علی هاشمی
خروج آمریکا از برجام از مهم ترین شعارهای انتخاباتی دونالد ترامپ بود. او پس از آن که رئیسجمهور شد تلاشش را معطوف به اجرای این شعار کرد و برای اجرای آن قدم برداشت. او از ابتدا برجام را قرار داد مناسبی برای آمریکا نمیدانست. این در حالی بود که طرفداران حزب دموکرات آمریکا، یکی از پیروزیهای دیپلماسی و دستاورد دولت اوباما را تحقق برجام میدانستند که توانست دنیا را به وحدت برساند. آنها معتقد بودند که با برجام توانستند طرفهای مناقشه و مجادله را به پای میز مذاکره بکشانند. اما برنامه ترامپ برخلاف حزب دموکرات که آن را دستاورد مهمی تلقی می کرد، آن را زیر سوال برد و در جهت نفی برجام گام برداشت. البته ذکر این نکته لازم است که تصمیم ترامپ برای کادرهایی از دولت جمهوری اسلامی ایران و وزارت اطلاعات قابل پیشبینی بود و آنها از این تصمیم شوکه نشدند. در واقع ما در سیاست بینالملل با دو نوع دیپلماسی پنهان و آشکار روبهرو هستیم. مصداق دیپلماسی پنهان همین مسالهای است که اخیرا آقای احمدینژاد درباره
مذاکرات سال 91 در عمان اعلام کرده است. دیپلماسی آشکار نیز رایزنیها و اقداماتی است که توسط آقای ظریف انجام شده و میشود. اقداماتی که به توافق برجام انجامید و نیز اعمالی که از شکستن برجام جلوگیری
و آینده آن را تضمین میکند. ترامپ از زیرپا گذاشتن برجام دو هدف اصلی را دنبال میکند. او در ابتدا میخواهد
مسیری که رقیبش رفته خدشهدار کند و در مرحله دوم میخواهد بگوید باید قرارداد جدیدی تنظیم شود که امضای او پای آن باشد. قراردادی که تامینکننده منافع بیشتری برای آمریکا باشد. اما نکته قابل توجه، سخنان ترامپ بعد از خروج از برجام است. او بلافاصله پس از عبور از برجام اظهار داشته ما آماده مذاکره با ایرانیها هستیم و با آنها مذاکره خواهیم کرد. این سخنان به ما نشان میدهد که او هدفی مهمتر از برجام و مذاکره با ایران را در ذهن خود دارد. در واقع مسیری که ترامپ طی کرده بیانگر آن است که او برجام را برای دوره بعدی انتخابات خود به گروگان گرفته است تا از مسیر آن دوباره به کاخ سفید راه پیدا کند. بدین ترتیب ترامپ به دنبال یک مبارزه انتخاباتی برای انتخابات بعدی آمریکا است. اکنون سؤال این است که با ما باید چه کنیم؟ استراتژی ما چه باید باشد و دولت و نظام چه مسیری را بپیمایند؟ آنچه مسلم و حائز اهمیت است این است که ایران نباید با خروج آمریکا از برجام دچار سر درگمی شود و باید با تجهیز خود از این مرحله عبورکند.نظرات متفاوتی در مورد چگونگی برخورد ایران با اقدام آمریکا وجود دارد؛ پیشنهادی شده است،اما باید دید آیا این 5 کشور میتوانند تضمینهای لازم را برای اجرای اهدافی که در برجام وجود دارد، بدهند؟ این موضوعی است که در دستور کار دولت و وزارت خارجه قرار دارد و به نتیجه رسیدن یا نرسیدن آن به مذاکرات با چین و روسیه و اروپا بستگی دارد. متحدان برجام باید برای ادامه روند به ایران تضمین دهند که چگونه میتوانند این قرارداد بینالمللی را که مصوب شورای امنیت سازمان ملل است ادامه میدهند. کما اینکه در یک سال اخیر بانکهای بزرگ هیچ کدام وارد صحنه نشدهاند و طبق گزارشهایی که موجود است، مبادلات اقتصادی بیشتر توسط بانکهای دسته دوم و سوم انجام شده یا کشورهایی بودهاند که با پول ملی خود با ایران وارد معامله شدهاند. بانکهای بزرگ هیچ کدام معاملهای با ایران انجام ندادهاند و فشار آمریکا در این امر موثر بوده است. در چنین شرایطی اگر قرار باشد تحریمهای جدید علیه ایران وضع شود، بانکها و شرکتهایی که با ایران کار میکنند، نمیتوانند فعالیتی در داخل آمریکا داشته باشند و طبق قوانین داخلی آمریکا، این کشور میتواند شرکتهایی را که با ایران همکاری دارند جریمه کند. در این صورت بعید است که اروپاییها بتوانند کاری انجام دهند، مگر اینکه تضمینهایی از آمریکا بگیرند. باتوجه به خروج ترامپ از برجام او به دنبال فشار به ایران است که فشارهای
او به دو بخش اقتصادی- نفتی و دیپلماسی تقسیم میشود. در فشار اول آمریکاییها در نظر دارند طی 90 روز، التهابات آنی پولی و بانکی وارد کنند. و در مدت 180 روهای که تعیین کردهاند قصد تاثیرگذاری بر قیمت جهانی نفت خام را دارند. چرا که در دوره گذشته که تحریمها علیه ایران اعمال شد، موفق شدند که صادرات نفت ایران را به یک میلیون بشکه برسانند و این موفقیتی برای آنها بود. فشار دوم، فشار از راه دیپلماسی است. بیش از 90 درصد کشورها مخالف رفتار ترامپ هستند و حتی متحدینی مانند کانادا و استرالیا به این موضوع انتقاد داشتند و طبیعی است که آمریکا با ارعاب و فشار بخواهد بر دیگران مسلط شود. اما ایران باید برنامه منظمی داشته باشد که به دور از احساسات بتواند فشارها را به تدریج خنثی کند. اکنون نگاهها به سمت اروپا است، که چگونه میتواند بدون آمریکا برجام را به سرانجام برساند. البته این طبیعی است که اروپا موازنه خود
با ایران و آمریکا را میسنجد. اگر شرکتی در داخل آمریکا کاری نداشته باشد میتواند با ایران وارد معامله شود، اما اگر شرکت اروپایی، مانند شرکتهای خودروسازی بیش از 40 درصد محصولاتش را به آمریکا بفروشد، نمیتواند قطع همکاری کند. پس تنها راه مقابله اروپا با آمریکا این است که از راه دیپلماسی ترامپ را قانع کنند که کاری به برجام و توافقات نداشته باشد. البته این فرجه 90 و 180 روزهای که آمریکایی ها برای اروپا تعیین کردهاند برای این است که زمان بخرند و بتوانند فشار را روی ایران افزایش دهند، یعنی اروپاییها را قانع کنند تا قرارداد جدیدی به امضاء برسد. از دیگر سو، ترامپ به دنبال این است که بحث موشکی و مسائل منطقهای )سوریه( را در قرارداد جدید برجام بگنجاند و به رقبای خود ثابت کند سیاستهای او توانسته ایران را مجبور به انعقاد قرارداد جدیدی کند که منافع آمریکا را تامین میکند و به نحوی توانسته رفتارهای ایران را تغییر دهد.
البته نظر نظام جمهوری اسامی این است که اگر این دو مسئله بحث موشکی و منطقهای هم حل شود مجدد آمریکا بهانهای برای سرباز زدن از انجام تعهدات خود خواهد داشت. آمریکا فشارهایش را افزایش خواهد داد تا آن نتیجهای که به دنبالش است، مانند کره شمالی به دست آورد، لذا اگر قصد کاهش فشار داشت در برجام باقی میماند. برخی معتقدند فشاری که آمریکا در حوزه بازرگانی روی چین وارد آورد، باعث شد تا چین به کره
شمالی فشار آورد که برابر آمریکا تسلیم شود یا گروگا نها را آزاد کند. با تبلیغ عظیمی که آمریکا برابر آزادی گروگانها در شبکههای اجتماعی و خبری داشت میخواست بگوید در اثر فشاری که وارد آمد این نتیجه حاصل
شد. ایران باید با تجهیز خود زیر بار فشار آمریکا نرود و با کمک اروپا و چین و روسیه آنچه میخواهد به دست آورد و حفظ کند. دو نظریه درباره مواجهه ایران نسبت به اقدام آمریکا وجود دارد، تندروها میگویند هم اکنون برجام را آتش بزنیم و ملغی کنیم؛ اما دولت با توجه به بحث با شورایعالی امنیت، وزرات امور خارجه و همچنین اعلام نظر رهبری معتقد است که با دیگر متحدان برجام وارد مذاکره شود مبنی بر اینکه آیا آنها میتوانند شروط مورد نظر ایران را در مورد برجام اجرا کنند یا نه. این شروط شامل عدم کاهش صادارات نفت ایران، عدم اجرایی شدن تحریمهای بانکی، ملغی نشدن شکسته شدن تحریمها علیه ایران توسط این 5 کشور در اثر فشار آمریکا و الحاق نشدن موضوع جدیدی به برجام است. برجام توافقی در مورد مسائل هستهای ایران بوده و موارد دیگر خارج از این موضوع را در بر نمیگیرد. اگر اروپا و دیگر متحدان برجام این شرایط را تضمین دهند، طبیعی است که ایران باید در برجام باقی بماند. اما اگر نتوانند ایران میتواند اقدامات بعدی را انجام دهد که برخی به خروج از برجام اشاره میکنند. اما آنچه مسلم است این NPT است که حداقل ایران بتواند غنیسازی را با درصد بالا شروع کند و روند طبیعی دانش هستهای را ادامه دهد. به نظر میرسد ترامپ برای دستیابی به هدفش از تهدید نظامی و تهدید ایضایی نظامی استفاده کند و اکنون اقدامی که در سوریه انجام میدهد ، نمونه بارز آن است. ممکن است تصمیم ایران خطر درگیری نظامی را داشته باشد، بنابراین باید هوشمندانه قدم برداشته شود، چرا که یکی از راههایی که ترامپ را به نتیجه میرساند این است که با فشار نظامی این کار را انجام دهد. این رفتار و روند در جمهوریخواهان آمریکا مرسوم بوده و پیشتر هم دیده شده است. برخی معتقدند با این اقدام ترامپ بین اروپا و آمریکا درگیریهایی به وجود میآید، اما این دور از ذهن است و هیچ چالشی بین آنها به وجود نخواهد آمد چرا که درحمله عراق هم چنین اتفاق مشابهی را شاهد بودیم. فرانسه و آلمان اتحادیهای تشکیل دادندکه این تهاجم صورت نگیرد. اما این اتفاق افتاد و روابط اروپا و آمریکا آسیبی ندید. آلمان اولین کشوری است که اعلام کرده ما باید با یکجانبهگری آمریکا مقابله کنیم، اما نباید این مقابله به نابودی کل تجارتمان منجر شود. اروپا در بیانیهاش تاکید کرده که در برجام خواهد ماند، اما این تعهد آنها در مذاکرات با تضمینهایی که برای اجرا میدهند مشخص میشود که چگونه میخواهند برجام را حفظ کنند؟ در کل آمریکا با خارج شدن از برجام میخواهد به ایران فشار آورد تا مواردی را به برجام اضافه کند. آمریکا سعی میکند با فشار بر متحدان خود و اروپا ، بر ایران فشار آورد و دوم اینکه تهدید ایضایی نظامی را در پیش گیرد که این را نباید دور از نظر داشت.
منبع: روزنامه سازندگی