اگر از رفت و آمدها به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و سالن رایزن که بسیاری از برنامههای متعلق به آیتالله هاشمی در آن برگزار میشد هم نمیتوانستید متوجه شوید که برنامه صبح روز پنجشنبه در این سالن سومین کنگره کارگزاران سازندگی است؛ کافی بود که نگاهی بیندازید به چهرههایی با ظاهری که سالهاست نماد تکنوکراتها هستند. ساعت 9 صبح است و سومین کنگره حزب کارگزاران در حال برگزاری است. نظم و آرامش برگزاری کنگره تنها میتواند متعلق به کارگزارانیها باشد. اگرچه کنگره مانند اغلب این چنین برنامههایی در ایران با ساعتی تاخیر برگزار شد. سالن در همان ابتدای برگزاری کنگره کاملا پر به نظر میرسید. محمد قوچانی با لبخند میهمانان و سخنرانان را به ردیف اول هدایت میکرد. میهمانانی که سردبیر روزنامه سازندگی با برخی از آنها بخشی از خاطرات سیاسی دو دهه اخیر را ساختهاند. در ردیف اول غلامحسین کرباسچی و محمد قوچانی در سمت راست و چپ احمد زیدآبادی نشستهاند. قرارگرفتن آنها در کنار یکدیگر توجه عکاسان را هم به خود جلب میکند. در کنار آنها محسن هاشمی، فرزانه ترکان، فاطمه سعیدی، افضل موسوی و بسیاری از چهرههای نامآشنای کارگزاران نشستهاند. برنامه کنگره با حضور هیئت رئیسه کنگره آغاز میشود. رئیس کنگره، محمد عطریانفر است که با آغاز انتخابات جای خود را به حسین مرعشی میدهد. به نظر میرسد حضور مرعشی رنگ و بوی مراسم را هم تغییر میدهد. تمام سالن یکپارچه برای انتخاب او به عنوان رئیس هیئت رئیسه کنگره قیام میکنند؛ اتفاقی که گویای جایگاه مرعشی نزد اعضای حزبش است. حسین مرعشی با شوخیهای مکرر خود سعی میکند تا کمی از خستگی طولانی بودن کنگره کم کند. طولانی بودنی که حتی صدای سخنگوی حزب کارگزاران را هم درآورد و لیلاز در سخنرانی خود به این مسئله اشاره کرد.
کارآمدی نظام دغدغه ما است
محسن هاشمی
محسن هاشمی اولین سخنران مراسم است و سعی میکند با استفاده از آثار مرحوم هاشمی شعارهای کنگره سوم حزب کارگزاران را تشریح کند. شعارهای سه گانهی «کارآمدی، نوسازی اصلاحات و بازخوانی قانون اساسی» که روی بنری بزرگ در پشت سر محسن هاشمی نصب شده بود. محسن هاشمی سعی کرد بیشتر روی کارآمدی تاکید کند و با اشاره به مشکلات امروز ایران گفت:«با نگاهی به مشکلاتی که امروز دچار آن شدهایم پی میبریم که ریشه آنها از ناکارآمدی است». متن سخنرانی سخنگوی حزب کارگزاران را در زیر میخوانید:
حزب کارگزاران براساس مرامنامه فعالیت خود را انجام میدهد و شعارش تلاش در جهت تحکیم آرمانهای انقلاب و پیگیری آزادیهای قانون اساسی و پیگیری آرمانهای جمهوری اسلامی و پیگیری عدالت در کشور است. در طول یک سال و نیم گذشته جلسات شورای مرکزی پی در پی تشکیل شده و کمیته سیاسی بیشترین فعالیت را داشته است و تمام مسائل کشور را زیر نظر گرفته و با گزارش به شورای مرکزی نسبت به نگارش بیانیه اقدام کرده است. کمیته آموزش و کمیته انضباطی فعالیتهای خود را انجام دادهاند. کمیته جذب اعضا و کمیته پشتیبانی نیز به رغم اینکه میگویند موفق نبوده از نظر من موفق بوده است. کمیته فرهنگی از نظر فعالیتهای مربوط به حزب بیشترین جلسات را داشته و کمیته اقتصادی و ارزیابی و نظارت به همین شکل است. کانونهای حزب هم مرتب جلسه داشتند اما نتوانستند آن چنان مطرح باشند. مصوباتی داشتیم که محقق نشده است. فردا سالگرد شهادت شهید مدرس است و تلاش ما برای حضور در حاکمیت از طرق مختلف میشود که یکی از آنها مجلس است. کارآمدی یک نظام را باید از سه قوه بخواهیم.
با نگاهی به مشکلاتی که امروز دچار آن شدهایم پی میبریم که ریشه آنها از ناکارآمدی است. اگر نتوانیم کارآمدی را تبیین کنیم میتواند باعث از بین رفتن مشروعیت ما شود. کسانی که در تاریخ معاصر ایران کار کردند، میدانند آیتالله هاشمیرفسنجانی در 30 سالگی کتابی را منتشر کردند به نام فلسطین که در آن میگوید آگاهی ملتها مبارزه با استعمار است. آیتالله در سن جوانی مبارزات ضداستعماری را شروع میکند و به میدان میآید که عنوان کند دین افیون جامعه نیست. آیتالله هاشمیرفسنجانی سه سال بعد کتاب امیرکبیر را در بحث مبازره با استعمار و استبداد مطرح میکنند و تاکید دارند که این امر با دستان فرهیختگان کشور امکانپذیر است. برای خروج از این وضعیت راهی جز توسعه کشور نداریم. در دوران مبارزه قبل از انقلاب مشاهده میکنیم که ایشان یک چرخشی از اصولگرایی به سمت عملگرایی دارند و معتقدند به غیراز این نمیتوانیم مشکلات را حل کنیم. آیتالله تفسیری را مطرح میکنند که عمدتا عملگرایی است، در کنار دعا باید اراده و عمل هم وجود داشته باشد که اگر نباشد نمیتوانیم وضع موجود را درست کنیم. مشارکت مردم مشروعیت برای حاکمیت ایجاد میکند که اگر نباشد ما را با چالش ناکارآمدی روبهرو میکند. این نکتهای است که باید به آن دقت داشته باشیم که با عملگرایی و واقعگرایی کارآمدی نظام را در کنار مشروعیت خواهیم داشت. حزب همواره معتقد است اگر کارآمدی وجود نداشته باشد میتواند نظام را از مشروعیت دور کند. میتوان گفت کارگزاران طی این مسیر گاهی برای همراهی با سایر احزاب از این مسیر خارج شده است که البته مشکلی نیست اما نباید این شعارمان را فراموش کنیم که در غیراینصورت دچار مشکل میشویم.
در خاطرات سال ٨٠ آقای هاشمی نوشته شده است: افطار، اعضای شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی میهمانم بودند که اظهار نگرانی کردند از امور و عدم کارآیی مجلس که این تنازع باعث دوری اعضای دوم خرداد و روی کارآمدن جناح راست میشود. از من خواستند برای تعدیل اختلافات ورود کنم؛ گفتم راه درست ادامه همان راه سازندگی و توسعه اقتصادی و پذیرش فراجناحی است. همچنین از کارگزاران انتقاد کردم که از سازندگی دفاع نکردید که ممکن است به عنوان طالب پست و مقام شناخته شوید. میبینید ایشان در آن سال دغدغهشان کارآمدی نظام بوده است.
محسن هاشمی بعد از پایان سخنانش با عذرخواهی از اعضا سالن را برای حضور در وزارت کشور به عنوان رئیس شورای شهر تهران ترک کرد. پس از خروج محسن هاشمی یکی از اعضا به قرار نگرفتن عکسهای آیتالله هاشمی در مراسم اعتراض کرد. اعتراضی که بسیار آرام بود و با توضیحات هیئت رئیسه جلسه دوباره آرامش قبلی خود را بازیافت. سخنران بعدی غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران بود که با تشویق ایستاده اعضا پشت تریبون قرار گرفت و سخنانش را مانند همیشه با لحنی آرام شروع کرد. او ایده اصلی شکلگیری و تکوین حزبش را «کار» دانست.
حمایت از کالای ایرانی
بخشنامه ای نیست
صادقالحسینی، اقتصاددان
به نظر میرسید حزب کارگزاران با توجه به ماهیت خود توجه ویژهای به اقتصاد نشان دهد. این توجه از دو سخنران اقتصادی مراسم کاملا آشکار بود. اولین سخنران اقتصادی کنگره صادقالحسینی، اقتصاددان جوانی بود که با عمومی کردن بحثهای اقتصادیاش و مثالهای روزمرهای که برای آن از آب معدنی جلوی دستش هم استفاده میکرد باعث شد تا توجه همه به سخنرانی طولانیاش جلب شود. متن کامل سخنرانی این اقتصاددان را در ادامه میخوانید:
منظور از ابرچالش بحرانهایی است که باتوجه به شرایط موجود در آینده قابل حل نیست. در دولت احمدینژاد ابعاد این بحرانها آنقدر وسیع شد که چهار ابرچالش پیدا کردیم. ابرچالشها عبارتند از بیکاری، محیط زیست، سیاست پولی و نظام بانکداری و مسائل منطقهای. در این شرایط چه باید کرد؟ این شوک سه دسته را به شدت متاثر میکند یک دسته خانوار هستند آنها هم اکنون در مضیقه هستند و پیمایشهای مختلف نشان میدهد که معیشت خانوارهای حداقل شش یا هفت دهک با مشکل مواجه است که شوک تحریم آنها را تشدید کرده است. دومین گروه آسیبپذیر بنگاهها هستند که خرید مواد اولیهشان و واردات نهادهایشان با مشکل جدی مواجه است و دیگری بودجه دولت است. در زمانه تحریمها عمود خیمه اقتصادی ما بودجه است. اینکه دولت به این توجه ندارد که با این شوک به همراه ابرچالشها که همه حیات و ممات ما را مورد هدف قرار داده بودجه 98 به مانند سالهای گذشته شیک و مجلسی جمعبندی میشود بسیار خطرناک است چراکه بودجه چنانچه دچار سیر نزولی شود کشور آسیب بسیار شدیدتری خواهد دید. ما در سال 97 بین 30 تا 50 هزار میلیارد تومان کسری خواهیم داشت و پیشبینی میشود که در سال 98 این رقم به 70 تا100 هزار میلیارد تومان کسری بودجه برسد که این بسیار وحشتناک و خطرناک است. اگر دولت بخواهد به این روند ادامه داده ارز4200 تومانی بدهد و بخواهد منابعش را در حوزه انرژی اینگونه هدر بدهد، ما با یک کسری بودجه بزرگ مواجهیم. ما هشت کشور تحریمشده را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که چگونه یک تحریم میتواند در جایی اثر بگذارد و در جایی دیگر این اتفاق نیفتد. نتیجه خیلی عجیب بود؛ هر کشوری که پاسخ دوراندیشانهای به تحریم نداشته، آسیب دیده است چراکه تحریم فینفسه کشور را محدود نمیکند و باعث شکست و سقوط نمیشود ولی واکنش غلط تحریمشونده به تحریم باعث همه این مشکلاتی است که تا پیش از این بدان اشاره کردیم. پس در هر واکنشی به تحریم عمود خیمه و آنچه باید به دقت مورد توجه قرار بدهیم بودجه است. بودجه باید درست بسته شود و همه احزاب و گروههایی که میتوانند صدایشان را به اشتراک بگذارند روی تدوین بودجه بسیار حساس باشند و با دقت به نظارت دولت بپردازند.
در فضای اقتصاد کلان تحریمها دو نمود بیرونی دارد اولی تورم است. پیشبینی مراکز مختلف دولتی این است که تورم امسال بالای 30 درصد است و برای سال آینده هم تقریبا همین عدد در سناریوهای خوشبینانه است. ما حداقل سه برابر افزایش تورم داریم و این شوکی داخلی برای اقتصاد محسوب میشود. نمود بعدی در بیکاری است در سال گذشته گفتهام که ارز باید تغییر یابد. ما با ارز 3400 که در سال 95 بود ما تنها نمیتوانیم نرخ را حفظ کنیم بلکه آنزمان نرخ واقعی بالای6000 تومان است. این را به آرامی بالا میبریم که بتوانیم تعدیلاتی که در اقتصاد به واسطه افزایش نرخ رخ میدهد را به آرامی مدیریت کنیم و از وارد شدن شوک به اقتصاد جلوگیری کند.
روحانی به شخصه معتقد است که ارز مسئله اقتصادی نیست بلکه سیاسی است. این نتیجه سیاستهای غلط دولتی است که ارز سرکوب میشود. در تمام دولتهای بعد از انقلاب این کار انجام شده است یعنی از سال52 به بعد که منابع ارزی دولت ناشی از دلارهای نفتی تقویت شد و قیمت نفت بالا رفت از آن زمان تمامی دولتها اعم از شاهنشاهی یا انقلابی تا جایی که توانستند به سرکوب ارز پرداختند.
روحانی نیز همان روند را ادامه داد تا رسیدیم به شوک97 که ارز به یکباره چهار برابر شد در این باره باید توجه کنیم که به عنوان نمونه در ترکیه دلار نسبت به لیر 250 درصد گران شد، آرژانتین تقریبا300 درصد، آفریقای جنوبی نیز به همین میزان، هند تقریبا80 درصد و چین تقریبا18 درصد افزایش پیدا کرد. این شناور بودن ارز جزئی از اقتصاد کشورهای خوب از نظر اقتصادی است. در کشورهای در حال توسعه نظیر برزیل و هند نیز این اتفاق میافتد اما تصور ما این است که باید ارز را ثابت نگه داریم و مسئله را صرفا سیاسی میکنیم.
ما در این باره باید در دو بعد کار کنیم، یکی سیاست داخلی و دیگری دیپلماسی خارجی است. در سیاستگذاری اقتصادی داخلی ما ناگزیر از حمایت از این 7 دهکی هستیم که از این شوکها آسیب سخت میبینند اگر از آنها حمایت نکنیم این است که نه حزبی وجود خارجی خواهد داشت نه انتخاباتی و نه هیچ یک از ابزارهای دموکراسی در کشور چراکه ما با شورش طبقات پایین مواجه میشویم، شورشهایی پراکنده ولی بسیار گسترده در کشور که بسیار خطرناک است و میتواند سببساز مسائلی در کشور باشد که در چند دهه آتی کشور تحتالشعاع آن خواهد بود. دولت به خیال خود مشغول چنین کاری است: ارز4200 تومانی میدهد، نرخ را محدود میکند و اتفاقا کارهایی که دولت در این زمینه میکند نهتنها حمایت از اقشار آسیبپذیر نیست، بلکه کمک به آن دهک بالایی است که به دلار4200 تومانی، کالاهای قیمتگذاری شده، نرخ بانکی پائین دارند و در واقع در بدترین شرایط دولت ما دارد از فقرا میگیرد و به دهک بالا میدهد و این یک تهدید جدی است. دولت بابت کسری بودجه پولی برای حمایت ندارد کل یارانه نقدی 45000 میلیارد تومان است که در مقیاس بقیه یارانههایی که ما 82 میلیارد دلار یارانه میدهیم، با دلار 10000 تومانی میشود 820000 میلیارد تومان، یعنی بیست برابر کل یارانه نقدی یک سال و دو برابر بودجه دولت. اگر یک چهارم این مبلغ را دولت صرف حمایت از خانوارها کند میتواند نفری دویست هزار تومان یارانه بدهد و مابقی را به ابرچالشهای دیگر اختصاص بدهد.
مسئله دیگر مدیریت داراییهای دولت است. دولت ایران همپای نروژ یکی از ثروتمندترین دولتهای جهان در مقایسه با میزان دارایی منهای بدهی تقسیم برGDPاست. اما به درستی مدیریت نمیشود، راه مدیریت هم در شرایط امروز خصوصیسازی نیست بلکه مدیریت داراییها با ترمینولوژیای است که در اقتصاد به وجود آمده است. استراتژی وفور کالا به جای قیمتگذاری آن راهکار سوم است، ما احتمالا با کمبود کالای مورد نیاز مردم مواجه خواهیم شد دولت به جای اینکه سرکوب قیمتی بکند که هم باعث قاچاق بشود هم انگیزههای اقتصادی برای ورود کالا از بین برود، باید استراتژی وفور کالا و اجازه دادن به آزادی نوسانات قیمت را بدهد تا یک فضایی برای بازرگانان به وجود بیاید تا ما کمبود کالا نداشته باشیم. چهارمین راهکار استفاده از این فرصت، کاهش ارزش پول ملی و بحث ارز برای تولید رونق داخلی است که نیاز دارد برنامه جامعی داشته باشد. پنجمین راهکار، توسعه ارز و حذف قطعی سرکوب ارز است. کسانی که حمایت میکنند از سرکوب ارزی در این باره منفعت میبرند. ششم، سیاستهای مالیاتی باید اصلاح شود و مالیات بر تراکنشهای بانکی را احیا کنیم و در نهایت اصلاح سیاست پولی در دستور کار قرار بدهیم. در حوزه سیاست خارجی نیز باید بگویم که دیپلماسی اقتصادی ما فاقد فرمانده واحد است، متاسفانه وزارت خارجه توان هاضمه مسائل اقتصادی داخلی را ندارد و این خیلی خطرناک است، چراکه یکی از دلایلی که کشورها با ما همکاری نمیکنند فقدان سفیر ما در بعضی کشورها نظیر چین است. اکنون در این شرایط اگر بخواهیم که صرفا اروپا به ما کمک کند مطمئنا بینتیجه خواهد بود و ما باید خودمان راههایی را باز کنیم که بتوانیم هم با استفاده از ابزارهای بازدارندهمان و هم با قدرتی که برای مدیریت مسائل داریم، سال آتی را مدیریت کنیم و منتظر تغییرات در آمریکا باشیم.
پس از پایان سخنرانی الحسینی، کلیپ کارگزاران به روایت کارگزاران برای کنگره پخش شد که بیشتر روایت اعضای ردهبالای حزب از خرداد 76 تا سال 92 بود. اگرچه گاهی پخش تصاویر بزرگان اصلاحات باعث میشد تا جمعیت احساساتی شوند، اما به نظر میرسید سازندگان کلیپ آنقدر به نکات فنی آن دقت داشتند که فراموش کرده بودند به مهمترین سالهای فعالیت کارگزاران بپردازند.
ضرورت پذیرش حقوق شهروندی
احمد زیدآبادی
با پایان کلیپ نوبت به سخنرانی احمد زیدآبادی رسید که مطابق معمول این روزها قرار بود درباره کتاب جدیدش صحبت کند. پیش از آمدن احمد زیدآبادی به پشت تریبون، محمد عطریانفر رئیسکنگره لازم دید تا او را معرفی کند. احمد زیدآبادی که حتی در کنگره حزب سابقش - ادوار تحکیم - هم حاضر نشده بود در همان ابتدای سخنانش تکلیفش را با کنگره مشخص کرد. او با تاکید بر لزوم «آزادی و امنیت» برای فعالیت حزب گفت که در شرایط فعلی این امکان فعالیت حزبی وجود ندارد. متن سخنان احمد زیدآبادی را در ادامه میخوانید:
جهانی که ما در آن زندگی میکنیم از ابتدای اینکه تمدن شکل گرفته صورتبندیهای مختلفی را در دورههای مختلف در فضای سیاسی پشتسرگذاشته است. دورهای متعلق به زندگی قبیلهای بود، دوره دیگر امپراطوریها بودند و دورهای دیگر مربوط به دولت-شهرها بود اما آنچه اکنون در آن زندگی میکنیم عصر دولت- ملت است. هرکدام از این صورتبندیهای سیاسی یا جغرافیایی در عرصه بینالمللی برای خود یکسری قواعد و ضوابط و الزاماتی داشتهاند که بدون رعایت و پذیرش و اجرای آنها اساسا امکان موفقیت در نظام جهانی وجود ندارد. این دولت-ملت که امروزه واحد اصلی قدرت در زندگی ماست به ضرورت، الزاماتی دارد که اگر مورد توجه و رعایت واقع نشود، نمیتواند جایگاه خودش را در نظام جهانی به دست آورد. این الزامات به دلیل اینکه ما ایرانیها و در عین حال مجموعه کشورهایی که در خاورمیانه زیست میکنند، به دلیل اینکه نسبت به این پدیده خودآگاه نبوده است و ضرورتهایش را درک نمیکرده و به طور غریضی وارد این جریان شده است، نادیده گرفته شده و بسیاری از مشکلاتی که امروز در حوزههای مختلف سیاسی اقتصادی و بینالمللی دارد، ناشی از عدم درک خودآگاهانه این موضوع است. اگر ما بخواهیم واحد ملی را که نطفهاش در قرارداد وستفالی بین واحدهای سیاسی اروپا در سال 1648 شکل گرفت تعریف کنیم، آن را باید با صورتبندیهای پیشین که همان امپراتوریهای مذهبی بودند، مورد بررسی قرار دهیم. در این امپراتوریها دستگاه حاکم و پاپ همگی به یک دیانت خاص تعلق دارند افرادی که در قلمروی این واحدهای امپراتوری زندگی میکردند، حقوقشان بر مبنای نزیکی یا دوری نسبت به دین حاکم بود. در کل جهان اسلام و در امپراتوریهای اموی و عباسی و عثمانی یک طبقه به نام مسلمانها وجود دارد و آنها اتباعی بودند که از یکسری مزایا برخوردار بودند. مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان در طبقهای پایینتر به عنوان اهل ذمه مطرح میشدند. اما در دولت-ملتها صرفنظر از اعتقادات و گرایشهای مذهبی، مردم از حقوق برابر برخوردار بودند بنابراین یکی از اساسها و ضرورتهای دولت–ملت حقوق برابر اتباع صرفنظر از همه تمایزات قومی زبانی و اعتقادیشان است. یکی از پیامدهای آن این است که وقتی حقوق به رسمیت شناخته میشود، همه ساکنان یک کشور موقعیت شهروند پیدا میکنند. حقوق شهروندی به این معناست که همه با هم برابرند و در عین حال همگی به طور یکسان از حق ورود به نهادهای حکومتی برخوردارند و اساسا نمیشود در اینباره ممانعتی ایجاد کرد. هیچکس نمیتواند محدودیتی برای قوم، گروه و اقلیتی برای ورود به نهادهای تصمیمگیری دولت ایجاد کند. این حقوق البته با حقوق بشر متفاوت است که میگوید شما به عنوان انسان در هر کجای جهان که باشید از یکسری حقوق برخوردارید بلکه حقوق شهروندی علاوه بر حقوق بشر این جنبه را دارد که حق مشارکت سیاسی در همه سطوح را برای همه شهروندان فراهم میکند لذا این بسیار مهمتر از حقوق بشر است. اما حقوقی که شما کسب میکنید مسئولیتهایی را نیز به دنبال دارد. یعنی ما هیچ چیز یکطرفهای در دنیا نداریم، شهروند برخوردار از حقوق شهروندی چه وظیفهای دارد؟ تکلیف و وظیفه او این است که به منافع و قوانین دولت-ملت وفادار باشد، یعنی شما نمیتوانید بگویید که یک گروه اقلیت هستید که شهروند هستید ولی به این کشور و چارچوب جغرافیایی تعلق ندارید و اگر جنگی رخ بدهد حاضر به دفاع از مرزها نیستید یا نمیتوانید بگویید که رهبرانتان در جایی آنسوی دنیا هستند و ما چون به لحاظ اعتقادی از آنها پیروی میکنیم تا آنها چیزی نگویند و دستوری ندهند کاری نمیکنیم. این با مسأله شهروندی سازگار نیست، شما میتوانید بگویید که به عنوان یک اقلیت مذهبی به لحاظ وجدانی و شخصی تابع یک مرجعیت فرامرزی هستید؛ مانند ایرانیان که میتوانند از آیتالله سیستانی یا مرجع دیگری تقلید کنند.
اما شما به عنوان یک ایرانی یا عراقی حق ندارید از یک مرجع برونمرزی تبعیت سیاسی کنید. در اینجا تبعیت حقوقی و قانونی اصل است بنابراین اگر میخواهید حقی برابر به دست آورید آن حق باید متناسب با این وظیفه و مسئولیت و وفاداری به آب و خاک و تبعیت از قانونی باشد که در وضعیتی کاملا آزاد توسط شهروندان انتخاب شده است. آفتی که در بحث دولت-ملت وجود دارد، این است که برخی آمدهاند ملت را یک گروه همبسته، یکشکل و یکپارچه تعریف کردند که تنوعات را از بین برده است. این نوع ملیگرایی افراطی خلاف اصل ملت- دولت است. این تنوع و تکثر یک واحد جغرافیایی هم از ضرورتها و الزامات دولت- ملت است اما در عرصه سیاست خارجی مسائل متفاوت است. جهان هماکنون به بیش از دویست واحد سیاسی و جغرافیایی در دنیا تقسیم شده که کشورها را شکل میدهند. اینها یک سیاست خارجی برای خود دارند که بحث منافع ملی را مطرح میکند. برخی خیال میکنند که منافع ملی یک چیز پیشینی است که سوای آنچه مردم میخواهند وجود دارد و دولتها باید آن را دنبال کنند. بهرغم تصورات منافع ملی مجموعه آرای مردم یک کشور درباره یک مسئله خاص است که توسط نهادهایی که آزادانه شکل گرفتهاند تعریف میشود. بنابراین در اصل دولت-ملت یک نوع نگاه بیطرفانه دولت نسبت به اعتقادات و مذهب ساکنانش وجود دارد. این ضرورتی ایجاد میکند که دولت نخواهد رسالت مذهبی را دنبال کند چون این میتواند مجددا منجر به به طبقهبندی بین اتباع شود. در مسائل داخلی ایران اگر دقت کنیم عدم آگاهی به این قضیه سبب شده که در طول تاریخ ما یا در بین روشنفکران چپ یا مذهبی بحثهای انترناسیونالیستی و جهانگرایانه داشته باشیم یا برخی اعتقاد دارند که دوران دولت-ملت یک انحراف از مسیر است و ما باید به صورتبندیهای قبل از آن برگردیم.
در حوزه منطقهای نیز بهمانند اروپاییهای قرن 17 ما نیازمند قرارداد وستفالی هستیم که در واقع با کنار گذاشتن اختلافات و بر مبنای همین الزامات و ضرورتهای ملت- دولت به قرارداد جدید دست پیدا کنیم تا هم منازعات را حل کنیم و هم رویکردهای تعاملی با سایر کشورها داشته باشیم.ایران باید الزامات دولت-ملت را در داخل و خارج بپذیرد و از این طریق بتواند وارد تعامل با سایر کشورها بشویم.
10 مقطع حساس سیاست خارجی
علی هاشمی
به نظر میرسید که در تمام طول صبح برنامه کنگره استفاده از سخنرانان است. علی هاشمی سخنران بعدی کنگره بود که درباره سیاست خارجی حزب صحبت کرد.
سخن من درباب سیاست خارجی و اهمیت آن است که در کمیته سیاسی مطرح شده است. سیاست خارجی یکی از مسائل مهم برای تعیین سیاستهای اقتصاد داخلی است. متخصصین سیاست خارجی ده مقطع را برای جمهوری اسلامی مطرح میکنند که آن را طرح میکنم. اولین مقطعی که سیاست خارجی بسیار مهم بوده سال 57 است و بازیگران اصلی آن سیاست خارجی شاید در قید حیات نباشند. کسانی چون مهندس بازرگان، دکتر یزدی و بهشتی که بسیار نقش داشتند. دومین مقطع بحث گروگانگیری بود و حل مسئله آن به مجلس سپرده شد و توانستند این گره را باز کنند. مقطع بعدی قطعنامه 598 است که بهترین مباحث درباره آن در خاطرات آیتالله هاشمی وجود دارد. در اینجا هم بازیگر اصلی آیتالله هاشمی و فرماندهان جنگ بودند که مسأله را به سمتی بردند که قطعنامه مورد پذیرش قرار بگیرد. البته در مقطع گروگانگیری مشکل ما با آمریکا بود؛ اما در زمان قطعنامه کشورهای دیگری هم وجود داشتند. مقطع دیگر سال 74 بود که به بنبست سیاسی با اروپا رسیدیم. دلیل آن هم برخی از عملیاتهایی بود که برخی نیروهای خودسر داخلی در اروپا انجام داده بودند. باز هم محور اصلی حل آن آیتالله هاشمی بود. مقطع بعدی جنگ افغانستان بود که ایران با عدم مداخله نفوذش را بیشتر کرد. مقطع دیگر سال 89 است که ایران در دولت دهم تحتفشار تحریم قرار گرفت و آخرین آنها هم برجام و خروج آمریکا از برجام بود. برخی آن را جنگ اقتصادی میخوانند و برخی آن را شروع تحریم میدانند. این مسأله مهم است که این بار تنها یک قدرت در مقابل ما است.
درباره بحران جدید که به قول آقای رئیسجمهور به زودی از آن گذر خواهیم کرد، ایران سیاستی را اتخاذ کرده است که کارگزاران سازندگی با توجه به حفظ وحدت ملی، از آن حمایت میکند. برای درک این منازعه جدید باید کمی هم به سیاستهای آمریکا پرداخت. نظام حزبی در آمریکا کاملا تثبیت شده است و برای شناخت آمریکا باید احزاب آن را به خوبی بشناسیم. چون در این مقطع طرف حساب ما فقط خود آمریکا است. شکاف بین دو حزب در آمریکا در این انتخابات اخیرشان به اوج خود رسید و ما باید به آن توجه کنیم. اگرچه حساب باز کردن روی حزب دموکرات خطا است و نباید منافع ملی را با آن پیوند داد. باید بدانیم که شدیدترین تحریمها علیه ما در دوران دموکراتها رقم خورده است. حتی در مقطع جنگ هم ما توانستیم با جمهوریخواهان توافق کنیم. ایران در مسأله برجام صداقتش را نشان داده است و مشکل اصلی با آمریکا سیاسی است و به نفوذ ایران در منطقه بر میگردد. بنابراین نمیتوان مذاکره بدون قید و شرط را در دستورکار قرار داد. باید در موقعیت مناسبی که ایران بتواند درست عمل کند، مذاکره را ادامه دهیم.
مسأله آخر، خاورمیانه است. میدانیم که خاورمیانه منطقه مورد مناقشهای است و انبیاء هم برای همین به این منطقه فرستاده شدند. خاورمیانه بیشترین مسأله را در جهان امروز به خود اختصاص میدهد. در نهایت باید توجه کنیم که بدون همکاریهای منطقهای نمیتوان مسائل خاورمیانه را حل کرد.
شورش دیماه مصنوعی بود
سعید لیلاز
انتقادیترین صحبتها از طرف سخنران بعدی سعید لیلاز بود که صحبتهایش را به اقتصاد اختصاص داد. البته او در بین صحبتهایش به همه موضوعات هم اشارهای کرد و در آن بین نتیجه گرفت که شورشهای دیماه سال پیش مصنوعی بوده و برای فشار آوردن به دولت روحانی راهاندازی شده بود. متن سخنان لیلاز را در ادامه میخوانید:
باید از موضوع مهمی که در سال گذشته رخ داد سخن خود را شروع کنم. شورشهای دیماه ۹۶ در تاریخ معاصر ایران مغفول مانده و به اندازه کافی مورد توجه نبوده است. این شورشها، مصنوعیترینهای تاریخ ایران بود که علیه دولت راه افتاد تا به روحانی هشدار روشن دهد که اگر پایش را از گلیمش دراز کند چه اتفاقی میافتد. از بنده میپرسند که چرا بعد از انتخابات ۹۶ و رأی به روحانی اکنون وضعیت به این سمت کشیده شده است. قبل از آن باید به این نکته اشاره داشت که ظرف سالهای ۹۲ تا ۹۶ اقتصاد دستاوردهای بزرگی را به دست آورد. در آن زمان متوسط رشد اقتصاد بیش از دو برابر عربستان، بیش از سه برابر روسیه و بالاتر از متوسط اقتصاد کل جهان بود. همچنین در حوزه کاهش نرخ بیکاری و نرخ تورم و بهبود نظام معیشتی جامعه در کنار کاهش شکاف طبقاتی گامها و دستاوردهای مهمی برداشته شد. اگر بنده باز هم در مقطع اردیبهشت سال ۹۶ و انتخاب آقای روحانی باشم، همچنان به او رأی میدهم با توجه به این که رقبا و ساختار سیاسی در آن زمان مشخص بود. بعد از اعتراضات دی ۹۶ شرایط تغییر کرد. به باور بنده شورشهای دی ۹۶ در تاریخ معاصر ایران مغفول مانده و به اندازه کافی مورد توجه نبوده است. از آن زمان به بعد کل بودجه ۹۷ با آنچه از ابتدا طراحی شده بود تفاوت کرد. معتقدم باید جلسات تحلیلی دربارهی این شورشها جهت روشن شدن ماهیت آن گذاشت چون بعد از آن سمت و سوی فعالیتهای اقتصادی دولت تغییر کرد. ۱۴ درصد کل نقدینگی کشور از زمان ناصرالدین شاه تا الان برای موسسات مالی اعتباری هزینه شده است لذا رذیلانهترین دروغ آن است که بگوییم عامل اصلی تورم ۴۰ درصدی، تحریمها است. اگرچه هیچگاه نگفتم که تا آخر پای دولت میمانم یا این که دیگر به آقای روحانی رأی نمیدهم بلکه صبر و داوری میکنم. انگار نه انگار که مجربترین مسئولان و کادر در دنیا برابر تحریمها وجود دارد. به استثنای کوبا هیچ کشوری همچون ایران با تحریمها مواجه نبود. ما از زمان دیماه ۹۶ این شرایط را هشدار میدادیم اما بنده را به تندروی و اغراق متهم میکردند. معتقدم مسئولان ایران هنوز به درکی از موج تحریمها نرسیدهاند.
من ضدامپریالیسم هستم. هارتر از امپریالیست آمریکا در طول تاریخ ندیدهام. نمونه آن را میتوان در نرخ تورم دلار ظرف ۱۰۰ سال گذشته دید که ۲۵۰۰ درصد بوده است. برخی فکر میکنند که میتوان با طناب آمریکا به چاهی رفت. آمریکا از ۱۹۷۱ تاکنون حدود ۳۵ هزار میلیارد تومان از ثروت جهانی را با تغییر نرخ ارز دزدیده است. به این دلایل معتقد به ایستادگی هستم اما از آن طرف تصمیمگیریهای اقتصادی دولت حاکی از ایستادگی نیست. بیعملی موجود بنده را به پشت صحنه سیاسی راهنمایی میکند. ترامپ از ۲۱ فروردین گفت که میخواهد تحریمها را بازگرداند. بنده تمامی تحریمها را از دوران ناپلئون تاکنون مرور و بررسی کردم. اینکه آمریکا به تنهایی بتواند کشوری را مورد هجمه قرار دهد برایم غیرقابلباور است. دولت اگر بخواهد میتواند برابر تحریمها و زیادهخواهیهای آمریکا بایستد. این ایستادگی و مقابله در ذات و توان اقتصادی ایران است.
اکنون نیز شرایط اقتصادی ایران نسبت به سه ماه گذشته بهتر شده است و به بخش مهمی از سردرگمیها فائق آمده و سیاستها روشن شده است. خیلیها از آن خوشبینی درآمدهاند که تحریمها اثر ندارد. البته که اقتصاد ایران نابود شدهی دخالتهای بخشی است و سازمانیافته است که اگر اقتصاد رها شود وضعیت بهتر خواهد شد. چه مسئولان به ملت کمک کنند و چه خودشان بخشی از غارتگران باشند ملت ایران بزرگتر از آن است که آمریکا بخواهد آن را ساقط کند. نظام سیاسی ایران در اثر مشکلات فرو نمیپاشد. مشکلاتی که اساس داخلی دارد و تحریمها نقش تعیینکنندهای ندارد و فقط نقش تشدیدکننده دارد و درست در زمان و بزنگاهی وارد اقتصاد ایران میشود که با منافع غارتگران همسو است. اینکه مردم همه چیز را ذخیره میکنند نشان از وحشت آنها از آینده است. چنین روندی حتی در زمان جنگ نبود. چون مردم نگاه مثبت داشتند. اکنون نگاهها منفی است و مردم میترسند و نمیخواهند تغییرات سیاسی ایجاد شود. البته بحث فروپاشی نیز بحثی است که در طول دو سال گذشته مطرح شده اما معتقدم این هم اتفاق نمیافتد. چون در شرایطی که نرخ تورم مواد غذایی ۶۰ درصد و نرخ تورم ۴۰ درصد شده مردم هیچ اعتراضی نمیکنند. آنها این همه تحتفشار هستند اما باز هم ثبات سیاسی را تقاضامندند. مردم مسئولیتشان را انجام دادند. انشاءالله بر بحران غلبه میکنیم.
پس از سخنان لیلاز، کنگره وارد بحث انتخابات شد. در ادامه کنگره به دلیل نامزدی عطریانفر رئیس کنگره، با ریاست مرعشی کار انتخاباتی خود را آغاز کرد و بیشتر اعضای حاضر در کنگره طبق روال مشغول رایزنی و لابی برای تعیین شورای مرکزی حزب شدند. لابیهای سالن برگزاری کنگره پر بود از چهرههایی که مشغول گفتوگو برای انتخابات بودند. در این میان حضور بانوان و اعضای استانی حزب بسیار چشمگیر بود که شاید عمده دلیل آن سهمیههای خاصی بود که برای آنها در نظر گرفته شده بود. از میان بیش از 300 عضو حضور یافته در کنگره، 55 نفر برای تصدی 18 کرسی شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و 3 کرسی بازرسی اعلام کاندیداتوری کردند. از 18 کرسی شورای مرکزی، 3 کرسی به صورت ویژه به کاندیداهای استانی و 3 کرسی به صورت ویژه به زنان اختصاص داشت. پس از مشخص شدن کاندیداهای شورای مرکزی، هرکدام پشت تریبون قرار گرفتند تا به معرفی خود و برنامههایشان بپردازند. اگرچه چهرههای مشهور ترجیح دادند از این موقعیت استفاده نکنند و وقت را به جوانترهای حزب دهند. معرفیهای کاندیداها با شوخیهای حسین مرعشی با آنها همراه بود. مسألهای که اهمیت انتخابات و کنگره نزد کارگزاران را به خوبی نشان میداد. در جریان شمارش آرای انتخابات شورای مرکزی حزب، افضل موسوی، خزانهدار فعلی حزب گزارش عملکرد مالی یک سال گذشته حزب و روزنامه سازندگی را ارائه کرد. حضور مدیر روزنامه حزب هم فارغ از شوخی نبود. او گفت مدیر روزنامه سازندگی است و اگر قرار باشد کسی را بازداشت کنند آن فرد من هستم و خیال آقای قوچانی راحت است. پس از شمارش 346 رأی اعضای دارای حق رأی کنگره سوم کارگزاران سازندگی ایران افراد زیر به ترتیب آرا انتخاب شدند: محسن هاشمی، سعید لیلاز، حامد منتظری، شهربانو امانی، فرزانه ترکان، فاطمه رمضانزاده، علی جمالی، محمد عطریانفر، غلامرضا پناه، احمد نقیبزاده، لیلا خوشکام، جهانبخش خانجانی، محمود علیزاده طباطبایی، علی هاشمی، اسفندیار عشوری، امیر اقتناعی، کامبیز مشتاق گوهری، سیدافضل موسوی. منتخبین علیالبدل: مختار طاهریان، ابراهیم بای سلامی، عبدالله حسینی، ولیاله افخمیراد، حسین عسگری، احمد حاتمییزد، هدایت آقایی، اسماعیل جبارزاده، عبدالرحیم کردی. منتخبین بازرسان: لیلا دودمان، امید عرب، طیبه اصفهانی. پس از تغییرات اساسنامه حزب نیز با رأیگیری از حاضران به تصویب رسید. طبق اساسنامه حزب کارگزاران سازندگی ایران، دوره عضویت در شورای مرکزی دو ساله است و هر سال نیمی از 35 کرسی این شورا به رأی اعضای کنگره گذاشته میشود.
در ساعاتی که غروب شهر تهران از شمال آن به طور کامل دیده میشد، کنگره حزب کارگزاران سازندگی هم پایان یافت. کنگرهای که اگرچه سخنرانهایش به بازخوانی قانون اساسی اشارهای نداشتند؛ اما در قطعنامه پایانی به آن توجه شد: «باید براساس اصول انقلاب به اجتهاداتی بنیادین دست زد و شاید به همین علت است که در چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی ایران همهی جریانهای اصلاحطلب و اصولگرا کموبیش از ضرورت پارهای تغییرات در قانون اساسی سخن میگویند. به نظر ما با حفظ اصول تغییرناپذیر قانون اساسی مانند جمهوریت و اسلامیت و اصول ولایت فقیه و حاکمیت ملی میتوان ساختارهای حقوقی و اجرایی تازهای را برای ارتقای کارآمدی اجرایی کشور پیشنهاد کرد و همانگونه که در سال 1358 جمهوری اول بر مبنای نظام نیمهپارلمانی شکل گرفت در سال 1368 جمهوری دوم بر مبنای نظام نیمهریاستی ایجاد شد و همانگونه که مقام معظم رهبری در سال 1390 از امکان اصلاح قانون اساسی سخن گفتند به سوی جمهوری سوم حرکت کرد».