آزاده رحیمی: «احتمال دور دوم را میدادیم»، «دوستان آقای رئیسی و شخص رئیسی از رأی ۱۶ میلیون حفاظت کردند»، «ردصلاحیت آیت الله هاشمی، سرمایهای برای اصلاحطلبان شد»، «برای جبهه اصلاحات چه فرقی داشت که بگوییم آقای همتی یا آقای شریعتمداری»، «اصلاحطلبی نمیمیرد» و ...این بخشی از اظهارات حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین است.
او که چند روز بعد از اعلام نتایج سیزدهمین دوره انتخابات مهمان خبرآنلاین شده بود، با تاکید براینکه اصلاحطلبی منهای صندوق رای هیچ کارکردی نخواهد داشت و ممکن است در یک مقطعی شکست بخوریم که خورده ایم و هیچ اشکالی هم ندارد، از حمایت حزب متبوعش از همتی در این دور از انتخابات دفاع کرد.
مرعشی درباره توئیت سعید حجاریان که گفته بود اصلاحات صندوق محور مرد، میگوید؛ «اصلاحطلبی نمیمیرد ممکن است افراد جابه جا شوند.» او در این گفتگو از برنامهریزی حزب کارگزاران برای انتخابات ۱۴۰۲ هم روایت کرد.
آقای مرعشی! آیا ارزیابی شما واقعا این بود که همتی میبرد؟
ما احتمال دور دوم را میدادیم، یعنی فکر میکردیم آقای رئیسی ۴۷ الی ۴۸ درصد، آقای همتی ۲۰ تا ۲۵ درصد، آقای رضایی ۲۰ درصد، ۵ درصد هم آقای قاضیزاده رأی میآورد. ما برای قاضی زاده ۱ میلیون رای پیش بینی کرده بودیم که درست از آب درآمد.
طبق نظرسنجیها چطور؟
در نظرسنجیهایی که خود ما گرفته بودیم آقای همتی تا ۱۶ درصد رسیده بود و رای ایشان فزاینده بود. در این انتخابات یک بررسی آماری را در ذهنم دارم که خدمتتان میگویم. دوستانی که در مورد سطح مشارکت تحلیل میکنند، آن ۵۹میلیون و 200هزار نفر طبق گفته وزارت کشور که واجدان شرایط بودند را مبنای تحلیل میگیرند که این اشکال دارد چون هیچ وقت در هیچ کشوری حتی در کشورهای غربی نُرم مشارکت را ۱۰۰ از ۱۰۰ نمیگیرند یعنی کل ظرفیت واجدان شرایط را لحاظ نمیکنند و بالاخره باید به اتکای آمارهای گذشته این را تعیین کنند.
اگر ما متوسطه دوازده دوره قبل را مبنا بگیریم ۶۸ درصد متوسط مشارکت در دوازده دوره گذشته بوده است، ۶۸ درصد ۴۰ میلیون نفر شرکت کننده میشود (من این ۴۰میلیون را از ۶۰میلیون واجد شرایط عرض کردم و این آمار را رُند کردم).
اگر حداکثر مشارکت را در نظر بگیریم، به لحاظ آماری مشارکت حداکثری مشارکت سال ۸۸ است که ۸۵ درصد است، اما ما آن را قبول نداریم چون در بعضی از شهرهای ایران بالای ۱۰۰ درصد رای داده بودند، یعنی آمار رسمی در سال ۸۸ آمار مشارکت ۸۵ درصدی است و ۱۳۰ شهرستان ایران بالای ۱۰۰ درصد رای دادند.
انتخاباتی که همه آن را قبول داشتند و چه بازنده و چه برنده انتخابات با دیده احترام به آن نگاه کردند چون یک انتخابات حداکثری بود، انتخابات ۷۶ است که آقای خاتمی برنده شدند.
پس از نظر من یک متوسط داریم که ۶۸ درصد است و حدود ۴۰ میلیون نفر باید منطقا شرکت میکردند که اگر شرکت میکردند عدد بسیار خوبی بود . اگر سقف را در نظر بگیریم ظرفیت انتخابات، ۸۰ درصد بوده که ۴۸ میلیون را شامل میشود که اگر این را مبنا بگیریم در این انتخابات ۲۹ میلیون نفر شرکت کردند و با لحاظ متوسط ۱۱ میلیون نفر نیامدند و با لحاظ حداکثر، ۱۹ میلیون نفر نیامدند.
پس اینکه عدهای میگویند تحریم یا نیامدن مردم! باید بین ۱۱ تا ۱۹ میلیون نفر دنبال عدد باشیم (که بر اساس متوسط دوازده دوره انتخابات ریاست جمهوری ۱۱ میلیون نفر نیامدند و بر اساس حداکثر دوازده دوره انتخابات ریاست جمهوری ۱۹ میلیون نفر نیامدند که این در مقابل ۲۹ میلیونی که شرکت کردند یعنی اکثریت شرکت کرده اند). از جهت آمارها، آقای رئیسی در دوره قبل ۱۶ میلیون را داشت و این دفعه ۱۲درصد رای آقای رئیسی افزایش پیدا کرده است که این نشان میدهد آقای رئیسی و دوستانشان از رای دوره قبلشان به خوبی حفاظت کردند و در این ۴ سال اخیر پایمردی کردند و تمام اشکالات کشور را گردن دولت آقای روحانی و جناح رقیبشان انداختند و خودشان را کاملا از همه مسؤلیتهای کشور مبرا کردند و رای خودشان را حفظ کردند و ۱۲ درصد هم آن را افزایش دادند و از ۱۶ میلیون به ۱۸ میلیون رسید.
شما یک مسئلهای را حساب نمیکنید و آن این است که میزان رای دهندهها ۱۰ میلیون نفر بالاتر رفته است.
من فقط رای ایشان را میگویم نه درصدش را. یک بخشی از این ۱۲ درصد افزایشی میتواند ورود یکسری از افراد رای اولی باشد و یک بخشی از آن به دلیل حمایت اهل سنت از ایشان بود و یک بخشی هم میتواند از رای ما را گرفته باشد.
به هرحال تعداد رای دهندهها ۱۰ درصد بالا رفته و ۱۰ درصد هم اضافه شده است یعنی ۲ درصد به رای ایشان نسبت به دوره قبل اضافه شده است.
خیر. تعداد کل شرکت کنندهها که پایین آمده است.
تعداد واجدین شرایط...
من واجدین شرایط را توضیح دادم. در جبهه ما از ۲۴ میلیون رای آقای روحانی در دوره گذشته، اگر رای آقای همتی را در نظر بگیریم به ۲ و نیم میلیون رسیده است، یعنی ما ۸۵ درصد رای از دست داده ایم و اگر آن رای سفید را هم به عنوان یک رای اعتراضی در نظر بگیریم و با رای آقای همتی جمع کنیم، ۸۰ درصد از رای ما افتاده است که این قابل مطالعه است یعنی باید دلایل آن را بررسی کنیم. یکی از دلایل آن ناشی از شرایط اقتصادی کشور است یعنی این تحریمی که در این ۳ سال اخیر به عنوان فشار حداکثری امریکاییها بر ملت ایران بود یک فشارهایی را متوجه زندگی مردم کرده که بین مردم و صندوق رای فاصله انداخته و این نارضایتی ناشی از شرایط بد اقتصادی یک بخش مهمی از مساله است و یک بخش دیگر آن ناشی از فشارهای سیاسی است که متوجه جبهه اصلاحات همیشه بوده است.
یعنی جبهه رقیب ما میتواند از دو یا سه سال قبل از انتخابات کاندیدایش را تعیین کند و تصمیمش را بگیرد و تصمیمش را اعلام کند، لابی کند و آن را پیگیری کند. اما ما تا تایید صلاحیتهای شورای نگهبان انجام نشود روی هیچ کاندیدایی نمیتوانیم حساب کنیم پس این یک محدودیت سیاسی است که ما فعلا با آن مواجه هستیم، یعنی روزی که ما وارد انتخابات میشویم حتی در مورد آقای لاریجانی هم نمیتوانیم حساب کنیم که هست یا نیست یا روی آقای جهانگیری نمیتوانیم حساب کنیم که هست یا نیست یا در مورد آقای محمد شریعتمداری هم همینطور؛ حتی در مورد آقای پزشکیان! همه فکر میکردیم آقای پزشکیان تایید صلاحیت شود.
پس اگر ما از قبل تمهید کنیم و کاندیدایمان را تعیین کنیم در معرض خطر رد صلاحیت قرار میگیریم و اگر کاندیدایمان را رونمایی و آشکار نکنیم نمیتوانیم روی آن کار کنیم و نمیتوانیم جامعه را برای انتخابات آماده کنیم چون در یک هفته و دو هفته و ده روز نمیشود جامعه را برای انتخابات آماده کرد. اینها محدودیتهایی هستند که ما داریم. نکته دیگری که من میخواهم به آن اضافه کنم تردید و یا اشتباه راهبردی در جبهه اصلاحات است، راهبرد ما باید همیشه صندوق باشد و باید به نتیجه صندوق اهمیت دهیم یعنی حضور در انتخابات و توجه در داوری نهایی مردم از طریق صندوق رای باید یک راهبرد باشد،.
حالا میتوانیم تاکتیکها را متفاوت انتخاب کنیم، تاکتیکهای مختلفی را میتوان انتخاب کرد، وحدت را میتوان درست کرد، میشود وصل شد، میشود جدا شد، میشود جبهه تشکیل داد، میشود تشکیل نداد و ...، اینها کارهای تاکتیکی است ولی تحلیل من این است اگر ما بعد از سال ۸۸، سال ۹۲ را مبنا بگیریم، چون ۸۸ یک سالی بود که یک شقاق و یک جدایی مهمی اتفاق افتاد و یک نگرانیهایی در فضای سیاسی ایران ایجاد شد و یک خطراتی مجموعه نظام و امنیت را تهدید کرده و به تبع آن یک محدودیتهایی برای سیاستمدارهای درصحنه به وجود آورده بود.
بنابراین از ۸۸ که عبور کردیم، ۹۲ اولین انتخاباتی است که در آن انتخابات ما سه سرمایه مهم داشتیم که به کمک ما آمده است، سرمایه اول سرخوردگیهایی بود که در ۸۸ به وجود آمد، در جبهه ما بعد از بحران ۸۸ که اتفاق افتاد یک سرخوردگی به وجود آمده بود که این سرخوردگی به دنبال یک بستری میگشت تا این را جبران کند. این یک سرمایه مهمی بود که ما در ۹۲ داشتیم. یک سرمایه دیگر این بود که دولت آقای احمدی نژاد در سالهای آخر، در اداره کشور دچار ضعفهای بسیاری شده بود و شکافی بین دولت و نهاد رهبری به وجود آمده بود و آقای احمدی نژاد حرمت شکنیهایی کرده بود و با اصولگرایان درگیر شده بود و جسارتهایی در حوزه رهبری کرده بود.
خود این برگی بود که در اختیار ما بود و همه کسانی که از احمدی نژاد و روشهای احمدی نژاد خسته شده بودند و فاصله گرفته بودند میتوانستند به اردوگاه ما بیایند سومین سرمایه ما آن اشتباهی بود که شورای نگهبان در رد صلاحیت آقای هاشمی مرتکب شد.
ما از این سرمایه به خوبی استفاده کردیم و انتخابات ۹۲ را به عنوان اولین انتخابات بعد از ۸۸ توانستیم ببریم و این پایه یک نو سازی برای جبهه اصلاحات شد. این ادامه پیدا کرد و در ۹۴ در انتخابات مجلس، اصلاحطلبان یک سیاست روشنی را انتخاب کردند و آن این بود که پایداری را در مجلس دهم به حداقل برسانند و کاملا هم موفق بودیم، یعنی بعضی از نهادهای امنیتی پیش بینی کرده بودند که اگر شورای نگهبان اصلاحطلبان را رد صلاحیت کند ما ۲۰۰ کرسی میگیریم و اگر شورای نگهبان رد صلاحیت را چندان جدی نگیرد و یک تعداد از آنها را تایید کند خیلی راحت ۱۵۰ کرسی را میگیریم و ما این را به ۷۰ تا رساندیم یعنی کل پایداریها در مجلس دهم ۷۰ نفر شدند و ما توانستیم یک فراکسیون ۱۲۰ نفرهای را در مجلس داشته باشیم.
در سال ۹۶ هم به رای آقای روحانی ۴ ، ۵ میلیون اضافه شد و هم لیست شورای شهر تهران و اصفهان و مشهد را قاطعانه بردیم. در انتخابات ۹۴ کف رای ما که آقای هاشم زایی بود با رأس رقیب ما که آقای حداد بود ۴۰ هزار تفاوت داشت. در شورای شهر سال ۹۶ کف رای ما یک میلیون بود و رای آقای چمران ۶۰۰ هزارتا بود یعنی ۴۰۰ هزار اختلاف بین نفر آخر ما و نفر اول لیست رقیب بود، تا اینجا کار بسیار طبیعی و نرمال داشت پیش میرفت، از ۹۶ چند اتفاق افتاد که این اتفاقات پشت سر هم جبهه اصلاحات را از جهت انتخاب راهبرد، دچار بحران کرد، یعنی بحران راهبرد ایجاد کرد.
اولین بحران حوادث بهمن ۹۶ است، بهمن ۹۶ که از مشهد شروع شد و بعد به ۱۰۰ شهر ایران کشید، اصلاحطلبان نتوانستند یک موضع روشنی در مقابل آن حوادث بگیرند چون یک بخش آن دولت بود و یک بخش دیگر آن مردم بودند و و سخت ترین بحرانها برای سال ۹۸ است، یعنی کاری که دولت آقای روحانی در آستانه مجلس یازدهم انجام داد و به قیمت بنزین دست زد و بعد هم نتوانست فضای بعد از آن را مدیریت کند و منجر به شلوغی در شهرها و کشته شدن چند صد نفر شد، این اشتباه بزرگ دولت آقای روحانی بود و اینکه اصلاحطلبان نتوانستند با یک راهبرد روشنی به تقابل با این بپردازند و از یک سو مسئله امنیت کشور مطرح بود . از سویی دیگر مردم مطرح بودند و این خطای راهبردی منجر به این علامت سؤال شد که ما در انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم، اصلاحطلبی منهای انتخابات که راهبردی نمیتواند داشته باشد و راهبرد اصلاحطلبان باید همیشه انتخابات باشد و راهی غیر از این ندارد و اگر بخواهد از این خارج شود و به اعتراضات اجتماعی کف خیابان چشم بدوزد که دیگر اصلاحطلبی نیست و معنی و مفهوم دیگری دارد.
در نهادهای انتصابی هم که جایگاهی ندارید...
بله. پس راه ما به جای اعتراضات مردمی، راه میانه و کم هزینه یعنی انتخابات است. اصلاحطلبان در انتخابات مجلس یازدهم دچار گسست راهبردی شدند. در انتخابات مجلس دهم زمانی که لیست مورد تایید شورای نگهبان بیرون آمد، من مصاحبه کردم و گفتم ۹۰ درصد کاندیدای ما را رد کردند، یعنی در لیست تهران فقط ۳ نفر باقی مانده بودند که من آنها را میشناختم ولی چون راهبرد جبهه این بود که حتما در انتخابات شرکت کنیم، رفتیم و گشتیم و در بین باقی ماندهها کاندیدا پیدا کردیم.
مثلا خانم سیاوشی، خانم سلحشوری، هاشمزایی، دکتر صادقی، دکتر فتحی، فرید موسوی، مرحوم مهندس نجفی، آقای مازنی و... که نمایندگان خیلی خوبی هم بودند و توانستیم لیست خوبی را برای تهران ببندیم چون اراده ما این بود که در انتخابات شرکت کنیم. در مجلس یازدهم عینا این فرصت را داشتیم ولی راهبرد غالبمان این شده بود که با اعتراضات مردم همراهی کنیم، یعنی یک چیزی درست شد که ما اصلا نفهمیدیم مبنای منطق سیاسی آن چیست که چون مردم معترض هستند و ناراضی هستند و در انتخابات شرکت نمیکنند پس ما با مردم همراهی کنیم.
اگر ما با مردم همراهی کنیم پس تکلیف سیاست چه میشود؟ الان چه کسی به خاطر دارد که آقای قالیباف در مجلس چقدر رای داشته است؟ ما در تهران قادر بودیم مجددا یک رای از مردم بگیریم که آقای قالیباف اصلا به مجلس نرود، اگر این اتفاق میافتاد شرایط برای رقیب و برای ما بسیار متفاوت میشد. ما اینجا خودمان دچار یک اشتباه استراتژیک شدیم و مشارکت در صندوق را همراه با مردم زیر سؤال بردیم. اشکال نداشت که ما میآمدیم و حتی مردم نمیآمدند که حتی در انتخابات شوراهای این دوره همه احزاب ما بودند و آقای خاتمی هم آمدند و مردم نیامدند که اشکالی هم ندارد، بالاخره یک اتفاق سیاسی قابل نقد و بررسی است و در آینده ممکن است مردم متوجه شوند که نیامدنشان خیلی به نفع کشور و به نفع خودشان نبوده است.
نقدی که همفکران شما به حزب کارگزاران دارند این است که شما از آقای همتی حمایت و دعوت کردید نتیجهای هم به دست نیاوردید....
این را هم توضیح میدهم. در این انتخابات اولین مسالهای که وجود دارد شرایط اقتصادی و اجتماعی و نارضایتی مردم است، فشار اقتصادی روی مردم سنگین است و بدون توجه به اینکه ریشه این مشکل در خارج از ایران است، ریشه این مشکل ترامپ بوده که از برجام خارج شده و تصمیم گرفته که فشار حداکثری را روی ایران بگذارد و عدم پایبندی اروپا که حتی نتوانستند اینستکس را عملیاتی کنند، یعنی هیچ کس فکر نمیکرد که اروپا در مقابل امریکا انقدر ضعیف باشد و حتی چین و روسیه که هر دو دوستان ایران تلقی میشوند کوچکترین همراهی را با اقتصاد ایران نکردند.
بعضی چیزها را هم نمیشود گفت که کشور چقدر در فشار قرار گرفت؛ این مشکلات که بود و همه هم مسؤلیت آن را متوجه دولت دانستند و مسؤل دولت را هم اصلاحطلبان دانستند پس تمام این مشکلات، مشکلات اصلاحطلبی تلقی شد و از طرفی ما با این علامت سؤال مواجه بودیم که در انتخابات شرکت کنیم یا نکنیم؟ هرچند این که سؤال ندارد چون اگر بخواهیم شرکت نکنیم باید دلیل بیاوریم.
در مورد کاندیداها هم که موضوع روشن است؛ مثلا آقای همتی از آقای محمد شریعتمداری اصلاحطلب تر بود یا نبود؟ آقای محمد شریعتمداری که سابقه اصولگراییش موجود است و در انتخابات گذشته هم با آقای ری شهری همیشه بوده است؛ آقای آخوندی رئیس ستاد اصولگرایان حامی مهندس موسوی بود و ایشان هیچ وقت خودشان ادعای اردوگاه سیاسی اصلاحطلبان را نداشتند، اما آقای همتی عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران برای ۱۵ سال بوده و رئیس واحد مرکزی خبر در زمان امام بود و سابقه همکاری ایشان با چپ که خیلی بیشتر از آقای آخوندی و آقای شریعتمداری بوده است.
برای جبهه اصلاحات چه فرقی داشت که بگوییم آقای همتی یا آقای شریعتمداری یا آقای... پس این، مشکل شخص نبود. درست است که کارگزاران از آقای همتی حمایت کردند ولی مشکل ما شخص نبود، مشکل این بود که یک جمعی از دوستان میگفتند چون مردم نمیآیند ما نباید در انتخابات شرکت کنیم و ما این راهبرد را قبول نداشتیم.
یعنی شما میگویید تصمیم شرکت در انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری تصمیم درستی است؟
حتما تصمیم کارگزاران تصمیم حرفهای و درستی بوده است. شما باید تکلیف را با خودتان روشن کنید. اصلاحات منهای صندوق رای چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ اینکه شما بگویید با مردم همراهی کنیم یعنی چه؟ یعنی اگر مردم در انتخابات نیامدند ما به عنوان سیاستمدار نباید مردم را راهنمایی کنیم؟
آنهایی که میگفتند شرکت نکنیم چه استدلالی داشتند؟
آنها میگفتند که پایگاه اجتماعیمان را حفظ کنیم، اینکه پایگاه اجتماعیمان را حفظ کنیم یعنی چه؟ آنها میگفتند که ما در انتخابات شوراها میآییم چون پایگاه اجتماعی را باید حفظ کرد. نتیجه انتخابات شورای تهران از انتخابات مجلسی که ما شرکت کردیم بدتر شد. در مجلس حداقل آقای انصاری ۶۵ هزار رای را آورد، اما در اینجا آقای سالاری ۳۶ هزار رای آورد یعنی حتی نتوانستیم رکورد مجلس را در انتخابات شوراها حفظ کنیم.
یعنی پایگاه اجتماعیتان مضمحل شده است؟
خیر. فشارهای اقتصادی شدیدی به مردم وارد شده است و نا امیدی مردم از کارکرد دولت، هم به دلیل اینکه دولت کم توضیح داده است و هم به این دلیل که رقیب ما همه مشکلات را متوجه دولت دانسته است. در نهایت آقای روحانی گفت(هرچند دیر گفت) همه قوای دیگر خوب هستند و فقط دولت مسئول این مشکلات است؟ هرچند بالاخره رقیب ما توانست این را جا بیاندازد که تمام مشکلات برای اینهاست در حالی که هر مشکلی که پیش آمده همه در آن مسئولیت داشتند، اگر برجام به وجود آمده یک کار جمعی بوده است، اگر برجام متوقف شده و به دلیل اشتباهات داخلی ما بوده پس همه باهم مقصر هستند، اگر روابط ما با عربستان خراب شده بالاخره یک عده رفته اند و یک کارهایی کرده اند و روابط را بهم زده اند و دولت تقریبا کارهای نبوده است.
بنابراین بحث روشن است که ما همچنان مدافع اصل مشارکت در انتخابات هستیم و فکر میکنیم اصلاحطلبی منهای صندوق رای هیچ کارکردی نخواهد داشت و ممکن است در یک مقطعی شکست بخوریم که خورده ایم و هیچ اشکالی هم ندارد، یعنی ما شکست میخوریم و بعد از شکست اشکالاتمان را بررسی میکنیم و راه حلهای آن را پیدا میکنیم تا دفعه بعد پیروز شویم. بازی سیاست هم همین است و قرار نیست که ما همیشه برنده باشیم. برخی از دوستان میگویند اگر شرایط اجتماعی به گونهای نبود که ما برنده شویم، ما نیستیم. اینکه نمیشود! انتخابات برد و باخت است و قرار نیست که حتما ما ببریم.
آورده شما از این تصمیم چه بوده است؟ به نظر شما این تصمیم شما باعث شده که یک پالس مثبتی به نظام بدهید که...
در نظام جمهوری اسلامی نمیشود که شما رئیس جمهور تعیین کنید و بعد رابطهای با نظام نداشته باشید. روابط با نظام بسیار طبیعی است یعنی همه احزابی که پروانه دارند رفته اند امضا کرده اند که هم قانون اساسی و هم اصل ولایت فقیه را قبول دارند و بدون اینکه اینها را امضا کنند که به آنها پروانه نمیدهند.
هیچ حزبی وجود ندارد که پروانه داشته باشد ولی این را امضا نکرده باشد، پس نمیشود چیزی را امضا کنید ولی به چیزی غیر از آن عمل کنید چون نفاق که ندارید. دوم اینکه در هر کاری میخواهید انجام دهید مثلا میخواهید ساختمان بسازید، کشاورزی کنید، صنعت بزنید، دیپلماسی خارجی را مدیریت کنید یا هرکار دیگری که بخواهید کنید یک اصول حرفهای دارد، بنابراین شما باید حرفهای به دنبال سیاست باشید و نمیشود که یک سیاستمدار بگوید من کار حرفهای و ملی خودم را به خاطر شرایط تغییر میدهم این اصلا معنی ندارد، شما فکر میکنید اگر الان آقای هاشمی زنده بود آقای هاشمی مینشست تا انتخابات سرد شود یا در انتخابات شرکت نمیکرد؟
در سال ۹۲ رد صلاحیت مرحوم هاشمی به عنوان یکی از سرمایههای شما تلقی شد. در سال ۹۲ مرحوم هاشمی توانستند همه اصلاحطلبان را دور هم جمع کنند (آن زمان هم همین مشکل بود) ولی در این دوره خلاء مرحوم هاشمی کاملا محسوس بود چرا نتوانستید افراد ناراضی را راضی کنید؟
خیلی کار سختی بود ولی ما هنوز هم باید بایستیم، یعنی من امروز هم که در خدمت شما هستم در جمع دوستانمان عدهای علاقه مند به ترک سیاست شده اند و من قاطعانه به آنها گفته ام که ترک سیاست برای هر حزب و برای هر فردی بعد از پیروزی است نه بعد از شکست.
بعد از شکست زمان، زمان حضور قوی تر است، زمان حرف زدن و ارتباط برقرار کردن بهتر است، ما الان ۳ راهبرد برای حزب خودمان انتخاب کرده ایم و آن را در دستور کار گذاشته ایم و از همین هفته آن را شروع کرده ایم، یکی توسعه تشکیلات حزب است؛ ما حتما به حزب کارگزاران نیرومندتری هم به لحاظ عده و عُده و هم به لحاظ تولید محتوا و فکر و هم به لحاظ منابعی که مورد نیاز کار مبارزه انتخاباتی است، نیاز داریم، ما حتما باید حزبمان را به شدت تقویت کنیم که تقویت خواهیم کرد و این در دستور کارمان قرار گرفته است. دوم اینکه باید به جبههمان یک نگاه مجدد کنیم و مسائل درون جبههایمان را کاهش دهیم. ما در آینده در ائتلافهایی حضور خواهیم داشت که اصل سیاست مشارکت در انتخابات را پذیرفته باشند. ما با هر نوع گروه سیاسی یا سیاستمداری که مردد در استفاده از ابزار صندوق است، نخواهیم بود، سیاست راهبردی ما استفاده از ظرفیتهای صندوق برای اصلاح امور کشور است.
نیروی جوان و ...
در تقویت حزب یکی از مواردمان جوان گرایی است.
آقای حجاریان در توییتی نوشته که «اصلاحات صندوق محور مُرد! اما قبل از تدفین شکوهمند باید به اتاق تشریح برده شود تا علت مرگ روشن شود. آیا مرگ به علت کهولت سن بوده است یا میتوان رد پای قاتل یا قاتلانی را پیدا کرد؟» منظور از اصلاحات صندوق محور مُرد، کارگزاران است؟ آیا واقعا اصلاحطلبی مُرده است؟
اصلاحطلبی نمیمیرد ممکن است افراد جابه جا شوند.
حزب کارگزاران برای انتخابات مجلس در ۱۴۰۲، برنامهریزی کرده است؟
هنوز که تازه از انتخابات فارغ شدیم بازسازی تشکیلاتی انجام میدهیم و در حال کادرسازی برای آینده هستیم به گونهای که انتخابات محور باشد هنوز برای ۱۴۰۲ برنامه نداریم ولی در حال بررسی هستیم.
منبع: خبرآنلاین