پرستو بهرامیراد: گروهی از اصلاحطلبان در انتخابات روز جمعه با عبدالناصر همتی وارد میدان شدند و با شکستی سخت و تلخ مواجه شدند. بهرام فیاضی رئیس ستاد همتی در تهران معتقد است که این شکست کل جریان اصلاحات است.
به گزارش سایت کارگزاران، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در مورد دلایل شکست همتی با آراء بسیار پایین میگوید: شکست کمپین آقای همتی دلایل مختلفی دارد و صرفاً یک دلیل برای شکست او نمیتوان نام برد. از بستر و فضای سیاسی-اجتماعی کشور تا نارضایتی مردم نسبت به دولت و اصلاح طلبان و همچنین ارادهای که برای عدم مشارکت در انتخابات صورت گرفت را در این شکست میتوان نام برد. تشتت معناداری که در نیروهای جمعی تحولخواه وجود داشت؛ مانند اصلاحطلبانی که به مشارکت در قدرت و ساختارهای قانونی تمایل دارند و آنهایی که به دنبال اصلاحات ساختاری هستند. با تمایز نسبی میتوان آنها را از هم تفکیک کرد، ولی در کل مربوط به یک پیکره واحد هستند. عملکرد شورای نگهبان و عدم احراز صلاحیتها قطعاً در بهم ریختن انسجام جمعی نیروهای اصلاحطلب و تحولخواه تاثیرگذار بود. فرصت بسیار محدودی برای تبلیغات ریاست جمهوری در ظرف ۱۰ الی ۱۲ روز هم نکته دیگری است و فردی که آنقدر شناخته شده نبوده و بدنه اجتماعی و نیروهای حامی تا دو هفته مانده به انتخابات حتی به او کمتر فکر میکردند، میتواند جزو دلایل عدم موفقیت کمپین باشد. این کمپین البته با وجود همه موانع تا حدی دستاورد داشت، ولی نتوانست آن گونه که باید موفق باشد، البته ظرفیت بیشتری از این نیز هم نمیتوانست که داشته باشد.
فیاضی در مورد تاثیر عدم اجماع اصلاحطلبان بر روی کاندید شدن همتی از جبهه اصلاحات را اینگونه بیان میکند: طبیعتاً فرآیند شکلگیری نهاد اجماعساز و محافل اصلاح طلبان نیز در این موضوع تاثیرگذار است. همین فرآیند هم به طور جدی مورد نقد است. دوستان نهاد اجماعساز میتوانستند به همتی برسند و اگر قرار بود جداگانه رای بدهند یا حمایت کنند بهتر بود که به تمرکز و انسجام منجر شود تا اینکه به صورت جداگانه عمل شود و اگر بنا بر حمایت بود میشد به گونه بهتری عمل شود.
او در خصوص عدم انصراف همتی از انتخابات ۱۴۰۰ به دلیل شرایط انتخابات میگوید: در عالم سیاست نحوه نمایندگی کردن افکار و جریانی که بنا دارد در ساختار رسمی و سیاسی قدرت دخالت داشته باشد «حضور» است. شما در عدم حضور امکان کنشگری و نشان دادن ظرفیت اجتماعی خود را به راحتی ندارید. ما تجربه تحریم در انتخابات مجلس سال ۸۲ و انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ را داشتیم؛ در همان دورهها هم تشتت بود، ولی امکان اجماع وجود داشت، البته باید گفت که شرایط هم متفاوت بود. ولی اینکه همتی در این دوره باید انصراف میداد، طبیعتاً او به عنوان کاندیدا جمعبندی کرد که حضور داشته باشد. جمعبندی بخش عمدهای از اصلاحطلبان هم این بود که از این ظرفیت برای انسجام تشکیلاتی و حضور نسبی در بازی رسمی قدرت وارد این عرصه شوند. مسالهای که میتواند پررنگتر از همه مسائل باشد این است که در چند انتخابات اخیر متوجه شدهایم که رهبری جریان اصلاحات با مسائل مختلفی روبرو است. رهبری اصلاحات اگر نگوییم به فروپاشی، ولی با یک عدم انسجام جدی و نبود یک رویکرد منسجم برای کنش جمعی روبرو شده است. بزرگترین مسئلهای که ما الان داریم و با آن روبرو هستیم دقیقا همین شرایط است.
دبیر اول استان تهران حزب کارگزاران سازندگی ایران در مورد سوال اینکه آیا هنوز از رای دادن و شرکت در انتخابات دفاع میکند؟ بیان میکند: من همچنان از رایی که دادم دفاع میکنم. همچنین صد درصد با انگیزه و هدف بهبود وضعیت وارد این عرصه شدم و میفهمم که شاید در اذهان افرادی که در انتخابات شرکت نکردند و ناامید بودند، نیروهایی مثل من بسیار زیر سوال قرار میگیرند، ولی تلاش ما بر این بود که با حضورمان مسئله و مشکلی را در کشور حل کنیم.
او عدم تحریم انتخابات و شرکت در انتخابات را اینگونه تحلیل میکند: همراهی با مردم لزوماً معطوف به زمان انتخابات نیست. حتی اگر جمع اصلاحطلبان درباره عدم حضور در انتخابات به جمعبندی میرسیدند، به این معنی نبود که با مردم همراهی میکردند. شاید مردم این همراهی را نمیپذیرفتند. امروز هم نمیتوانیم برآوردی داشته باشیم که مردم افرادی که در انتخابات شرکت نکردند را همراه خود ببینند. شرکت یا عدم شرکت در انتخابات کنشی نیست که همراهی با مردم را نشان دهد. اتفاقاً عرصه سیاست، عرصهای است که به دنبال حل مساله باید باشد. تمام کسانی که با این استدلال وارد انتخابات شدند، پاسخ خود را از مردم گرفتند که قطعاً توان اقناع مردم را نداشتند و مردم هم استدلالها و روش آنها را نپسندیدند. اگر بخواهیم به همه اصلاحطلبانی که در این سالها در فرآیند اصلاحطلبی نقش داشتند نقدی وارد کنیم این است که در عدم مشارکت در انتخابات هیچ نشانهای از همراهی با مردم صورت نگرفته و باید کارهایی میکردند که مردم با آنها همراه شوند. اتفاقاً فکر میکنم که اگر تمام نیروهای اصلاحطلب با تمام وجودشان هم شرکت میکردند باز هم نتیجه قطعاً چیزی بهتر از نتیجه امروز نبود. اما با این حال متناسب با عملکرد آنها میتوانستیم یک جواب جمعی از مردم بگیریم. همه آنهایی که میخواهند از عدم مشارکت مردم پایگاه اجتماعی را به نفع خود مصادره کنند عین همه آن کسانی هستند که منتظرند مردم تصمیم بگیرند و سوار آن موج شوند.
فیاضی در خصوص استدلالهای اصلاحطلبان مخالفان شرکت در انتخابات میگوید: عدم مشارکت اگر منجر به یک کنش سیاسی جدی شود، قطعاً اتفاق خوبی است. مردم به خاطر عملکرد ما که در وضعیت امروز نقش داشتیم میگویند که رای نمیدهند. رای ندادن یک جاهایی پنهان شدن پشت یک مفهوم زیبای عامهپسند است. من فکر میکنم در مجموع هیچ اصلاحطلبی در ایران بدون مسئولیت نباید از اتفاقات ۸ سال گذشته که رقم خورده به راحتی رد شود. ما مسئولیتمان را بر عیار سنجش گذاشته بودیم و در واقع رای مردم تکلیف ما را مشخص کرد. ولی کسانی که در این بازی نبودند، نمیدانم کجا باید عیارشان سنجیده شود. من فکر میکنم در مجموع بین آنهایی که در انتخابات شرکت کردند و تشویق به انتخابات میکردند و بخش قابل توجهی از آنهایی که نسبت به عدم مشارکت کنش داشتند و دعوت به عدم مشارکت میکردند، فاصله آنچنانی نیست، همه دغدغه مشترکی داشتند و همه نسبت به بحث جمهوریت نظام، جایگاه مردم در تصمیمگیریها و میزان تاثیرشان در تصمیمگیریها دغدغه مشترک داشتند. اما تاکتیکها و روشها فرق میکرد. در تمام چهل سال گذشته هر زمانی اگر قهری کردیم یا تحریم یا از قدرت خروج کردیم، امکان بازگشت به قدرت و عرصه اثرگذاری به همین راحتی فراهم نبود و عدهای دیگر، اما معتقد هستند که همراهی مردم میتواند یک سرمایه اجتماعی خوبی را برای ورود مجدد به عرصه سیاست ایجاد بکند. به نظر من در این بیست و اندی سال گذشته که اصلاحات شکل گرفته تقریباً هر دو مسیر را تجربه کردیم و به نظر میآید هر دو مسیر به دلایل مختلفی با شکست و ناکامی همراه بود.
از او پرسیدم چرا قبل از اعلام رسمی آمار همتی به رئیسی ریاست جمهوری را تبریک گفت: چرا نباید میگفتند؟ آقای ناطق نوری سال ۱۳۷۶ صبح با علم و اطلاعاتی که از وزارت کشور داشتند، اولین نفری بودند که به آقای خاتمی تبریک گفتند. آقای همتی و ما هم با اطلاعاتی که دست کم از وزارت کشور داشتیم، با توجه به این که رقیب اصلی خود را آقای رئیسی میدانستند نتیجه بازی و انتخابات پذیرفتند و تبریک گفتند.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران در مورد آینده اصلاحات بیان میکند: آینده اصلاحات به نظر من بسیار مبهم است و با بازخوانی و بازتعریفهای جدی در واقع مواجه است. من فکر میکنم در هر صورت اندیشه اصلاحطلبی و اصلاحگری با شیوه و چارچوب نظری که در ۲۰ سال گذشته بوده دیگر نتواند ادامه دهد. حتما در ابتدای قضیه دچار یک سر خوردگی و رکود میشود، ولی در هر صورت اگر ما بخواهیم نسبت به گذار مسالمتآمیز قدرت و بهبود فرایندهای حکمرانی در قالب فعالیتهای مدنی حرکت کنیم، اصلاحات باید شکل جدیدی به خود بگیرد. اگر اسمش را هم اصلاحات نگذاریم و یک اسم دیگری را مشخص کنیم باید در پی یک فرآیندهای روشنی این مسیر را طی کنیم. متاعی که اصلاحطلبان در تمام سالهای گذشته داشتند دیگر خریداری در جامعه نداره و این فقط به دلیل مشکلات و انسدادهای ناشی از ساختار رسمی قدرت نیز نبوده است. این سخنان که ما نتوانستیم یا نمیتوانیم منشیمان را هم عوض کنیم یا تدارکاتچی هستیم و ... دیگر برای مردم کشور مفهوم نیست و این عذر و بهانه را نمیپذیرند. اصلاحطلبان دچار سرخوردگی و به نوعی دچار شکست گفتمانی شدند. به لحاظ کارکردی و عملکردشان هم در مجموعه نظام دیوانسالاری و بروکراتیک کشور دچار یک چالش جدی هست و نهایتاً مردم حسی از بهبود اوضاع با حضور اصلاحطلبان در ساختار بروکراتیک کشور احساس نمیکنند. فکر میکنم در هر صورت با یک رکود جدی در اصلاحات روبرو هستیم. همچنین با واژه اصلاحطلب هم باید خداحافظی کنیم و به مفاهیم دیگری برسیم. در واقع این مجموعه با فضایی که پیش آمده باید مقداری رجوع به درون داشته باشد تا ببینیم چه اتفاقی میافتد.
منبع: دیدارنیوز