غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران
آقای روحانی در شرایط فعلی با سه مساله روبهرو است. آینده برجام، تنگناهای بهوجود آمده در فضای مجازی و دولتمردان ناامید و پیر که باید برای آنها برنامهای داشته باشد. دولت اول وی دو دستاورد داشت. اول توفیق برجام و دوم گسترش فضای مجازی، اما اکنون در سال پنجم ریاست جمهوری ایشان میبینیم هم برجام دچار بحران شده است و هم فضای مجازی در تنگناهایی قرار گرفته است.
با این حال برای روشن شدن آنچه این روزها دولت گرفتار آن است، لازم است نیمنگاهی به دولتهایی که پس از انقلاب اسلامی بر سر کار آمدند، بیندازیم و آنها را بررسی کنیم. در این بررسی متوجه میشویم عموم آن دولتها نیز با بحرانهای مختلفی مواجه بودهاند.
به عنوان مثال، سیاست خارجی ایران، موضوعی بوده که همیشه دولتها با آن در چالش بودهاند و بحرانهایی از این زاویه بر آنها تحمیل میشده است. در واقع منهای جنگ، دیپلماسی ما نوعا از طرف بسیاری از کشورها مورد تهاجم همهجانبه بوده است.
در دولت آقای هاشمی روابط خارجی در حال قوت گرفتن بود لکن با اتفاقاتی که در اروپا علیه ایران به راه افتاد، روابط خارجی ایران با کشورهای اروپایی با خروج سفرا دچار بحران شد. در دوره آقای خاتمی، سیاست تنشزدایی در دستور کار قرار گرفت و توانستیم شرایطمان را بهبود ببخشیم که متاسفانه با روی کار آمدن احمدینژاد، تمام آن تلاشها برای حفظ و پیشرفت روابط بینالملل خراب شد و شاهد انواع قطعنامهها علیه جمهوری اسلامی بودیم.
بنابراین نمیتوان در حوزه بینالملل، دولت خاصی را علیالاطلاق موفق دانست. بلکه تنها از راه مقایسه باید بررسی کرد. اگر دولت روحانی را با دولتهای پس از انقلاب مقایسه کنیم، نمرهای کمتر از دولتهای گذشته نخواهد گرفت. به هر حال اگر برجام یک موفقیت بزرگ دیپلماتیک در نظر گرفته شود، نقطهای روشن در کارنامه دولت است. شاید بعد از مذاکرات، برجام دچار تشنجهایی شده باشد اما رابطه خوبی که با اکثر کشورهای اروپایی داریم اگر که نگوییم بهتر از دولتهای پیشین بوده است نمیتوان گفت نمرهای پایینتر از آنها دارد. ضمن اینکه همه ایدهآلها در سیاست خارجی تحقق پیدا نمیکند و تمام چیزی که مردم میخواستند هنوز به آن نرسیدهایم. بالاخره انقلاب ویژگیها و شعارهایی داشته که برای روابط خارجی کشور هزینههایی را در بر دارد. مردم هم با لحاظ همین هزینهها به دولتها رای میدهند. دولتهای یازدهم و دوازدهم نیز در برجام حتی اگر تمام ایدهآلهایش برآورده نشده باشد، روسفید بودهاند. هرچند توقع این بود که کشورهایی که با ایران پیمان بستند به پیمانشان عمل کنند. در جریان برجام نشان داده شد قراردادی که با تلاش فراوان کشورهای بزرگ دنیا و تصویب شورای امنیت سازمان ملل، با استحکام بسته شده است، به سادگی در حقوق بینالملل با زورگویی زیر پا گذاشته میشود و کشورهای طرف قرارداد هم قدرت لازم را ندارند که مخالفان قول و قرارها را سرجایشان بنشانند و به صورت قاطع دفاع کنند.
موضوع مهم دیگری که امروزه نقل محافل شده است فیلترینگ تلگرام است. درخصوص فضای مجازی هم نباید تنها یک پیامرسان مثل تلگرام یا رسانهای از این قبیل را در نظر بگیریم و قضاوت کنیم. اما به هرحال این فضایی است که میلیونها مردم به آن عادت کردهاند. داوری در این مورد نیز باید با مقایسه عملکرد این دولت با دولتهای گذشته صورت بگیرد.
در نظام جمهوری اسلامی اختلاف سلیقههایی میان آزادی بیحد و حصر رسانهها اعم از رسانههای مکتوب و مجازی و بحث امنیت ملی وجود دارد. موضوع امنیت سابقهای طولانی در ایران دارد. فراموش نکردهایم در دوران آقای خاتمی که از آن به عنوان موفقترین دورههای اصلاحات یاد میشود، شاهد بسته شدن فلهای دهها مجله و روزنامه بودیم. در دولت اول مهندس موسوی هم با اینکه رسانههای محدودی وجود داشتند اما باز هم برخوردهای زیادی با مطبوعات میشد تا آنجا که حتی به دلیل نشر خبری، روزنامه اطلاعات تا مرز توقیف شدن پیش رفت.
اما امروزه فضا منطقا بازتر شده است و مردم در برگزاری انتخابات کاملا آزادند گرچه این امر ارتباط زیادی به دولتها ندارد. به یاد دارم در آستانه انتخابات شورای پنجم با خانم فائزه هاشمی در مسجدی بودیم که ناگهان گروه انصار حزبالله به آن مسجد ریختند و توهینهای بدی کردند. اینطور برخوردهایی که بخشی ناشی از رفتار گروههای سیاسی و بخش دیگر از سوی نیروهای امنیتی بودند و اختلاف نظری که منتهی به چنین رفتارها یا سانسورها و بسته شدنها شد، اکنون نیز اگر اتفاق بیفتد ارتباطی به دولت آقای روحانی ندارد. هرچند در دولت روحانی این برخوردها کمتر بود اما با برجسته شدن مشکلات فضای مجازی، نابسامانیها به صورت اغراقآمیزتری نشان داده میشود، که این موضوع در بعضی مواقع تاثیرات بسیار جدی به جا میگذارد. ممکن است که خبرها به سرعت به مخاطبان برسد اما بسیاری از اخبار نیز بیحساب و غیرحرفهای انتشار داده میشود و این مساله در برانگیختن موجهای کاذب اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بیتاثیر نیست.
اگر تلگرام فیلتر شده است، رسانههای دیگر به قوت خودشان باقی هستند. چه بسا اگر در رسانههای داخلی هم موج جمعیت زیاد شود و توانایی این را داشته باشند که مشترکین را پاسخ دهند، در آنجا هم همین اختلاف سلیقهها پیش بیاید. اگر میلیونها انسان بتوانند در لحظه اطلاعاتشان را ردوبدل کنند ممکن است با برخی سلیقهها جور درنیاید و باز هم مورد امنیتی پیدا شود. در نتیجه باید گفت آزادی فضای رسانهای مکتوب و غیرمکتوب در کشور ما نسبی است و در این زمینه نمیتوان به دولت روحانی نمره صد درصد منفی داد.
زمانی ایران جمعیتی 30میلیونی داشت و اکنون جمعیتی 80میلیونی را در بر میگیرد. در عین حال کشور امکاناتی معادل با رشد جمعیت ندارد. مثلا آب منبعی محدود در کشور است که نمیتوان بینهایت از آن استفاده کرد لذا وقتی استان اصفهان که همیشه هم به عنوان یک استان پرآب معروف بوده، جمعیتش از یک میلیون به 4میلیون میرسد، طبیعی است که با بحران آب مواجه خواهد شد. در تهران هم همینطور. دوبرابر شدن جمعیت پایتخت، این شهر را با بحرانهای عدیدهای روبهرو کرده که پرداختن به تامین امکانات آن سالها زمان میبرد.
این است که در دولت روحانی و دولتهای بعدی، روزبهروز مشکلات و گرفتاریها، اداره کشور را با نارساییهای جدیدی مواجه خواهد کرد. بلاشک دولت کنونی بینقص نیست. انرژی و توانایی مدیریتی که باید در بخشهای مختلف باشد به نحو ایدهآل وجود ندارد. یکی از دلایل آن هم این است که ما دچار مدیریت سالخورده در کشور هستیم. هنوز هم بسیاری از مدیران نپذیرفتهاند که باید از نیروهای جوان در سطوح مختلف استفاده کنند. این کافی نیست که یک وزیر جوان را به عنوان نمونه در کابینه بگذاریم و اعلام کنیم که او از طرف نسل جوان است، بلکه باید در تمام ردههای مدیریتی از جوانان استفاده کنیم. مدیران بالای 60 سال دیگر انرژی کافی برای اداره کشور و رسیدگی به مشکلات مردم را ندارند.
اگر قرار است برای ترمیم کابینه به جای فردی بالای 60 سال فردی در همان رده سنی را مدیر کنیم، ترمیم کابینه دیگر معنایی ندارد. اصلیترین مساله این است که افراد متخصص با کارآیی بالا را به میدان بیاوریم، البته این سخن الزاما حمل بر ناتوانی مدیران مسن نیست. زمانی در این کشور همه وزرا سنی حدود 40 سال داشتند. در سطح مدیران و معاونین هم گاهی رده سنی به زیر 40 میرسید اما باید دید اکنون کسی حاضر است جایش را به جوانان بدهد؟ این مساله، موضوعی است که دولت باید به آن بپردازد.
بحث جوانگرایی شعار نیست که آن را با صدای بلند فریاد بزنیم. باید کشور را به نسل جوان بسپاریم هرچند که با ما اختلاف سلیقه داشته باشند. جوانان دلشان برای کشور میسوزد و اگر وارد میدان شوند میتوانند با اندیشههای مطابق زمان کشور را اداره کنند. امیدواریم آقای روحانی در دوران باقیمانده از ریاستش، لااقل اگر با وزرای باقیمانده رودربایستی دارد، در سطوح پایینتر، اصلاحات لازم را انجام دهد.