شهربانو امانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
با عبور از عرصه انتخابات و آغاز به کار دولت سیزدهم زمان آن فرارسیده است که جبهه اصلاحات در یک آسیبشناسی دقیق به عملکرد خوددقت کرده و سعی کند در 4 سال آتی نقاط نقص – که بعضا بسیار ریشهدار نیز شده است- را شناسایی و برطرف کند. نباید از یاد برد که اصلاحطلبان که منتقد فاصله بین حاکمیت و مردم هستند خود با فاصله معنیداری با مردم مواجه شدهاند. از این نظر نیاز جدی به ذکر نکات ذیل دیده میشود:
1 ساختارسازی و برنامهریزی برای جبهه اصلاحطلبان ایران: جبهه اصلاحطلبان ایران که در این دوره از انتخابات فعال شد نباید یک نهاد فصلی باشد و به سرنوشت شورایعالی اصلاحات دچار شود. به همین دلیل لازم است تا مسئولان و اعضاء این جبهه هرچه سریعتر درباره تعیین تکلیف ادامه فعالیت آن برنامهریزی کرده و اجازه ندهند که نتایج دو انتخابات اخیر این تشکل را به انفعال بکشاند. علاوه بر این باید در ارتباط با فعالیت این تشکلها از گذشته درس بگیریم. در آستانه هر انتخاباتی تشکیلاتی با عناوین متفاوت مانند شورای عالی، نهاد اجماعساز، جبهه اصلاحات و... ایجاد میکنیم بدون اینکه ارزیابی یا پایشی از عملکرد نیروها در قوای مجریه، مقننه و حتی شورای شهر داشته باشیم؛ فقط افراد را به نهادهای قدرت میفرستیم و آنان را بدون حسابکشی و ارائه گزارش عملکرد به مردم رها میکنیم. از این نظر لازم است تا سازوکارهای رصد و پایش نیز در جبهه اصلاحطلبان تدوین و تدارک دیده شود. نباید از یاد برد که 4 سال پیش رو برای اصلاحطلبان فرصت برنامهر یزی است.
2تمرکز بر مفاهیم و روح اصلاحطلبی: باید با این صورت مساله که اعتبار اصلاحطلبان در جامعه با رکود و افت مواجه شده به صورت منطقی برخورد کرد. واقعیت امر این است که مردم از اصلاحطلبان نه از اصلاحطلبی زده شدهاند به همین دلیل حالا زمان بازسازی و احیای نیروها و رویکردهای جریان اصلاحات است تا بتوان از وضعیت فعلی خروج کرد.
3جوانگرایی و توجه ویژه به زنان: اصلاحطلبان از دهههای ابتدایی انقلاب مدافع استفاده از جوانان، شایستهسالاری و حمایت از حضور بیشتر زنان بودهاند و البته در قیاس با جریانهای دیگر به واقع درصد اهمیت بیشتری برای این مسائل در نظر گرفته است اما حالا باید بیش از پیش برای این مساله برنامهریزی شود. مردم به خصوص جوانان از شعار خسته هستند و تنها به جریانی اعتماد میکنند که برنامهریزی راهبردی برای مسائل را ارائه دهد.
4 توجه به مطالبات مردم: اصلاحطلبان در سال 92 بر اساس شرایط موجود از یک گزینه غیراصلاحطلب حمایت کردند. در این شرایط نمیتوان به صورت قاطع گفت که آیا دوباره این تصمیم در جبهه اصلاحات گرفته میشود یا خیر اما واقعیت امر این است که در چنین شرایطی اصلاحطلبان نباید از مطالبات مردم فاصله بگیرند و به صرف حمایت از یک گزینه غیراصلاحطلب از ماهیت وجودی خود که همراهی با صدای مردم است دور شوند. این مساله در 8 سال اخیر رخ داد و فاصله قابل توجهی را بین مردم و اصلاحطلبان ایجاد کرد. آنها اصلاحات را همیار و همراه خود میدانستند اما برخی واکنشها و نحوه مواجهه با مشکلات و دردهای مردم این باور را در چشم مردم فرو ریخت
5 برنامهریزی تاکتیکی متناسب با نیازهای روز جامعه: فقدان تعیین تاکتیکی متناسب با راهبرد و استراتژی در هر برهه از زمان به شدت در جریان اصلاحات مشهود است. جریان اصلاحات همانند هر جریان سیاسی دیگری در یک برهه زمانی یک راهبرد را به دلخواه یا به اجبار انتخاب میکند اما تاکتیک دقیق و درست در این زمینه را تعریف نمیکند. این مساله باعث میشود تصمیماتی بسیار پرهزینه و مملو از تبعات منفی به جبهه اصلاحات تحمیل شود. در شرایط فعلی بسیار ضروری است که جبهه اصلاحات همگام با نیازهای مردم داشته باشد و از اساس استراتژی خود را در جهت کاهش فاصله با مردم و توجه به ادبیات و مطالبات این روزهای جامعه هماهنگ کند.
6 پایش و پالایش ارتباط اصلاحطلبان با مردم: نحوه ارتباط و تبلیغات در جریان اصلاحات نیازمند بازنگری جدی است. اینکه ارتباط با بدنه اجتماع برای جریان اصلاحات محدود به ایام انتخابات شده است آفتی است که خود اصلاحطلبان منتقد آن بودند اما حالا خود نیز گرفتار آن هستند از این جهت به شدت لازم است تا این ارتباط مستمر بوده و پایش لازم نیز درباره تداوم این ارتباط صورت بگیرد. در کنار این مساله اصلاحطلبان بر اساس اعتقادی که به فعالیت احزاب دارند باید در زمینه لزوم فعال شدن احزاب در جامعه تبلیغ و روشنگری داشته باشند. مشخصا جریان سیاسی مقابل اصلاحات به صراحت میگوید که حزب را برای جامعه مفید نمیداند به همین خاطر لازم است که اصلاحطلبان با بیان ادله روشن و منطبق بر منطق و درک جامعه درباره لزوم فعال شدن احزاب در جامعه تبلیغات لازم را داشته باشد.
منبع: روزنامه سازندگی