محسن هاشمی، رئیس شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در دوران انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ بعضی به جدیت میگفتند که اگر دولت مجلس و دیگر نهادها با یکدیگر هماهنگ باشند و عمل کنند بسیاری از کارهای زمین مانده از دولتهای گذشته و بانیان وضع موجود، اجرا و مشکلات مردم حل میشود و همین موضوع به نظر ساده که البته بعضی از اصلاحطلبان و مستقلین هم برای حل مشکل مردم امتحان آن را برای یک بار هم که شده پسندیدند، با عدم تایید گسترده نامزدها، حتی علی لاریجانی و جهانگیری باعث حضور واژه «یکدستسازی» در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی شد.
یکدستسازی یا در لاتین unification به معنی تصفیه یا تلاش برای نیل به مجموعهای یکدست و یک صدا در جامعه و به معنی یگانگی در انتخابها، برآوردها، تصمیمات و راهبردهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، فرهنگی، نظامی. یکدستسازی معمولاً از روشهای مختلف به دست میآید. بهترین و پسندیدهترین روش رایزنی، با آشتی ملی است که به توافق نسبی برای حل معضلات جامعه منجر میشود. ولی با روشهای دیگر که مورد پسند نیست، سلب صلاحیت یا مشروعیت و در نهایت حذف صورت میگیرد.
بعد از حدود دو سال نشان داد که سیاست یکدستسازی موفق نبود و معضلات خاص خود را که البته از قبل پیشبینی بود از جمله بحران شایستهسالاری و عدم استفاده از همه ظرفیتها و حذف جریانی را ایجاد کرد و البته آثار مثبت حداقلی هم داشت که قابل طرح نیست؟ ولی متاسفانه بعضی به جای پند و برگشت به سیاست چند صدایی مجدداً مسیری را انتخاب کردهاند که اخیرا آقای علی لاریجانی در چند جمله به آن پرداخت و واژه خالصسازی را مطرح کرد.
خالصسازی یا به لاتین puritication فرآیند حذف آلایندهها با ترکیبات نامطلوب از یک ماده است و برای این کار روشهای مختلفی از جمله تقطیر، الکتروشیمی، غشا و شناورسازی و ... مورد استفاده قرار میگیرد و به این صورت ماده مخلوط را که از چند عنصر مزاحم تشکیل شده است به ماده خالص تکعنصری تبدیل میکنند.
به نظر رفتن به این سمت در سیاست میتواند خطرناک و اثرات تخریبی حتی در میان دوستان یکدست شده داشته باشد و باید از آن پرهیز کرد چراکه خالصسازی منجر به از بین رفتن دستاورد میشود. امیدوارم با توجه به بیانات مقام معظم رهبری مبنیبر انتخابات با مشارکت بالا و رقابتی این امکان از طرف مسئولان امر در هر رده دنبال و فضای جدیدی برای مشارکت دوستداران انقلاب برای حل مشکلات مردم را فراهم آورد. بهترین راه برای خالصسازی منطقی استفاده از احزاب مقتدر است، روشی که در کشورهای توسعه یافته جواب داده است. اطمینان و اعتماد به کشورداری از طریق احزاب که با آموزش به اعضا، ارائه لیست واحد یا ائتلافی و برنامه، مدیریت کشور را به عهده میگیرند و نسبت به برنامههای خود پاسخگو هستند میتواند دغدغه حاکمیت و برادرانی که علی لاریجانی به آنها اشاره دارد را بر طرف کند.
آیتالله هاشمیرفسنجانی در خصوص اهمیت تحزب میگوید: «دموکراسی که اکنون در دنیا مطرح است، مال غربیهاست. مجلس، رئیسجمهور و انتخابات را آنها آوردند. عمده کارشان هم با حزب است. اگر حزب را از نظام حکومتی آلمان، آمریکا، فرانسه با انگلستان حذف کنید، نمیتوانند ادامه دهند و هرجومرج حاکم میشود. اکثریت را ملاک قرار دادند و حزب ظرف تصمیمها شد. دانشگاههای آنها به این شکل که ما سیاسی هستیم، سیاسی نیستند. در هیچ یک از این کشورها، دانشگاه و دانشجو به عنوان موتور حرکت نیست و نمیتواند باشد چون سازمان متناسب با اداره کشور را ندارد و در قدم اول فلج می،شود مگر اینکه حزب شود؛ حتی دانشجوهایی که میخواهند مبارزه کنند و سیاسی شوند به شاخه دانشجویی حزب میروند و جزو حزب میشوند. بالاخره این تجربه ارزش دارد. ما باید ابتکار کنیم و چیز دیگری درست کنیم که هنوز نتوانستیم درست کنیم. تا به حال روحانیت بوده که یک مقدار کار حزب را میکند. روحانیت هم در مبارزه، کار حزب را کرد و بعد هم تا حدودی کار حزب را انجام داد ولی روحانیت یک مجموعه بیدروپیکر است و نمیتوان روی آن حساب کرد. اواخر که حزب جمهوری اسلامی در حال قوی شدن بود، آقای موسویخویینیها و عدهای دیگر خدمت امام رفتند و گفتند که ما روحانیت داریم و حزب را برای چه میخواهیم. مقاله نوشتند که وقتی روحانیت است، حزب لازم نیست. خیلیها مخالفت کردند. فکر میکنم یکی از کارهایی که ما نکردیم، تشکیل حزب است. البته این هم بیدلیل نیست. نه اینکه تشخیص نمیدادیم. ما قبل از انقلاب تشخیص میدادیم. اول انقلاب با عجله حزب را تاسیس کردیم. امام اول مخالف بودند. بعد من رفتم و با امام مشاجره کردم. امام قبول نمودند و حزب تاسیس شد. انقلاب را با حزب از خطر گذراندیم. بعد وقتی دیدند که خطری نیست حزب را تضعیف کردند. به هر حال، الان حزب واقعی در کشور نیست و احزابی که هستند، ریشهدار نیستند.
منبع: روزنامه سازندگی