یادداشت

پدر روشنفکری ملی ایران

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

پدر روشنفکری ملی ایران
طرح تبارشناسی روشنفکری ملی ایران از شاه‌نامه فردوسی تا لغت‌نامه دهخدا

محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

روشنفکران ایران معمولا روزنامه‌نگاران را انکار می‌کنند و گرچه نوعا اهل تحقیق نیستند به نام تفکر، «ادب روزنامه‌نگاری» را با لحنی تحقیرآمیز ژورنالیسم می‌خوانند تا آن را بدل از ایدئولوژی بگیرند؛ غافل از آنکه ژورنالیسم تنها ایسمی است که نشان از حرفه دارد و نه عقیده‌ای خشک و دگم چون ایدئولوژی‌های روشنفکری (چپ) و به همین علت ماکس وبر به درستی یکی از کارهای روشنفکری و سیاستمداری حرفه‌ای را روزنامه‌نگاری می‌‌داند و در تاریخ روشنفکری نیز روشنفکران چپ و راست بسیاری از ژان پل سارتر (در لیبراسیون) و ریمون آرون (در فیگارو) و نیز جلال آل‌احمد و احمد شاملو و پرویز ناتل‌خانلری و قیصر امین‌پور و محمدابراهیم باستانی‌پاریزی و احمد کسروی و ده‌ها نویسنده و روشنفکر و متفکر دیگر روزنامه‌نگار و مجله‌نگار بوده‌اند و در رأس ایشان علامه علی‌اکبر دهخدا است:
علی‌اکبر دهخدا سرآغاز جریان روشنفکری ملی ایران است. اگر میرزاملکم‌خان (که او هم با روزنامه قانون روزنامه‌نگار بود) را صدر «روشنفکری عرفی» ایرانی بدانیم و اگر سیدجمال‌الدین اسدآبادی (که او هم با روزنامه عروه‌الوثقی روزنامه‌نگار بود) را صدر «روشنفکری دینی» ایرانی بدانیم؛ علی‌اکبر دهخدا را باید پدر «روشنفکری ملی» ایران بدانیم. روشنفکری ملی به نظر ما جریانی است ورای چپ و راست و عرفی و شرعی که از دوگانه‌هایی مانند سوسیالیست/محافظه‌کار و لائیک/ایدئولوژیک عبور کرده است و به اندیشه‌ای اعتدالی در باب دیانت و سیاست رسیده است و از همه مهم‌تر موضوع اصلی تفکر او، ایران است. روشنفکر ملی جهان‌وطن نیست. یعنی وطن دارد و وطن او ایران است و درباره‌ی ایران می‌اندیشد و برای ایران می‌اندیشد و با وجود اهمیت انسان، ایران نه به عنوان یک نژاد که به عنوان یک فرهنگ موضوع کار اوست و فکر می‌کند اگر ملی فکر کند می‌تواند جهانی و انسانی هم باشد. خانه و میهن «روشنفکر ملی ایرانی» زبان فارسی است و او در میهنی فراتر از جغرافیای سیاسی ایران از شبه‌قاره هند تا دجله و فرات و از کرانه‌های خلیج فارس تا میان‌رودان در آسیای میانه و از اقیانوس هند تا دریای مدیترانه زندگی می‌کند.
علی‌اکبر دهخدا شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، طنزپرداز، سیاستمدار، لغت‌پرداز، معلم و محقق ایران چنین انسانی بود. اگر ابوالقاسم فردوسی با سرایش شاه‌نامه فردوسی این میهن فرهنگی و تاریخی را با زبان فارسی احیا کرد و مانع از عرب شدن به قول عربان، عجمان شد و ما را از مستعرب شدن نجات داد و تاریخ اسطوره‌ای ما را زنده ساخت، علی‌اکبر دهخدا با تدوین لغت‌نامه دهخدا در تهاجم غربی عصر جدید بار دیگر زبان فارسی را زنده ساخت و به اندازه یک فرهنگستان کار کرد. نسل جوان ایران اهمیت دهخدا را نمی‌داند و گمان می‌کند روشنفکر هر آن کسی است که بیشتر مخالف‌خوان باشد. دهخدا البته مخالف‌خوان هم بود اما در گذر از دوران جوانی و تب تند مشروطه‌خواهی دریافت که سیاست تنها کنش روشنفکری نیست و فرهنگ، سیاسی‌ترین کنش سیاسی است:

دهخدا و اعتدال سیاسی: حزب اعتدالیون
علی‌اکبر دهخدا به عنوان یکی از نخستین دانش‌آموختگان علم سیاست در ایران نوین مشروطه‌خواهی مومن بود. دهخدا از سران و رهبران حزب اعتدالیون در جنبش مشروطه بود. آن زمان که در مجلس اول دو جناح مشروطه‌خواه به تبعیت از همه دموکراسی‌های مدرن شکل گرفت: اول «اجتماعیون عامیون» که ترجمان سوسیال‌دموکرات‌ها بودند و دیگر «اجتماعیون اعتدالیون» که ترجمان لیبرال‌دموکرات‌ها بودند. اشتراک نام این دو حزب؛ اجتماعیون و برگردان آن به سوسیالیسم به نوعی تابع جو زمانه بود که هنوز سوسیالیسم اندیشه‌ای مترقی‌تر از محافظه‌کاری تلقی می‌شد و می‌شود و اعتدالی بودن نماد محافظه‌کاری بود که در آن روزگار معنای حمایت از سلطنت‌طلبی را می‌داد. به همین علت محمدامین رسول‌زاده از سران حزب تندروی دموکرات (نام بعدی اجتماعیون عامیون) مانیفست حزب اجتماعیون اعتدالیون را ریشخند می‌کند که محافظه‌کار سوسیالیست در جهان سیاست معنا ندارد. اعتدالیون البته حزب بورژوازی ملی ایران بود. تفسیر میانه‌روانه از مشروطه‌خواهی و نه سلطنت‌طلبی یا سوسیالیسم که بریگاردهای ترور حزب دموکرات (به رهبری افرادی مانند سیدحسن تقی‌زاده) آن را به انحراف کشاندند و مشروطه را ناکام ساختند.

دهخدا و لیبرالیسم اقتصادی: بورژوازی ملی
‌مهمترین سند لیبرالیسم دهخدا را می‌توان در روزنامه‌ی صور اسرافیل جست. نخستین نشریه سیاسی حرفه‌ای ایران که هنوز آبروی ادب روزنامه‌نگاری است و بر نشریات شخصی و فردی مانند قانون و اختر و حبل‌المتین و... فضیلت حرفه‌ای و کار گروهی دارد. نخستین شماره‌ی صور اسرافیل با عنوان هفتگی سیاسی، تاریخی و اخلاقی و شعار و پیام «فاذانفخ فی الصور فلا انساب بینهم» با لوگوی قرمز و چاپ دورنگ در ۱۴ دی ۱۲۷۶ یزدگردی فارسی/ ۳۰ ماه مه ۱۹۰۷ میلادی منتشر شد و ۳۲ شماره تا یک سال بعد منتشر ساخت که استبداد صغیر برآمد و کار مشروطه و مشروطه‌خواهان را ساخت. میرزاجهانگیرخان شیرازی و میرزاقاسم‌خان تبریزی مدیران نشریه بودند که جهانگیرخان شهید مشروطه شد و علی‌اکبر خان قزوینی هم از آغاز بار اصلی نشریه را به دوش می‌کشید تا جایی که همه‌ی سرمقاله‌های صوراسرافیل (به جز شماره ۲۰۰) و نیز ستون طنز چرند و پرند – نخستین نمونه طنز ادبی مدرن فارسی – را می‌نوشت. نام دهخدا به صورت و عنوان دبیر و نگارنده صور اسرافیل از شماره ۱۵ بر صفحه اول نقش بست و از شماره‌۱۷ علامه دهخدا رشته مقالاتی را در صور اسرافیل می‌نویسد که در زمره‌ی نخستین تفاسیر آزادیخواهانه و لیبرال از حکمرانی در ایران است:
دهخدا سخن خویش را چنین شروع می‌کند که «امروز هیجان افکار عامه را برای اصلاح خرابی‌های مملکت به هیچ وجه نمی‌توان انکار کرد» و در ادامه به راه‌های مختلف اصلاحات اشاره می‌کند: «یکی می‌گوید فرستادن هفت هشت هزار نفر شاگرد نجار چه برای تحصیل کلیه علوم و صنایع لازمه‌ی وقت، اصل اول ترقی ملت و آبادی مملکت است. دیگری فکر می‌کند ساختن راه‌آهن و نزدیک کردن هند به اروپا و ایران را فورا مرکز تجارت‌های عمده و صاحب سالی میلیون‌ها مدخل می‌نماید. ثالثی گمان می‌نماید خواستن معلمین دانا برای اصلاح دوائر دولتی و نظام ما در اولین پایه ضرورت است. عقیده چهارمی این است که بستن سد اهواز از بهر عجله که ممکن شود و آوردن شاهرود به قزوین به هر سرعتی که دست بدهد موجب زیادی ثروت و بالاخره مایه‌ی هر آبادی است.» (ش ۱۷، ص ۱)
دهخدا همه‌ی این پیشنهادات روشنفکرانه تا تاجرمآبانه و فن‌سالارانه را تایید می‌کند اما به نکته‌ای بدیع در تاریخ روشنفکری ایران اشاره می‌کند: «تمام این نقشه‌های بدیع چه امروز و چه هزار سال دیگر با عدم سرمایه در ایران وجودش ذهنی است و صورت وقوع خارجی ندارد. عدم سرمایه مانع پیشرفت هر گونه مقاصد اصلاحیه است.» راه‌حل دهخدا هم روشن است: تاسیس بانک ملی ایران.
اما سرمایه بانک ملی را چگونه باید فراهم ساخت؟ در شماره‌ی بعد دهخدا توصیه می‌کند که کشاورزی ابزار توسعه قرار گیرد: «از هر دانشمند عالم به اقتصاد ملل وقتی منابع ثروتی ایران را سوال نمایند ناچار پیش از هر چیز توسعه فلاحت را خواهد شمرد.» اما به نظر دهخدا توسعه فلاحت بدون آزادی کارگر و تغییر نظام ارباب و رعیت ممکن نیست: «علمای علم اقتصاد... هر روزه خود به ما ثابت می‌کنند که شهامت، انرژی و پشتکار که جزو اعظم معجون‌های تولید ثروت دنیاست وقتی در انسان قوی می‌شود که کارگر بیش از همه مطمئن باشد که منافع کارش کلا یا اقلا قسمت عمده آن به خودش راجع می‌شود.» دهخدا در اینجا از محافظه‌کاری فاصله می‌گیرد و از توسعه مالکیت و سود خصوصی دفاع می‌کند. دهخدا در سرمقاله شماره‌ی نوزدهم صوراسرافیل به دفاع اسلام از مالکیت اشاره می‌کند: «همان روز که برای ما ممکن شد به مسلمان‌های ایران بفهمانیم در طریقه سهله‌ی سمحه اسلامی همیشه اختیار متعاملین شرط صحت معامله و اجبار یکی از دو طرف دلیل سقم و بطلان عمل می‌باشد و همان روز که لطیفه حکم محکم الزرع للزارع ولو کان غاصبا را حواس دقیقه فرزندان اسلام درک کرد... قدرت اتفاق جمعیت و معنی یدالله مع الجماعه، المومنون اخوه و الجماعه... با یک شکوه و طنطنه‌ی تصورنشدنی ملاحظه نمود.»
مقالات علی‌اکبر دهخدا در دفاع از بانک ملی سند محکم دفاع روشنفکران ملی ایران از بورژوازی ملی است. آنان در برابر فئودال‌ها و تاجران سنتی از سرمایه‌گذاری ملی دفاع می‌کردند و به صاحبان ثروت توصیه می‌کنند که فرآیند اصلاحات را از اقتصاد شروع کنند.
پس از توقیف کوتاه‌مدت صوراسرافیل و سرمقاله‌ی شماره‌ی ۲۰ که میرزاجهانگیرخان شیرازی نوشت از شماره ۲۱ سرمقاله‌های علی‌اکبرخان قزوینی ادامه یافت.

دهخدا از بانک زراعی ملی و تردستی‌های دانش اقتصاد در مدرنیزاسیون ایران می‌نویسد و بانکی را که سهامداران آن همه ملت ایران هستند چاره توسعه ایران می‌داند. بانک ملی در نظر دهخدا یک شرکت سرمایه‌گذاری ملی بود. در کنار این پیشنهاد در شماره ۲۲ صور اسرافیل به چهار قاعده طلایی آدام اسمیت برای اصلاح اقتصاد اشاره می‌کند که از توکیو تا سان‌فرانسیسکو و از چلیوسکین تا کاپ هرن در میان هر قوم متمدن و هر ملت معمول است: ۱-«مالیات» اصل اول است و دولت باید بر پایه مالیات اداره شود. ۲-«کار» و نیروی کار اساس سرمایه است. ۳-حقوق مالکیت باید حفظ شود و ۴-تحصیل باید اجباری شود.

دهخدا و لیبرالیسم سیاسی: نقد سلطنت‌طلبی
مقالات دانشورانه دهخدا با شورش شاه علیه مشروطیت و ظهور استبداد صغیر و اعدام میرزاجهانگیرخان شیرازی و تبعید علی‌اکبر دهخدا ناتمام ماند. دهخدا اما در ایوردن سوئیس بار دیگر صور اسرافیل را منتشر کرد و این بار از اقتصاد سیاسی عبور کرد و به اندیشه سیاسی گذر کرد. دهخدا در تبعید دریافته بود که راه حرکت به سوی اصلاحات چاره‌ای جز گذار به دموکراسی وجود ندارد و اکنون مشروطه‌خواهی را فراتر از سلطنت‌طلبی می‌برد و مقاله‌ای در نقد «طبیعت سلطنت» منتشر کرد. ایده اصلی این مقاله نقد نظر به سلطنت الهی و پادشاهی به عنوان ظل‌اللهی بود. نظریه‌ای که به سلطنت ملی مشهور بود: صور اسرافیل نوشت: «اگر سلطنت موهبتی الهی و اطاعت ما از سلطان برحسب امر آسمانی باشد اعلام آن به بندگان یا باید به واسطه فرمانی سماوی باشد که قبل از جلوس هر سلطانی از آسمان نازل شود تا بندگان بر طبق آن تکلیف خود را به جای آورند یا می‌بایست همان تسلط سلطان را حاکی از اراده خدایی شمرده، راه انبیا بپیمایند.»
صور اسرافیل می‌نویسد عقل و شرع هر دو از آسمانی بودن سلطنت سلطان ابا می‌کنند و آن‌گاه سلطنت را فقط بر مبنای اجماع اختیاری مردم یا قرارداد اجتماعی قابل پذیرش می‌داند. حکم شرعی علمای نجف در خلع محمدعلی شاه هم در این شماره صوراسرافیل چاپ شده است. نبرد با سلطنت‌طلبی به تدریج در صوراسرافیل جدی‌‌تر می‌شود. در سرمقاله دومین شماره‌ی چاپ سوئیس می‌‌نویسد: دین مبین اسلام با کمال بداهت از لزوم وجود سلطان بی‌خبر است بلکه با یک ذره غور و توجه در پایه‌ی سیاست، شریعت غرّامنافات و انکار آن با این رویه منحوسه به روشنی روز محسوس می‌باشد. کسی که امروز سلطنت را الهی و مشروع می‌داند یادگار اساطیر ملل قدیمه را با قوانین اسلام اشتباه می‌کند و در شماره‌ی سوم سلطنت را با حقوق بین‌الملل رد می‌کند و به اتکای قانون اساسی مشروطیت، سلطنت محمدعلی شاه را نامشروع می‌داند.
شعر مشهور میرزاعلی‌اکبر خان قزوینی (دهخدا) در یاد میرزاجهانگیرخان شیرازی (صور اسرافیل) در همین شماره‌ی صوراسرافیل چاپ شده است.

ای مرغ سحر چون این شب تار
بگذاشت ز سر سیاه کاری
وزنفحه روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری
بگشود گره ز زلف زر تار
محبوبه‌ی نیلگون خماری
یزدان بکمال شد نمودار
و اهریمن زشت‌خو، حصاری
یاد آر
ز شمع مرده
یاد آر

علی‌اکبر دهخدا به میهن بازگشت و در دوره‌ای کنج عزلت گرفت. ریاست مدرسه‌ی علوم سیاسی را برعهده گرفت و به چشم خویش دید چگونه اندیشه تاسیس بانک ملی ایران به جای اتکا به طبقه متوسط و بورژوازی ملی براساس دولت‌سالاری پهلوی محقق شد. دهخدا نیز از سیاست به فرهنگ بازگشت و مهمترین کار روشنفکری‌اش یعنی لغت‌نامه را بنیان نهاد که کاری به عظمت شاه‌نامه‌ی فردوسی در عصر جدید زندگی ایرانی بود.
سالیان پایان عمر علی‌اکبر دهخدا اما مصداق همان پیرانه‌سری بود که عشق جوانی در او افتاد. با نهضت ملی ایران مشروطه‌خواهی آسیب دیده از حکومت مطلقه پهلوی احیا شد. دهخدا سر مشروطه را دید: مشروطه اول میان استبداد کبیر قجری و استبداد صغیر، مشروطه دوم که با کودتای سوم اسفند پایان یافت و مشروطه سوم از سال ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. در این دوران زمزمه شد که قرار است سلطنت برچیده و جمهوریت برپا شود و محمد مصدق نخست‌وزیر بماند و علی‌اکبر دهخدا اولین رئیس‌جمهور ایران شود. اما دریغا که مشروطه‌خواهان اهمال کردند و دهخدا به گناه ناکرده مغضوب دیکتاتور جوان پهلوی شد و در سکوت درگذشت. پس از انقلاب اسلامی یک بار شیخ صادق خلخالی مقاله‌ای علیه او نوشت و دهخدا را نواخت اما دهخدا این پدر روشنفکری ملی ایران قدر ندید. دهخدا و فردوسی هر دو دهقان‌زاده بودند و دهقانان در زبان فارسی طبقه متوسط تاریخی ایران بودند که فضیلت ثروت و معرفت را با هم آمیخته بودند. اگر بتوان تاریخ را قانون‌مند کرد بدون شک روشنفکری ملی ایران باید از تبار همین نجیب‌زادگان سنتی برخیزد. همان دهقانانی که جامعه‌شناسی و روشنفکری ایران از تحلیل آنها غفلت کرده است.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی