تکوین کارگزاران سازندگی ایران از آغاز بر مبنای ایده و اندیشهی «کار» بوده است. ما در هیئت موسس این حزب (که از اول هم قرار نبود حزب باشد) به این فکر میکردیم که کشور نیاز به کار دارد و برای تداوم کار و سازندگی ایران باید جلوی حذف یک جناح (هر جناحی) به وسیلهی جناح دیگر را بگیریم. در طلیعه ظهور کارگزاران با قهر جناح چپ و قدرت گرفتن جناح راست این فکر به وجود آمده بود که چپ برای همیشه حذف شده است و راست در یک قدمی قدرت مطلقه است. این تصور و تلقی از سیاست به نظر ما نادرست بود. به نظر مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی هم نادرست بود. میدانید که ایشان در آغاز معرفی دولت خود در سال 1368 اعلام کرد «کابینهی من کابینهی کار است». ایشان به شوخی گفته بود که من وزیر سیاسی انتخاب نکردم خودم به جای همهی آنها سیاسی هستم! در حالی که معاریف سیاسی کشور از دو جناح در آن کابینه بودند: آقای خاتمی، آقای نوری، آقای معین و... اما همین حرف آقای هاشمی از سوی جناح چپ آن زمان به خصوص لایههای جوانتر مورد انتقاد واقع شد و به سیاستزدایی تعبیر شد. در حالی که یکی از شادابترین دوران سیاسی ایران همان دهه 70 بود. این شادابی را میتوان در سیاست، فرهنگ، مطبوعات، اقتصاد و جامعه ایران یافت. بحثبرانگیزترین فیلمهای سینمایی رسانههای مکتوب و گروههای سیاسی در آن دوره شکل گرفت. از روزنامه سلام و نشریه عصر ما و ایران فردا تا همشهری و ایران و مجله کیان و مجله زنان در آن دوره منتشر شدند. مجاهدین انقلاب در همان دوره احیا شد. نطفه جریان ملی مذهبی شکل گرفت و آثار ادبی و هنری برجستهای از آثار داریوش مهرجویی و بهرام بیضایی تا ابراهیم حاتمیکیا و بهروز افخمی در آن دهه تولید شد. ما آن زمان چون در بطن کار بودیم خیلی رابطهی علت و معلولی این پدیده را درک نمیکردیم. اما جامعهشناسان گفتهاند هر رشد اقتصادی به رشد اجتماعی و در نهایت به رشد فرهنگی و سیاسی منتهی میشود و این کلیت مفهوم توسعه را تشکیل میدهد. آقای هاشمی بنا به هوش سیاسی خود این رابطه را فهمیده بود هرچند ممکن بود کسی نتواند دقیقا آن را به زبان روشنفکران بیان کند به خصوص که روشنفکران ما هم نوعا چپگرا و چپزده بودند و نمیگفتند که چگونه توسعه و سازندگی به تکوین طبقه متوسط منجر میشود و قدرت گرفتن طبقه متوسط هم سبب میشود دموکراسی تقویت شود. نمیگفتند که فقر اتفاقا سبب رشد استبداد میشود و اگر به استبداد اشراف نینجامد به دیکتاتوری پرولتاریا هم نمیانجامد. ما کارگزاران را با این فکر ایجاد کردیم که تولید بنای توسعه و توسعه پایهی آزادی است و تولید و توسعه فقط با حضور همه افکار و جناحهای سیاسی قابل تحقق است. ما در مجلس پنجم مقابل حذف چپ ایستادیم و در مجلس ششم با پدیده حذف راست مخالف بودیم. چپروی و راستروی هر دو راه باطل است و ما هرگز در پی تاسیس یک جناح سوم نبودیم و هنوز هم در فکر این کار نیستیم اما همیشه این چپروی و راستروی است که میانهروی را به شکست میکشاند. دقت کنید که ما با چپ و راست مخالف نیستم. هر جامعهای نیازمند احزاب سوسیالیست یا محافظهکار است. آنچه بد است چپزدگی یا راستزدگی و حذف چپ و راست به دست یکدیگر است. ما از دولت سازندگی، دوران آقای هاشمی و کارگزاران سازندگی چهرهای آرمانی و رویایی ارائه نمیکنیم. حتما به دههی 70 انتقادات بسیاری وارد است. شاید عدم توجه مفاهیمی مانند تامین اجتماعی به عنوان معیار و ملاک عینی عدالت اجتماعی، عدم تفکیک آزادسازی از خصوصیسازی، بیتوجهی به برخی رانتها و فسادها و عدم توجه به روشنفکران سیاسی ایرادات آن دوران باشد اما جوهر حرف آن زمان درست بود: راه آزادی از سازندگی میگذرد. تا کار نکنیم حرف بیفایدهای است. دموکراسی یک کالای لوکس و تشریفاتی نیست که ما یک سال را صرف ترتیبات برای انتخاب شهردار تهران کنیم و نتوانیم ثبات اجرایی و اداری در اداره یک شهر که مردم با هزار امید آن را به ما سپردهاند به وجود آوریم. زمان به سرعت سپری میشود. دموکراسی برای ما طریقیت دارد. یعنی ابزار کارآمدی ماست. من به صراحت میگویم چه در سطح نظام جمهوری اسلامی، چه در سطح دولت و قوه مجریه و چه در سطح جبهه اصلاحات فقط و فقط با کارآمدی است که میتوان مشروعیت نظام، دولت و جبهه اصلاحات را نزد مردم حفظ کرد. دموکراسی بازی تقسیم قدرت نیست. هدف از سیاستورزی هم بازی انتخاباتی نیست. هدف از انتخابات اداره کشور و خدمت به ملت است. مبادا آن قدر در بازی دموکراسی افراط کنیم که مردم بگویند صد رحمت به دیکتاتوری! این خطری است که در انقلاب مشروطیت پس از یک دورهی بیستسالهی هرج و مرج به یک دورهی بیستسالهی دیکتاتوری انجامید. آن چیزی که امروز در اثر چپروی و سیاستزدگی (نه چپگرایی و سیاستورزی) در حال تکوین است دموکراسی نیست؛ آنارشیسم است و آنارشیسم بزرگترین خدمت را به توتالیتاریسم میکند و در واقع آنارشیسم جادهصافکن توتالیتاریسم است. ما در مقدمه منشور سازندگی سند مواضع کارگزاران سازندگی ایران نوشتهایم «اگرچه اساس حکومت باید بر رضایت جامعه باشد و گرچه استقرار حکومت باید با انتخاب ملت صورت گیرد اما تداوم مشروعیت حکومت فقط با رضایت جامعه از عملکرد دولت ممکن است... بر این اساس سیاستمداران نباید تنها به انتخابات یا دیگر فرآیندهای مشارکت سیاسی فکر کنند بلکه با توجه به اصول حکمرانی خوب باید کشور را به صورتی اداره کنند که کارآمدی دولتها موجب تداوم و توسعهی مشروعیت حکومتها شود.»(کتاب سازندگی، ج 1، ص 71) حرف ما پس از دو دهه همان است که بود: «کار». زمانی احزاب کارگری، «کار» را فقط در نیروی کارگری خلاصه میکردند اما خطاب ما به کارآفرینان است. تا کارآفرین نباشد کارگر نیست و تا کارگر نباشد کارآفرین نیست. همه ما در برابر تولید و توسعه و ترقی و تعالی کشور مسئول هستیم. همه ما چه در نظام چه در دولت چه در جبهه اصلاحات که از مردم رای میگیریم باید به مردم پاسخگو باشیم. هر کسی به قدر خویش. مردم نمیپذیرند که ما به ضرب و زور استدلال و تبلیغات آنها را به پای صندوق رای بیاوریم بگوییم با همین قانون و با همین حاکمیت امکان کار وجود دارد اما وقتی در دولت، مجلس و شهرداری قدرت را در دست گرفتیم بگوییم «نمیگذارند کار کنیم.» مردم حق دارند به ما بگویند اگر اینگونه بود اصلا چرا وارد میدان شدید؟ اصلا چرا نامزد شدید؟ حل مشکلات کار کردن هم خودش بخشی از کار کردن است؟ من جناح مقابل را تبرئه نمیکنم. اما ما مقاومت آنها را میشناختیم که وارد این میدان شدیم. ما قدرت خود را میشناختیم که وارد این میدان شدیم. ما تجربه دولت آقای هاشمی و دولت آقای خاتمی را داشتیم که به دولت آقای روحانی رای دادیم. پس عذری پذیرفته نیست. اصلاحطلبی اسم مستعار هیچ حزب و گروه سیاسی نیست. اصلاحطلبی به معنای جدید خود حرکتی و نهضتی است که پس از یک تاخیر دهسالهی ناشی از جنگ تحمیلی و در امتداد انقلاب اسلامی از دههی 70 برای بازسازی و نوسازی ایران شکل گرفت و همهی جریانهای چپ و راست اصلاحطلب در دولتهای هاشمی و خاتمی و روحانی کارگزاران هستند. ما باید هم به ملت و هم به حاکمیت کارآیی و کارآمدی خود را اثبات کنیم و با عدد و رقم و براساس معیارهای عینی و مادی به مردم ثابت کنیم که هدفمان از سیاستورزی و انتخابات، خدمت به ملت است و نه انتخابات برای انتخابات و سیاست برای سیاست...
- اخبار
- بازدید: 2345