سیدافضل موسوی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
مجلس اصلاح قانون انتخابات ریاس تجمهوری را در حالی آغاز کرده است که انتقادات زیادی متوجه آن است.
در اکثر کشورها قانون انتخابات به نحوی تغییر میکند که برای دوره بعدی انتخابات قابل به کارگیری نباشد. یعنی برای اولین انتخابات قابل اعمال نیست تا رد کسانی که در این موضوع ذینفع هستند را در فرایند تغییر قانون بیاثر و یا کماثر کنند و انگیزه آنها برای این اقدام را کاهش دهند. اما در کشور ما این نکات رعایت نمیشود. امروز قانون تغییر میکند و از فردا هم همان قانون لازمالاجرا میشود.
در نتیجه بعضی از افرادی که در مجلس هستند بر اساس شرایط خود یا جناح و جریان مطلوب خودشان قانون وضع میکنند و نه بر اساس ضرورتها و مصالح کشور و یا موازین قانونی. لذا اول در نظر میگیرند خودشان چه شرایطی دارند همان شرایط را در قانون میآورند تا دیگران را از انتخاب مردم محروم کنند.
بر همین اساس تعیین کف سنی 40 سال برای کاندیداهای ریاس تجمهوری توجیهی ندارد. چراکه امروزه افراد به این دلیل که میتوانند به واسطه تحصیلات خیلی زودتر از 40 سال اطلاعات خودشان را کامل کنند فردی ممکن است در 30 سالگی هم از پختگی و توان مدیریتی یک فرد 50 ساله برخوردار باشد. لذا من معتقدم این کف سنی باید در 30 سالگی قرار بگیرد چراکه دیگرشرایط مانند گذشته نیست و افراد میتوانند با کسب دانش و اطلاعات و تحصیلات کمبود تجربه و سن پایین را جبران کنند.
اما تعیین سقف هم اقدام درستی نیست. کسی که عمری در کشور تجربهاندوزی میکند نباید به این سادگی از فرایند انتخاب شدن از سوی مردم کنار گذاشته شود. با این مصوبه مجلس درست وقتی فردی به بلوغ مدیریتی و سیاسی میرسد ما او را محروم میکنیم و میگوییم چون 70 سال دارد نباید کاندیدا شود. نکته دیگر اینکه تعیین سن 70 سال چه منطقی دارد؟ افکار عمومی حق دارند بگویند چون فلان چهره مشخص 70 ساله است و اگر کاندیدا شود مردم به او رای خواهند داد این مصوبه وضع شده است. این اقدام درستی نیست. برای مردم هم باید یه جو عقل قائل شد. مردم تشخیص میدهند چه کسی را انتخاب کنند. در حال حاضر در آمریکا رئیسجمهوری انتخاب شده که 78 سال دارد و اگر دور بعد هم رای بیاورد 84 ساله خواهد بود. آیا این کشورها متوجه تبعات تعیین رئیسجمهور 78 ساله نیستند و ما متوجه هستیم؟ چرا ما نباید اجازه دهیم افرادی که به نبوغ عقلی رسیدهاند برای قرار گرفتن در مناصب بالا در معرض رای مردم قرار بگیرند. درست است که یک جوان از قدرت تحرک بیشتر برخوردار است اما این به آن معنا نیست که اگر فرد باتجربهای که 70 سال سن دارد و از صحت کامل جسمی هم برخوردار است نتواند رئیسجمهور شود. چه بسا این فرد باتجربه با اندوخته مدیریتی و دانشی خود کارهایی انجام دهد که آن جوان با وجود تحرک بالایش نتواند. بنابراین چنین محدودیتهای اصولی نیست. اما قائل شدن میزانی از سوابق در مناصب بالای مدیریتی درست است و نباید اجازه داد هر فرد بیتجربه وارد عرصه ریاستجمهوری شود.
بنابراین این طرح دو ایراد دارد؛ اول اینکه عده کثیری از جامعه را از امکان کاندیدا شدن محروم میکند. دوم اینکه مردم را فاقد قدرت تشخیص فرض کرده است.
اگر مردم تشخیص بدهند کاندیدایی توان کافی برای اداره کشور را ندارد خب اساسا به او رای نمیدهند. مردم عقل و قدرت تشخیص کافی دارند و میتوانند تشخیص دهند به چه کسی رای بدهند و به چه کسی ندهند. چرا باید آنها را محدود کنیم و چرا باید علاوه بر محدودیتهای قانون اساسی محدودیتهای جدیدی برای کاندیداها تعریف کنیم.
حتی محدود کردن مدرک تحصیلی هم کار درستی نیست. در دنیا روسای جمهور، نماینده مجلس و وزرایی داریم که تحصیلات آکادمیک عالی ندارند اما افراد بسیار موفقی در سم تهای خودشان بودهاند. مردم تشخیص میدهند. اتکای ما در این مسائل باید قدرت تشخیص مردم باشد و نه تراوشات ذهنی خودمان. باید به مردم اعتماد کنیم تا آنها انتخاب کنند. چرا برخی اصرار دارند بگویند بیشتر از مردم میفهمند و آنها باید تعیین کنند مردم به چه کسی رای دهند و به چه کسی رای ندهند. این توهین به فهم مردم است.
منبع:روزنامه سازندگی