکراتهایی بود که نه مانند برخی روشنفکران تنزهطلبی پیشه میکردند نه مانند برخی چریکها رادیکالیسم را توصیه میکردند و نه همچون پارهای بوروکراتها فقط به فکر حفظ کرسی خود در حکومت بودند. عملگرایی ما در برابر حرفگرایی هر دو جریان اصولگرا و چپگرا بود. ما هم با بنیادگرایان مرزبندی داشتیم و هم با انحلالطلبان که به فردای براندازی فکر نمیکنند و تنها در پی جابجایی قدرت هستند:
- حریف اول سازندگی، بنیادگرایان بودند؛ بنیادگرایانی که فکر میکنند با تفکرات آرمانشهری و اتوپیایی میشود کشور را اداره کرد. بنیادگرایانی که آرمانشهرشان جامعهای بسته است. سازندگی در موضوعاتی مانند روابط خارجی، آزادیهای اساسی و حقوق بشر بارها مقابل این جریان ایستاده است و به نقد طرحهایی مانند محدودیت سبک زندگی و ارتباطات رسانهای پرداخته است.
- حریف دیگر سازندگی انحلالطلبانی که فقط در پی سقوط نظم موجود و به دست آوردن قدرت هستند. نقطه کانونی سازندگی همانطور که نامش پیداست توسعه ایران است و توسعه ایران با تضعیف کشور به دست نمیآید. در دل انحلالطلبان هم بنیادبراندازان خطرناکی هستند که از تجزیه ایران و مستعمره شدن کشور دفاع میکنند. ما در مقاطعی مانند ترور سپهبد شهید قاسم سلیمانی به صراحت در برابر این جریانهای ضدملی ایستادیم و از هویت ملی خود برای اصلاحات دفاع کردیم.
- رقیب اول سازندگی اما اصولگرایان هستند. جریانی سیاسی که ما برنامههای آنان برای اداره کشور را نمیپسندیم و با وجود محدودیتهایی که برای کنشگری اصلاحطلبان در کشور وجود دارد در دو انتخاباتی که در طول انتشار سازندگی برگزار شد در اسفند 96 (انتخابات مجلس یازدهم) و خرداد 1400 (انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم) ما ضمن اعتراض به ردصلاحیتهای گسترده از نامزدهای خود دفاع کردیم و به نامزدهای اصولگرایان رای ندادیم.
- رقیب دوم سازندگی چپگرایان هستند. اصلاحطلبانی که از صندوق رای خسته شدهاند و به نوعی نابگرایی در انتخابات میاندیشند. ما ضمن همدردی و همراهی و همکاری با این جریان در درون جبهه اصلاحات هنوز مهمترین راه تغییر وضع موجود را در نهاد انتخابات میجوییم و معتقدیم اگر در مجلس دهم بهتر عمل کرده بودیم و اگر در مجلس یازدهم رای داده بودیم میتوانستیم جلوی قوانینی مانند قانون لغو تحریمها و قانون صیانت از فضای مجازی که هر دو مرامشان چیزی به جز نامشان است را بخیریم و اگر در دولت دوازدهم بهتر عمل کرده بودیم میتوانستیم دولتی بهتر از دولت در آستانهی استقرار تشکیل دهیم.
- سازندگی البته سیاست را در انتخابات خلاصه نمیکند. در کنگرهی سوم حزب کارگزاران سازندگی ایران – تیتر اول سازندگی توجه به سه نکته بود: احیای کارآمدی، بازسازی اصلاحات و بازنگری قانون اساسی.
سازندگی همان روزنامهای است که در جریان چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی در بهمنماه 1397 از ضرورت تاسیس «جمهوری نوین اسلامی» سخن گفت که با حفظ ارزشهای انقلاب اسلامی و اصول تغییرناپذیر جمهوریت و اسلامیت مانند سال 1368 قانون اساسی جمهوری تازهای نوشته شود. ما تنها روزنامهای هستیم که 10 مورد از اصلاحات مورد نظر در قانون اساسی را به صراحت در سرمقاله خودمان نوشتیم و برخلاف انحلالطلبان تغییرخواهی را در عبور از نهادهای قانونی کشور نمیدانیم و برخلاف بنیادگرایان، دفاع از جمهوری اسلامی را به فرمگرایی و صورتگرایی تقلیل نمیدهیم. ما به صراحت نوشتیم باید جمهوری اسلامی تازهای را خلق کنیم که با حفظ اصول جمهوریت، اسلامیت و ایرانیت در خور عصر تازه و قرن تازه باشد. بنیادگرایان در پی حذف نهاد ریاستجمهوری هستند و براندازان در پی حذف نهاد رهبری هستند اما کارگزاران سازندگی ایران با حفظ این دو نهاد نماد جمهوریت و اسلامیت پیشنهاد داشتند مجلس دوم، نظارت بر قوه قضائیه از سوی این مجلس، اصلاح اصل 44 بر مبنای سیاستهای کلی اقتصادی کشور، تقویت نهاد شورای عالی امننیت ملی، تقویت مقام معاونت ریاستجمهوری، تقویت نهاد شوراها و شهرداریهای کشور در دستور کار قرار گیرد تا «جمهوری سوم اسلامی» شکل بگیرد. در نتیجه سازندگی اساسا ارگان حزبی محافظهکار و مدافع وضع موجود نیست گرچه حزبی برانداز و انحلالطلب هم نیست.
5.سازندگی در این سالها به جز نقد حاکمیت به نقد اصلاحات هم پرداخته است. نقد ما به حاکمیت در نقد شورای نگهبان تجلی یافته است و نقد ما به اصلاحات در نقد شورای اصلاحات، ما طرح پارلمان اصلاحات به عنوان نهاد بالادستی جبهه اصلاحات را ارائه کردیم و آن را گامی به سوی اصلاح تشکیلاتی این جبهه معرفی کردیم. همچنین با تدوین و نشر «منشور سازندگی» اولین حزب اصلاحطلبان ایران در سه دههی اخیر هستیم که تعریف خود از گفتمان اصلاحات را در قالب 40 اصل بیان کردهایم.
6.و سرانجام سازندگی ریشهی همه مشکلات کشور را نهتنها در نهاد انتخابات محدود نمیکند بلکه به سیاست هم منحصر نمیکند. به نظر ما ناکارآمدی اجرایی ریشهی همه بحرانها از جمله بحران مشارکت و بحران رقابت و بحران مشروعیت در کشور است و تنها راه آن تاسیس دولتی تکنوکرات است که بدون توجه به ایدئولوژیهای سیاسی و حزبی چپ و راست کشور را با اقتدار (قدرت مشروع و منتخب و موقت و قابل نقد) به سوی توسعه هدایت کند. ما بارها گفتهایم سیاست و انتخابات یک ابزار است و نه هدف. هدف احزاب سیاسی باید اداره و توسعه کشور باشد.
7.بدون شک انتقادات جدی به سازندگی وارد است. از کیفیت مطالب تا نحوه توزیع و از همه مهمتر مواضع روزنامه که گاه مورد نقد است و گاه دیر یا ناکافی و اقناعناپذیر به نظر میرسد. مهمترین اشتباه ما در جریان رخداد سقوط هواپیمای اوکراینی رخ داد که در اطلاعرسانی به اندازه کافی پیگیری نداشتیم و به علتهای بیرونی تاخیر و تعلل داشتیم؛ تعللی که البته محدود به «سازندگی» نبود اما ما به محض اطلاع به علت تاخیر به صراحت از مخاطبانمان پوزش خواستیم.
ما در جریان انتخابات سال 1398 و 1400 نتوانستیم مخاطبانمان را به رای دادن قانع کنیم و گرچه هنوز از اصل مشارکت در آن انتخابات دفاع میکنیم اما از ضعف رابطهی متقابل با مخاطب رنج میبریم و باید این ضعف را برطرف کنیم.
ما به علت اقتضائات عصر جدید و روزنامهنگاری مجازی قدرت تاثیرگذاری خود به خصوص در اطلاعرسانی را از دست دادهایم و به همین علت تحلیل را جایگزین خبر کردهایم. بحرانهای اقتصادی به خصوص گرانی کاغذ ما را نحیف و رنجور کرده است و صفحات را به نصف کاهش داده است و به خصوص تجربهی انتشار 60 شماره «سازندگی آدینه» (ویژهنامه فرهنگی روزنامه) را متوقف کرده است.ژ
با وجود این به همت ناشر محترم؛ حزب کارگزاران سازندگی ایران، راه سازندگی ادامه دارد. نمیدانم پس از هزاره اول (1400-1396) میتوان از هزاره دوم و هزارههای دیگر حزب زد یا نه؟!
روزنامهنگاری کاغذی رو به زوال است و ما الان تنها حزب ایران هستیم که روزنامه داریم. هدف ما حفظ فرهنگ مکتوب و مسئول است. هزار شماره سازندگی جدای از مطالب ضعیف آرشیوی از تحولات واپسین سالیان حیات اصلاحات و اصلاحطلبی به معنای دوم خردادی آن است (1400-1376). پس از این ربع قرن اصلاحطلبانی که رهبر سیاسی ما بودند احتمالا به سوی پیری میروند و ما که رابط آنان با بدنه اصلاحطلبی بودیم از جوانی گذر میکنیم و به میانسالی میرویم. بدنهای که روز به روز لاغرتر شده است و انحلالطلبان و حتی اصولگرایان از آنان یارگیری کردهاند.
اصلاحطلبی اگر بخواهد حتی در غیاب اصلاحطلبان بماند باید اصلاح شود. باید بازسازی شود. باید نوسازی شود. شاید حتی نامش باید اصلاح شود. عصر تازه چهرههای تازه میخواهد؛ به قول حضرت حافظ:
اصلاحطلبی در جبهه اصلاحات نمیآید به دست
جبههای دیگر بباید ساخت و از نو اصلاحاتی
سازندگی در عصر جدید عجالتا اپوزیسیون دولت اصولگراست. اپوزیسیون قانونی، اخلاقی و حرفهای که میکوشد از اقدامات مثبت دولت اصولگرا و مجلس اصولگرا که حاکمیتی یگانه را ساختهاند حمایت کند و از اقدامات نادرست آنها، انتقاد. با رعایت ادب و انصاف ما گرچه انتخابات را تنها راه تحولات سیاسی نمیدانیم اما هرگز از آن غفلت نمیکنیم و به اندازهای که هویت سیاسیمان مخدوش نشود وارد انتخابات خواهیم شد. اما همزمان از اصلاحطلبی اجتماعی هم غفلت نمیکنیم. با مردم حرف میزنیم، از روشنفکران نقد چاپ میکنیم و از همه مهمتر برنامه «جمهوری سوم» را که نهایت اصلاحطلبی در چارچوب قانون اساسی است را ادامه میدهیم.
ما همان نسلی هستیم که به زبان قانون (حقوق، عقل و صلح) با حاکمیت حرف میزنیم. این نسل هرگز به پایان نرسیده است.
سازندگی ادامه دارد...
منبع: روزنامه سازندگی