جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
اگرچه تا به امروز درباره مسئله و مقوله نوسازی در ایران سخن بسیار گفته شده است اما بخش مغفول در این بررسی اهمیت و تاثیر رخداد بزرگ سیاسی و اجتماعی بر فراز و فرود نوسازی با نیمنگاهی به طبقه متوسط در ایران است؛ انقلاب اسلامی در سال 1357 در جریان انقلاب نظام جدید و با گذر همزمان جامعه از یک جنگ فراگیر و 8 ساله، در شرایط دشوار اجتماعی اقتصادی عمومی، تلاش گستردهای از جانب نسل انقلابکرده و فعال در صحنه جنگ برای مطلق کردن و نهادینهسازی ارزشهایی همچون دین، عدالت، استقلال، ایثار و همبستگی صورت گرفت و به شیوههای مختلف نظیر القاء هنجارهای فرهنگی و اعمال انضباط و کنترل اخلاقی و اجتماعی از بالا و توسعه نظام آموزشی و رسانههای جمعی سعی شد تا همه طبقات جامعه و نسل متولد شده و پرورشیافته در فضای پس از انقلاب، حداکثر وفاداری و فداکاری را نسبت به ارزشهای مسلط ساختار سیاسی اجتماعی حاکم پیدا کنند و تفکر و ارزشهای نسل انقلاب را الگوی زندگی و رفتار خود قرار دهند.
از سوی دیگر، بنابرتحلیلی جامعهشناختی، انقلاب اسلامی سه مرحله یا دوران مجزا را طی کرده است: اول، دوران کاریزماتیک سالهای پس از انقلاب تا پایان جنگ؛ دوم، دوران الیگارشیک یا دوره مشارکت نفوذی، غیررسمی، شخصی و مبتنی بر روابط و دوره پیدایش گروههای فشار و نفوذ که بویژه پس از جنگ، قوام یافتند و سوم، دوران مطالبات دموکراتیک که به عقیده صاحبنظران، فصل تازهای در تاریخ انقلاب از نظر پیداشدن یک اکثریت فکری تازه و یک قشر مشارکتجو میان جوانان طبقه متوسط است که نوعی چرخش و بازگشت به آرمانهای اولیه انقلاب و تقویت بعد دموکراتیک آن تلقی شده است. همه و همه اینها-حتی با وجود اعمال سیاستهای اقتصادی دوره انقلاب و جنگ- پیامد دیالکتیک رشد طبقه متوسط بعد از انقلاب اسلامی است. از آنجا که طبقه متوسط مهمترین و موثرترین نیروی اجتماعی در همه منازعات اجتماعی، سیاسی ایران در چهار دهه اخیر بوده است، بررسی ساختار اجتماعی، اقتصادی و ایدههای این طبقه نقش مهمی در تعیین ماهیت تحولات و جنبشهای اجتماعی در این مقطع زمانی دارد و بیشک بدون توجه به نحوه سازماندهی و چگونگی گسترش دامنه نفوذ این نیروی اجتماعی قدرتمند درک درستی از جهتگیریهای سیاسی اجتماعی، رابطه دوسویه دولتها و این طبقات حاصل نخواهد شد. در ایران نیز تمایل به نوسازی بعد از انقلاب پیگیری شد بویژه پس از جنگ و در دوران بازسازی و روند آن ضرورت توجه به کادرسازی برای تقویت صنایع روبهرشد و اداره نظام اداری کشور را شدت بخشید. این امر سبب شد نظام آموزشی و آموزشی عالی کشور ضمن گسترش برای تامین نیروهای متخصص دست به دگرگونی بنیادین زده و نظام آموزش عالی گسترش یابد. توسعه آموزش نوین و افزایش تعداد تحصیلکردهها در داخل و خارج کشور نمایانگر این بود که اجرای طرح نوسازی و توسعه اقتصادی علاوه بر نیاز به افراد آموز شدیده مستلزم رویکردهای نوین فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی است. گسترش آموزش نوین به سبک غربی باعث تربیت بخش قابل ملاحظهای از بوروکراتهای تحصیلکرده، حرفهمندان، اقتصاددانان، هنرمندان و نویسندگان در ایران و در بیانی دیگر سبب ظهور متخصصین و توسعهگرایان قدرتمند و تقویت طبقه متوسط جدید گردید. طبقه متوسط ایران با توجه به رویکرد کلی طبقه متوسط خواهان مشارکت در اصلاح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور هستند. حاصل همه فعالیتهای طبقه متوسط در جامعه مشارکت و شرکت در تسریع و تحقق توسعه اجتماعی و حرکت به سوی جامعه رشد یافته است.
با اتمام دوره نوسازی اقتصادی در دوره دولت هاشمیرفسنجانی و ایجاد ثبات نسبی در حوزه اقتصاد، شاهد رشد مجدد طبقه متوسط جدید هستیم که این امر به دنبال خود مطالبات مردمی در جهت مشارکت بیشتر در مدیریت اجتماعی و سیاسی کشور گرایش پیدا نمود. این مسئله با تحقق دولت اصلاحات موجب مشارکت هرچه بیشتر طبقات مختلف بهخصوص طبقه متوسط جدید در عرصه عمومی شد، شکلگیری مطبوعات گسترده، محفلها و پاتوقها، جلسات سخنرانی و گفتوگوهای دانشگاهی دستاورد لایههای مختلف طبقه متوسط عمدتا جدید در این دوران است.
بنابراین مسئله اصلی این است که تاثیرگذاری طبقه متوسط جدید در تکوین و تحکیم فضاهای اجتماعی خارج از بخش دولت و حوزه خصوصی که از آن با عنوان حوزه عمومی یاد میکنیم چگونه قابل تبیین است.
منبع: روزنامه سازندگی