احمد نقیبزاده، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
روابط ایران و عربستان بعد از انقلاب اسلامی همواره دستخوش تغییراتی بوده است. تغییراتی که میتوان گفت بعضا منافع و مصلحت هر دو کشور را در معرض تهدید قرار داده و شرایط هر دو را به سمت و سویی برده است که منطقه را تحت تنش قرار داده در حالی که نفع این تنش البته به کشورهای خارج از خاورمیانه رسیده است. همانهایی که همواره از تنش بین کشورهای همسایه در خاورمیانه سود بردهاند. بهرغم این تمایل برای اختلافافکنی نقش خود دو کشور در این تنشها غیرقابل چشمپوشی است. البته ما باید از موضع خودمان صحبت کنیم و ارزیابی کنیم که در حال حاضر و به صورت کلی در طی 4 دهه گذشته، دشمنی و تنش با عربستان چه دستاوردی برای ما داشته است.
منبع تامین نفت جهان در خاورمیانه است. خاورمیانه یعنی شاهراه مناسبات نظام بینالملل و بازیگران این شاهراه هستند که میتوانند با اتحاد سرنوشت رو به رشدی را برای خود رقم بزنند. در این بین ایران بر اساس استراتژی دقیق مقابله و عدم به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی در مقابل همراهی کشورهای مهم این منطقه با اسرائیل، عملا فرصت همکاری با برخی از آنها را از دست داده است.
واقعیت این است که وقتی کشوری در منطقه و شرایطی قرار دارد که بیشتر کشورهای اطراف او از نظر زبانی و مذهبی همشکل و همگن و متحد هستند، باید بر اساس عزت، مصلحت و منطق دیپلماسی رفتار کند و اگر توانست با این کشورها روابط خوبی در پیش بگیرد. سرنوشت کشورهای جهان سوم، سرنوشتی مشابه است و عربستان سعودی کموبیش از همان مسائلی که ما رنج میبریم رنج میبرد. ادامه خصومت با عربستان و دیگر کشورهایی که میتوانند در کنار ایران قرار بگیرند الزامی است و تنش با این کشورها بیفایده است. باید دست آنها را گرفت و به آنها کمک کرد و از آنها متحد ساخت. ما باید به یک بلوک قدرتمند در منطقه تبدیل شویم و براساس همگرایی میتوانیم این بلوک قدرت را نظاممند و اجرایی کنیم.
علاوه بر این هر چقدر اقتصاد قویتری داشته باشیم، در منطقه فوقالعاده مهم خاورمیانه موقعیت بهتری خواهیم داشت. در شرایطی که وضعیت اقتصاد در حالی بههمریخته است که ما میتوانیم با تعامل با کشورهای خاورمیانه اقتصادمان را ترمیم کنیم.
غیرقابل کتمان است که عربستان سعودی در منطقه وزنهای است که نباید با او باری به هر جهت رفتار کرد. دشمنتراشی از عربستان سعودی بخش زیادی از انرژی ایران را مصروف مقابله با این قدرت میکند. تجربه این رفتار را سالها با عربستان و ترکیه داشتهایم ایران برای اینکه بتواند منافع اقتصادی خود را پیش ببرد و از ظرفیتها و منابع منطقه استفاده درستی داشته باشد باید بتواند روابط خود را با همسایگان به خصوص با عربستان و ترکیه تنظیم کند. دو کشور ترکیه و عربستان در منطقه، از یک طرف در وضعیت بحرانی قرار دارند و از سوی دیگر از اقتدار نسبی هم برخوردارند. وارد تنش شدن با هر یک از این دو کشور هم ممکن است منافع سیاسی ما را به خطر بیندازد و هم باعث ایجاد معادلات جدید در منطقه شود که تنها سطح تنش را برای همه همسایگان بالا میبرد.
درست است که با روی کار آمدن محمد بنسلمان این شرایط سخت شد و بنسلمان با تاکید بر رویه اصلاحات از درون به سمت تنشزایی با ایران رفت.
بنسلمان به دنبال انسجام داخل کشور بر علیه ایران بوده و هست و سعی دارد با افزایش سختگیریها برای ایران خط و نشان بکشد. بنسلمان با یک خیال واهی به دنبال افزایش قدرت برای درگیری احتمالی با ایران بود. او با انگیزه بر صدر قدرت قرار گرفت که برای ایران دستاندازهایی در روابط بینالملل ایجاد کند و البته این کار را تا حدی نیز انجام داد.
البته این رفتارها نباید نادیده گرفته شود اما واقعیتها باید بر اساس مصلحت و منفعت عمومی تنظیم شود. در سطح کلان و با عبور از چهرهها و تندرویهایی همچون بنسلمان روابط ایران و عربستان قابل بازنگری است.
برای بسیاری از مخالفین داخلی مسئله نزدیکی عربستان با رژیم صهیونیستی یکی از مسائلی است که دلیل و علت درگیری لازم با ریاض تلقی میشود. آنها میگویند چون عربستان و امارات بر اساس معاهدههایی رژیم صهیونیستی را به رسمیت میشناسند بنابراین تهران باید همیشه در تخاصم با ریاض باقی بماند و از این تخاصم دست بر ندارد.
واقعیت این است که ابتدا باید از خود سوال کنیم چه عاملی عربستان را به نزدیکی با رژیم صهیونیستی سوق داد. بدون شک نقش آمریکا و رژیم صهیونیستی در این تطمیع قابل توجه است اما برخی تندرویها مثل حمله به سفارت عربستان نیز نباید نادیده گرفته شود؛ رفتاری که عربستان از هراس قدرت و انگیزه به دامن رژیم صهیونیستی پناه برده است. در حالی که همانگونه که پیش از این در این گفتار تاکید شد کشورهای جهان سوم مشکلات و بیچارگیهای یکسانی دارند و میتوانند از این محدودیتها و دشمنهای مشترک که مانع پیشرفت خاورمیانه هستند در جهت نزدیک شدن به هم و به عنوان فصل مشترک اتحاد برای پیشرفت جمعی استفاده کنند. حال این که این فرصت هم از جانب تهران و هم در مقاطعی از جانب ریاض سوخته است. عربستان بخاطر نگرانی از تهران و ضرورتی که برای قدرتمند شدن مقابل ایران میدید باعث نزدیکی هرچه بیشتر به رژیم صهیونیستی شد. اکنون ما باید با یک برنامهریزی دقیق کشورهای منطقه را با خود متحد کرده و یک ائتلاف بزرگ بر علیه اسرائیل بسازیم و اتحاد علیه اسرائیل را قوت ببخشیم و در عین حال با کشورهای همسایه همکاریهای خود را افزایش دهیم.
به نظر میرسد با توجه به آنچه در 4 دهه گذشته پشت سر گذاشته شده زمان آن رسیده است که ایران و عربستان بر سر این مسئله تفاهم کنند که تنشها و کدورتها باید فروکش کند، چون تداوم روندی که سپری شده نه به نفع ایران است و نه عربستان. میان این تنشها، عربستان ضعفهایی دارد که هرچه بحرانها استمرار بیشتری داشته باشند، طبیعتا این ضعفها عمیقتر و آشکارتر میشوند و مشکلاتی را برای خود عربستان و برای منطقه به همراه خواهد داشت بنابراین به ناچار باید با ایران کنار بیاید. چون ایران هم توانمندیهایی دارد. همکاری ایران و عربستان در اوپک یکی از نکاتی است که میتواند به عنوان فصل مشترکی برای نزدیک کردن دیدگاهها و هماندیشی تلقی شود. در کنار این مسئله تداوم تنش ایران و عربستان تهران را نیز در موضع مناسبی قرار نمیدهد. اینکه جریانی در داخل اصرار داشته باشند تا عربستان را نماینده آمریکا در منطقه معرفی کنند و مکرر بر طبل دشمنی با ریاض بکوبند نه رفتاری انقلابی است نه منطقی، تنها رفتاری به دور از عقل دیپلماسی است که از یک همسایه مقتدر که میتواند در بسیاری از بحرانها متحد باشد برای ایران دشمنی درجه یک میسازد. دشمنی که بحث قابل توجهی از زمان و انرژی ایران را صرف دشمنی لفظی میکند و در عین حال ایران را از دستیابی به منافع منطقهای به خصوص در زمینه بهرهبرداریهای انرژی و دستآوردهای اقتصادی محدود میکند. در این مجموعه ایران باید با هوشمندی سناریو دشمنی با عربستان را به دوستی و اتحاد با عربستان تغییر دهد. دست از رفتارهای تنشزا بردارد و با حفظ خطوط قرمز به سمت متحدسازی گام بردارد.
در این بین و در میانه این قائله نقش آمریکا بسیار پررنگ بوده و هست اما اگر ایران به درستی و با سیاست هوشمندانه حرکت کند، آمریکا نمیتواند در بین کشورهای خاورمیانه کاری از پیش ببرد. فراموش نکنیم که عربستان یک سیستم سنتی دارد که اگر کسی دست دوستی به سمت آنها دراز کند، آن دست را پس نمیزند، بنابراین در مورد عربستان سعودی نمیتوان تنشها را تنها به آمریکا و نقش تنشآفرین او نسبت داد. سعودیها بسیار روی پرستیژ خود متعصب هستند و ایران بارها در ادبیات خود این پرستیژ را هدف قرار داده و درست روی حساسیتهای آنها دست گذاشته و آنها را تخریب کرده است. وقتی ما با چنین سیاستهایی گام برداشتیم آیا از اساس نیازی به نقش تنشآفرین آمریکا است؟!
منبع: روزنامه سازندگی