مرجان زهرانی: حسن روحانی روز 22 بهمن رفراندوم را پیشنهاد داد. موضوعی که تا مدتها به موضوعی برای مخالفت و موافقت فعالان سیاسی مبدل شد و حتی شورای نگهبان هم به آن ورود کرد. سعید حجاریان تئوریسین جریان اصلاحات از جمله چهرههایی بود که برخلاف انتظار واکنش منفی نشان داد و خطاب به روحانی گفت رفراندوم به چه کارتان میآید؟ او معتقد است که برای حل مشکلات سیاسی نباید سراغ راهحلهای قانونی رفت. محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و معاون سیاسی وزارت کشور در دوره اصلاحات اما معتقد است که برگزاری رفراندوم آن هم با توجه به تغییرات نسلی ایجادشده آنقدرها موضوع عجیبی نیست که بسیاری از تریبونداران آن را تقبیح کردند. عطریانفر معتقد است برخی جریانات در کشور مخالف برجسته شدن بعد جمهوریت نظام هستند و مدل حکومت اسلامی را میپسندند.
به گزارش سایت کارگزاران، متن گفتوگوی محمد عطریانفر به شرح زیر است:
*بعد از سخنرانی روز 22 بهمن رئیسجمهوری و طرح موضوع رفراندوم از سوی حسن روحانی، نسبت به این پیشنهاد واکنشهای مثبت و منفی متعددی را شاهد بودیم. به نظر شما اساسا طرح این موضوع آن هم به شکلی کلی و بدون مصداق درست و بجا بوده و آیا شرایط برای تحقق آن فراهم است؟
قانون اساسی ایران، قانون مادر است، قانون مادر تفاوتهایی با قانون عادی دارد، قوانین عادی بیشتر معطوف به نظام برنامهریزی کوتاهمدت یا میانمدت است، اما قوانین مادر یا همان قانون اساسی عمری طولانیتر دارند. قانون اساسی که تحت عنوان میثاق ملی از آن نام میبریم، محصول دست بشر است، محصول فکر و اندیشه مجموعه انسانهایی است که میخواهند زندگی شرافتمندانه اجتماعی خوب داشته باشند، از همین روی اصول و کلیدواژههای تفاهمآمیز مشترک زندگی آنها را در قانون تعریف میکنند. اما علیرغم اینکه قانون اساسی به کلیات میپردازد باز هم این قانون چون محصول ذهن انسان است، درست مثل قانون عادی میتواند یک روز دچار تغییر و تحول شود. لکن زمان این تحول و تبدیل قدری طولانیتر است. به ادبیات روشنتر، قوانین عادی معطوف به نظام برنامهریزیهای کوتاهمدت مثلا پنجساله است، ولی قوانین اساسی که از آن به عنوان میثاق ملی نام میبریم، معطوف به نسلها است و بین نسلی حساب میشود. اگر چنانچه قانونی متعلق به یک نسل باشد، نسل بعدی حق دارد نسبت به آن قانون، ضمن احترامی که دارد، نقدهایی هم داشته باشد. ممکن است کل آن را مجددا بپذیرد و به رسمیت بشناسد، ممکن است کل آن را تغییر دهد. از این حیث ابتدائا در مقام روایت کلی باید عرض کنم قانون اساسی وحی منزل نیست، قانون اساسی کتاب قرآن نیست، قانون اساسی چیزی نیست که بگوییم لایتغیر است، کما اینکه بعد از پیروزی انقلاب ایران در سال 57 یک سال و نیم بعد قانون اساسی مصوب شد و در کمتر از 10 سال به تغییر و اصلاح نیاز پیدا کرد و دستور بازنگری صادر شد و در این بازنگری به هر حال یک تحولاتی در قانون اساسی رخ داد. در قانون موجود که عمر 30 ساله دارد، ممکن است مواردی وجود داشته باشد که متناسب با شرایط موجود کشور نیست و باید در آن تحولی ایجاد شود. در این رابطه سازوکاری تعریف شده و این سازوکار دلالت بر این دارد که نهایتا با تنفیذ از سوی رهبری میتوان تیمی تشکیل داد و نسبت به بازنگری قانون اقدام کرد.
علاوه بر این داستان، در درون خود قانون اساسی، سازوکار و مکانیزمی تعبیه شده که رفراندوم نام دارد. رفراندوم به رهبران سیاسی - اجتماعی و مدیران در کشور این اجازه را میدهد که اگر در مواردی نیاز به رجوع به آراء و افکار عمومی شد با سازوکاری مشخص میتوان آن موضوع را به رفراندوم گذاشت. به گونهای که این همهپرسی راهگشا باشد.
پس انجام رفراندوم بر پایه همه پرسی، تغییر در قانون اساسی، بازنگری در قانون، متمم زدن به قانون، حذف برخی از قوانین گذشته و جایگزینی قوانین جدید هیچ ایراد و اشکالی ندارد. تاکید روی این نکته به این خاطر است که بعد از طرح رفراندوم توسط آقای رئیسجمهور، برخی از تریبونهای خطابی در کشور به ایشان هجمه بردند و حتی جملات توهینآمیزی چون «چنین آرزوهایی را به گور خواهید برد» به کار بردند. با این حال تاکید دارم که قانون اساسی کشور میتواند متحول شود، تغییر پیدا کند یا مواردی از موضوعات ملی در قالب طرح رفراندوم به همهپرسی گذاشته شود و رأی موافق یا مخالف مردم برای آن موضوع گرفته شود.
* چرا با موضوع رفراندوم که به قول شما سازوکار آن در قانون اساسی هم در نظر گرفته شده همچون یک تابو برخورد میشود؟
بعد از رحلت امام و رهبری آیتالله خامنهای صفبندیهای جدیدی در کشور ایجاد شد. در نتیجه این صفبندیهای سیاسی جدید، نوعی سوءتفاهم و سوءبرداشت پیش آمد. برخی تصورشان بر این شد که جماعتی هستند که میخواهند ذیل عنوان مردمسالاری و تکیه بر آرای عمومی و موضوعی بهنام دموکراسی خواسته یا ناخواسته برابر ولایت بایستند. این تلقی و تصور کاملا باطل و غلط است. فیالواقع کسانی که تاکید بیشتری بر مردمسالاری و رأی مردم و انتخابات دارند، بر دست به دست شدن قدرت و مفهوم جمهوریت نظام سیاسی ایران تاکید دارند و در مقام مخالفت با اسلامیت و هویت معنوی نظام نیستند. در حالیکه جماعتی از جمله در حوزه علمیه قم هستند که میلشان به این سمت است که برای چه باید به جمهوریت بها دهیم، آنها به دنبال حکومت اسلامی هستند و معتقدند همین که رهبران مذهبی ما زمام امور و افسار و اصل حکومت را در اختیار داشته باشند، کفایت میکند.
*برای چه باید به آرای ملی و مردمی مراجعه کرد؟
این برداشت به چند دلیل محل خدشه و ایراد است. یک اینکه اساسا پایهگذاری نظام جمهوری اسلامی ایران در سال 57 متکی بر رأی مردم بوده و در قانون اساسی هم به صراحت این موضوع بیان شدهاست.
نکته دوم اینکه در سیره و آموزههای سیاسی امام خمینی، این موضوع به شدت برجسته شده است. حتما عبارت معروف امام را به خاطر دارید که «میزان رأی ملت» است. علاوه بر این امام در یکی از فرازهای فرمایشاتشان مسئولان را خطاب قرار میدهند که مبادا کاری کنید که مردم از شما رویگردانی پیدا کنند و یک یومالله دیگری شکل بگیرد، یعنی مردم قیام کنند، شما را از اریکه قدرت به زیر بکشند. نکاتی از این دست در فرمایشات امام زیاد است و امام صادقانه این حرف را مطرح میکرد. این هم از دیگر محورهایی است که مغایر با دیدگاههای حضراتی است که به مخالفت با جمهوریت نظام در پوشش دفاع از اسلامیت دامن میزنند.
نکته سوم هم بیشتر به این برمیگردد که مردم از یک رشد و بالندگی و برازندگی بالایی برخوردار شدهاند و میتوانند مسائل خودشان را خود مدیریت کنند. امروز بار زیادی از تدبیر امور و مدیریت جامعه به عهده خود مردم گذاشته شده، مردم هم میان خودشان بهترینها را برمیگزینند و به کار میگیرند. با توجه به نکات یادشده برخی تصور میکنند کسانی که از مردمگرایی و مردمسالاری و دموکراسی و حضور مردم در صحنه رقابتها و دست به دست شدن قدرت سخن میگویند، قصد براندازی دارند. تصور میکنند این افراد قصدشان به هم زدن نهادهای قدسی و به هم خوردن موقعیتهای انتصابی بزرگان است. درحالی که به هیچ عنوان چنین چیزی نیست. جمهوریت نظام همانقدر برای ما معتبر است، که اسلامیت نظام هم معتبر است و این دو دوش به دوش هم پیش رفتهاند. این تلقیها است که برخی را به مخالفت کشانده؛ فکر میکنند کسانی که سخن از قانون اساسی میزنند، سخن از رفراندوم به میان میآورند و از تغییر سخن میگویند، قصدشان بر این است که به تکیهگاههای اعتمادآفرین اسلامیت نظام خدای ناکرده خدشه وارد شود. مثلا به خطا دریافتشان این است که مبادا این اقدامات مردمگرایانه و اتکا به آرای به افکار عمومی یا همهپرسی و اصلاح قانون اساسی به حریم مقدس و محترم نهاد معتبر و ممتاز رهبری تعریضی پیدا کند.
* در واقع به نظر میرسد وقتی سخن از رفراندوم به میان میآید نوعی پیشخوانی رای مردم از سوی برخی اتفاق میافتد.
مردم رأیشان این نیست و انتظار ندارند که چنین پیشخوانی از رای آنها صورت بگیرد. اولا مردم ما مردم نجیب، آرام، شریف و وفاداری به نهادهای محترم و اعتمادآمیز نظام هستند. از کجا معلوم که مردم چنین تلقیای داشته باشند؟ ثانیا هر موضوعی که به رفراندوم گذاشته میشود، باید در کانونهایی مورد توافق قرار بگیرد و آن کانونها که باید آن موضوع را تنجیز کنند، تنفیذ کنند، تایید کنند، تشخیص دهند و اجرا کنند و ابلاغ کنند، نهادهایی هستند که خود آن حضراتی که نگران رفراندوم هستند، در آنها دخالت و مسئولیت دارند. کاملا شفاف به شما عرض کنم هر موضوعی که بخواهد در دستور کار بازنگری قانون اساسی قرار بگیرد یا هر موضوعی که بخواهد برای رفراندوم و همهپرسی مطرح شود، رأی موافق شخص رهبری را لازم دارد. وقتی خود رهبری با امری اینچنینی توافق داشته باشند، دیگر نگرانی وجود ندارد؛ چرا دیگران باید کاسه داغتر از آش باشند، رهبری شخصیتی است فرای همه مناسبات در قدرت و از بالا نگاه میکند و خود ایشان هم میدانند اگر مردم همراهی نداشته باشند، حکومت نمیتواند ادامه پیدا کند. لذا تمام نگرانیهای آنها نگرانیهای باطل و اشتباهی است.
* برخی معتقدند که سخنان روز 22 بهمن حسن روحانی به دلیل تنگناهای سیاسی است که در دولتداری با آن مواجه است. از همین روی برخی همچون سعید حجاریان معتقدند نمیتوان مشکلات سیاسی را با راهحلهای حقوقی حل کرد پس رفراندوم موضوعیتی ندارد. شما چقدر با این تحلیل موافق هستید؟
آنچه که آقای روحانی را از دیگر دولتمردان ایرانی متمایز میکند، این است که ایشان انسان صریحی است؛ صراحت لهجه آقای روحانی برجسته است. آقای روحانی شخصیتی چندمنظوره است، پدیده تقریبا منحصربهفردی است که برخی از ویژگیهایش او را از برجستگان سیاسی در کشور کاملا متمایز میکند. شخصیتی است که مدتی در پارلمان درنگ کرده، عملا یک پارلمانتاریست توانا است. در موقعیت کادر هیات رئیسه مجلس نشسته و مدیریت کرده، مدتی در حوزههای امنیتی نقش کلیدی و محوری و نقش اول را داشته، در دوران جنگ همین ویژگیها را داشته، در دوران انقلاب و مبارزات، انسان پیشکسوت و مطرحی بوده، جزو شخصیتهای مبارز است، انسان سخنوری است، فرد باهوشی است، بنابراین با توجه به مختصاتی که در آقای روحانی جمع شده، از او یک شخصیت باورمند و کاملا شفاف و در واقع بدون حاشیه و بدون لفافه در ذهنها ترسیم کردهاست. این فرد نیازی ندارد که حرف خودش را در لفافه بپیچاند یا یک مشکلش را به صورت غیرمستقیم و با ادبیات دیگری مطرح سازد. من چنین تشخیصی نسبت به آقای روحانی ندارم، اما نکتهای که از صحبتهای آقای حجاریان اشاره کردید از نظر سیاسی نکته قابل توجهی است؛ در واقع آقای حجاریان معتقد است برای حل یک مشکل سیاسی الزاما نباید از ابزاری استفاده کنیم که آن ابزار بزرگتر از آن مساله سیاسی باشد. این تشخیص آقای حجاریان درست است و بنده هم برای این نظر احترام قائلم. اگر آقای روحانی دغدغه سیاسی، معضل سیاسی، بنبست سیاسی، تنگنای سیاسی، گرفتاریهای خاصی داشته باشد، به اقتضای همان مشکل باید راهحل متناسب و همسنخی را پیدا کند و البته برای حل آن مشکل سیاسی لزوما ضرورتی به طرح موضوعی بهنام رفراندوم نیست، اما تحلیل من این است که آنچه آقای رئیسجمهور به آن اشاره دارد موضوع و مشکلی سیاسی که راه حلی غیر از همهپرسی داشته باشد، نبوده است.
*اتفاقا نقدی که به صورت جدی به رئیسجمهوری وارد است در لفافه صحبت کردن و شفاف نبودن با مردم است. موضوعی که در مورد رفراندوم هم اتفاق افتاد. حسن روحانی از رفراندوم صحبت کرد در صورتی که هیچ مصداق و مثالی برای آن نداشت. فکر نمیکنید این اتفاق باعث افزایش هجمهها به دولت شد؟
فرمایش شما میتواند درست باشد، تلقی شما و آقای حجاریان هم میتواند مورد تاکید باشد، اما ما نباید نیتخوانی کنیم. رئیسجمهور شخصیت ممتازی است و در بزنگاههایی حس میکند که باید موضوعی را طرح کند. چطور ما میتوانیم چنین تلقی داشته باشیم که رئیس جمهور به خاطر برونرفت از فلان مشکل موضوع رفراندوم را باید مطرح کند؟ در یک گفتوگوی کاملا منطقی، صمیمانه و رسانهای با رئیسجمهور میتوان این سوال را مطرح کرد که چرا سخن از رفراندوم شد اما مصادیقی برای آن مطرح نکردید؟ اگر ایشان جواب روشنی داد که قانعکننده بود، باید حرمت نگه دارید، ولی اگر طفره رفت یا به قول شما یک موضوع سیاسی را مطرح کرد یا گفت من به این بنبست سیاسی رسیدهام، میتوانید او را نقد کنید.
ما امروز مواردی در مناسبات سیاسی کشور داریم که دچار دور باطل است. این دور باطل حتما باید روزی حل شود. چطور من اگر بخواهم در فلان انتخابات مشارکت کنم، باید من را یک نهاد حقوقی بالاتر تایید صلاحیت یا ردصلاحیت کند ولی در رقابتی دیگر خودشان میتوانند، خودشان را تایید کنند. میخواهم بگویم بحرانها و بنبستهایی داریم که این بنبستها به لحاظ قانونی یا حتی با وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام قابل حل نیست. بالاخره باید روزی این مشکل را به نفع نظام اسلامی و مردم حل کنیم. چون طبق عرف، شرع، دکترین امام خمینی و مطابق با مبانی حکومت اسلامی ایران که از جنس جمهوریت است، مردم عالیترین نهاد قدرت در کشور هستند، ما باید به آرای عمومی مراجعه کنیم؛ این موضوع نیز در دنیا به رسمیت شناخته شده است.
زمانی به دلیل موقعیتی که داشتم باید سالی یک بار به ژنو سفر میکردم. دوستی در سوئیس داشتم که مذهبی بود؛ کاتولیک قابل احترامی بود و گاهی همدیگر را ملاقات میکردیم، انسان باشعور و فرهیختهای بود، یک بار ماجرای جالبی را برای من تعریف کرد. او میگفت در کشور ما بیش از حد رفراندوم برگزار میشود. در ژنو دریاچه بسیار زیبایی وجود دارد که رودخانهای به آن میریزد. این رودخانه شهر را دو قسمت کرده؛ یک قسمت تجاری و یک قسمت مسکونی است. روی این رودخانه پلی دو سمت شهر را به یکدیگر متصل میکند. روی این پل همواره ترافیک است... تصمیم گرفته میشود برای رفع ترافیک، پل دومی ایجاد شود لذا برای ایجاد پل دوم رفراندوم برگزار میشود. بالای 70 درصد رأی به عدم ایجاد پل میدهند. معتقد بودند حاضرند هر روز این ترافیک را تحمل کنند ولی زیبایی شهرشان از دست نرود. آنها رفراندوم برگزار میکنند و حتی برای تاسیس یک پل از رأی مردم میپرسند. حال به اعتبار اینکه 40 سال پیش مردم به ما رأی دادند، اعتماد کردند، قانونی مصوب شده، ما هم الان حاکم بر قانون هستیم، در حالیکه با گذشت چهار دهه نسل عوض شده، یک جماعت دیگری آمدهاند، ظرف این 40 سال، حداقل به دو نسل تغییر پیدا کرده است. این نسل مطالبات و منویات دیگری دارند. فرمایش آقای حجاریان از حیث حقوقی درست، من هم دفاع کردم به این معنا که برای حل هر امر و معضلی باید راهحل همصنف و همارز آن به کار گرفته شود، ولی واقعیتش این است که موضوعاتی میتواند در دستورکار رفراندوم قرار بگیرد و این حق و مطالبه این نسل است که تحقق آن بلاتردید در گروی تایید و موافقت و حتی دستور مقام معظم رهبری است.
*فکر میکنید این حواشی ایجادشده نه به خاطر ماهیت طرح رفراندوم بلکه به دلیل عدم طرح مصادیق است؟
من چون صحبت ایشان را درباره رفراندوم نشنیدم، نمیدانم عبارت دقیق ایشان چه بوده است ولی احتمال میدهم اساسا از آن بیان، سوءتفاهمی رخ داده که برای تحلیل درست باید به اصل سخن مراجعه کرد. دوم اینکه اگر آقای روحانی شفافتر، دقیقتر و متکی بر مصادیق مدنظرشان برای رفراندوم سخن میگفتند، بیتردید مقداری از حواشی ایجاد شده کم میشد.
تاکید بر اینکه خوب بود آقای روحانی مصادیق موردنظرشان را طرح میکردند به این علت است که چندیپیش اعلام کردند، حکومتها خطا و اشکال دارند و باید این ایرادات مرتفع شوند. ایشان اعلام کرد حتی در حکومت معصومین ممکن است خطایی پدید بیاید. همین اظهارات ایشان سوءتفاهمات بسیاری را بهدنبال داشت تا جایی که مخالفان ایشان گفتند، آقای رئیس جمهور گفته است معصوم خطا میکند. درحالی که هیچگاه آقای رئیس جمهور چنین حرفی نزد. چهموقع گفت معصوم خطا میکند؟ چه موقع گفت امام خطا میکند؟ گفت در حکومت معصوم ممکن است اشکال پیش بیاید. این حرف آقای روحانی مصداق تاریخی دارد. امیرمؤمنان علی بنابی طالب عادلانهترین حکومت تاریخ جهان بشری را تشکیل دادند اما در درون خود حکومت حضرت، استانداران و کارگزارانی بودند که خطا کردند و امیرالمومنین علی(ع) هم با آن خطاکاران برخورد کردند. آقای رئیس جمهور چنین حرفی زده و منظورش این بوده اما آقایان برای اینکه با رئیس جمهور مخالفت کنند، حرف آقای روحانی را واژگون میکنند: «یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»، یهود بعضی اوقات این کارها را میکردند. میآمدند برای اینکه چیزی را به نفع خودشان برگردانند، حرف را وارونه میکردند «یحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ»؛ یعنی سخن را تحریف میکردند و در غیر موضع خودش به کار میبردند. اگر آقای رئیس جمهور گفته بود معصوم خطاکار است و امکان خطا دارد حرفش خطا و غلط بود اما اگر بگوید در حکومت معصوم، حکومت پیامبران و حکومت امامان توسط زیرمجموعهها ممکن است خطایی رخ دهد، خب، رخ داده است. مگر ما امروز که میگوییم حکومت ولیفقیه داریم و این ولیفقیه نماینده برگزیده عام پیشوایان معصوم هستند، در حکومت ولی فقیه خطایی اتفاق نمیافتد؟ این همه گرفتاری که ما داریم، در کدام حکومت دارد رخ میدهد؟ در حکومتی که ما ادعا داریم بهترین حکومت را در عالم بشریت است، بهترین حکومت را در ایران، در جهان بشریت تشکیل دادهایم. اما کارگزاران، این حکومت عادل و متکی به ولایت امر، چه بسا خاطی هم باشند.
* اخیرا هم آقای جهانگیری در صحبتهایشان به اعتراضهای مردم اشاره کردند و گفتند ما برای همه مسائل نباید بیاییم سراغ راه و روشهای تاکتیکی خاص، بعضیاوقات راهحلهای برخی مسائل مثل حوزه اقتصادی، سیاسی است. این را میشود در ارتباط با آن صحبت آقای روحانی قرار داد و بحث رفراندوم و در واقع دیدگاه دولت را...
نه! با توجه به شناختی که از آقای جهانگیری دارم و روابطمان از حد ارتباط یک شهروند و دولتمرد بیشتر است، باید بگویم منویات ذهنی آقای جهانگیری معطوف به این نکته نیست که شما اشاره میکنید.
*پس منظورشان چیست؟
ایشان بیشتر میخواستهاند به زبان بیزبانی بگویند که ما با مشکلات اقتصادی مواجهیم و طالب راه حلهای غیراقتصادی هستیم. به بیان دیگر فرضا تصمیم دارید یک مشکل اقتصادی را حل کنید و همه شرایط رفع آن مشکل هم فراهم است، ولی میبینید این مشکل از جایش تکان نمیخورد. موضوع برجام را به یک نقطه توافق رساندیم، رفتیم در دنیا مذاکره کردیم، امکان سرمایهگذاری را در ایران فراهم کردیم، ولی سرمایهگذار به ایران نمیآید و سرمایهگذاری نمیکند. گیرکار کجاست؟ میرویم و بررسی میکنیم و میرسیم به اینکه چون سرمایه جایگاه امن و آرامی را میطلبد، شرایط را رصد میکند و به دلیل فقدان امنیت کافی اقتصادی، عطای سرمایهگذاری در ایران را به لقایش میبخشد.
سرمایه همیشه کجا میرود؟ در کانونهای امن، سرمایه جایی میرود که احساس امنیت کند. این آقای سرمایهگذار احساس میکند باید سرمایهاش را جایی ببرد که امنیت پایدار وجود داشته باشد. نگاه کنید و ببینید کشور ما که درگیر این همه تشنجات سیاسی و غیراقتصادی است و هرروز یک کسی بنا بر ارادهای یک قاعدهای را برهم میزند، چطور بیایم اعتماد کنم و سرمایهام را 20 سال بیاورم در کشوری که خدای ناخواسته قفل میشود؛ پس باید بستر فراهم باشد. مثال دیگری بزنم. شما میخواهید پرواز شکوهمندی را انجام دهید، همه مقدمات آن هم فراهم است؛ هواپیمای خوب، خلبان خوب، مهمانداران خوب، تغذیه خوب، سوخت عالی، هواپیمای مدرن. اما هواپیما را باید از کجا بلندش کرد؟ باید از یک باند پرواز دهید، از وسط ساختمانها و وسط سنگلاخ که نمیشود بلندش کرد. این هواپیما نیازمند یک باند مناسب است.
برای بلند کردن هواپیما ابتدا به ساخت باند فرودگاه نیاز است. باید کار عمرانی لازم صورت بگیرد. بولدوزر میخواهد تا زمین ناهموار را صاف کند. آسفالتی ریخته شود و مسیر سهونیم کیلومتری صاف را فراهم کند. این نه با صنعت هواپیماسازی، نه با تربیت خلبان، نه با مدیریت آموزشی مهماندار، نه با صنعت نفت که سوخت هواپیما را باید تامین کند؛ هیچ نسبت و سنخیتی ندارد. در اقتصاد هم همین است. پرواز اقتصادی، رشد اقتصادی و تیکآف اقتصادی، نیازمند بستری مساعد و مناسب است. اگر این ملزومات و مقدمات فراهم نشود نمیشود حرکت اقتصادی و نوسازی اقتصادی اتفاق افتد. پس تدارکات لازم جهت مقدمهسازی یک امر ضروری غیر قابل اجتناب است. در نتیجه وقتی میخواهیم سرمایه را برای بازکردن گره کور از اقتصاد کشور بازکنیم لازم است تا ابتدا به سرمایهگذار را امنیت خاطر دهیم، نترسانیم. اما در واقعیت در میدان سیاست ایران، بارها جور دیگری رقم خورده است. این حادثهای که این همه روی آن حساسیت نشان داده شد و گروهی آمدند و به سفارت عربستان حمله کردند، دقیقا میشود در همین راستا تحلیل کرد. خود حادثه از جمله شکسته شدن چهارتا شیشه و زخمی شدن یکی، دونفر مهم نیست بلکه تبعات و آثار این اتفاق برای کشور وحشتناک بود. ضرر مالی زده شده به سفارت عربستان نهایت صد تاپانصد میلیون تومان بود اما به جهت اعتبار و از منظر عزت و امنیت، هزاران هزار میلیارد به کشور خسارت وارد شد. این خسارتها برای اقتصادی که با مشکلات دست و پنجه نرم میکند، وحشتناک است.
درست مثل این است که شما رفتهاید داخل یک آشپزخانه و غذای بسیار خوشمزهای را پختهاید و الان استعداد این را دارید که از 500 نفر پذیرایی کنید. یک بچه هم آن کنار رد میشود، یکدفعه بیتوجه یا باتوجه، مثلا یک قطره فضولاتی را میریزد در این غذا، یک قطره سمی را میریزد در این غذا، دیگر کسی امکان خوردن آن غذا را ندارد. این اتفاق، اتفاق کوچکی است، ولی آثارش خیلی وسیع است. بعضی از اقدامات در این کشور اتفاق میافتد؛ ما داریم با دنیای غرب اعتمادسازی میکنیم، فرمانده بزرگواری از یک حوزه نظامی یک اظهارنظر ناصوابی میکند و همه معادلات را به هم میزند. در نتیجه با توجه به شناختی که از نگرش عمومی و نگاه سیاسی آقای جهانگیری دارم فکر میکنم منظور سخنان اخیر ایشان بیشتر در این زمینه بوده است.
* سخنگوی شورای نگهبان نسبت به این ماجرا دو واکنش متفاوت نشان دادهاند. در واکنش اولیتهشان مخالفتی داشت و بعد هم آمدند و گفتند شورای نگهبان با برگزاری همهپرسی موافق است. این واکنشها را چگونه تحلیل میکنید؟ فکر میکنید چون اساسا امکان این ماجرا در حالحاضر فراهم نیست، اعلام موافقت کردند یا نه؟ یعنی اگر الان رئیسجمهور این موضوع را پیشنهاد دهند برای رفراندوم، واقعا امکانش فراهم میشود برای...
چه آقای رئیس جمهور پیشنهاد رفراندوم بدهد یا ندهد و اینکه چه کسی با این پیشنهادها مخالفت کند یا موافق آن باشد، سخنگوی یک نهاد حقوقی در مقدمات طرح چنین موضوعی از منظر حقوقی یا عرفی یا سیاسی نمیتواند درباره آن اظهار نظر کند. اصلا ماجرای رفراندوم نسبتی با ایشان ندارد. به عبارت دیگر شورای محترم نگهبان در ماجرای رفراندوم در لایهها و حلقههای بعدی این موضوع قرار دارد. مشکل ما در رابطه با سخنگویی برخی این است که تصور میکنند در هر اتفاقی که به لحاظ سیاسی رخ میدهد باید اظهارنظر کنند. اصلا به اینها ارتباطی ندارد. میبینید که رئیس محترم یکی از قوا گمان میکنند هر اتفاقی که در دنیا و ایران میافتد و نسبتی هم با حوزه ماموریت ایشان ندارد، باید در قبال آن واکنش نشان دهند.
هر کسی به تناسب و اقتضائات مسئولیتاش باید اظهارنظر کند. مسئولان در حوزههایی که در قبال آن یا ماموریت، اطلاعات یا تکلیفی ندارند نباید ورود پیدا کنند. بر همین اساس اظهارنظر سخنگوی محترم شورای نگهبان از منظر مسئولیت قانونی و حقوقی، نفیا یا اثباتا نمیتوانند درباره پیشنهاد رفراندوم ریاستجمهوری مناط عمل و یا توجه باشد. به بیان دیگر بر اساس ساختار حقوقی در این موضوع، هیچ تمایزی بین اظهارنظر ایشان در رابطه با رفراندوم با فلان مسئول جزء در کشور راجع به رفراندوم نیست. هر دو نفرشان دو تا شخصیت حقوقی هستند، حالا اسم او سخنگوی شورای نگهبان است، اسم مسئول فلان اداره است مگر اینکه به صفت شخصی بخواهند اظهارنظر سیاسی کنند که بلااشکال و بلاایراد است و حق شهروندی آنهاست.
منبع: هفتهنامه صدا