سرعت تکرار حوادث متعدد، دخالت مدیران دیگر دستگاهها و نمایندگان مجلس در آسیبهای وارده به آثار تاریخی و سایتهای باستانشناسی بهقدری شتاب گرفته که ناگزیر باید زنگ هشدار جدی نسبت به غیرقابل جبران بودن خسارت اقدامات و مصالحههای مدیریتی جناب عزتالله ضرغامی وزیر میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و مدیران استانیاش را به صدا درآورد. به ویژه باید عموم اهالی فرهنگ بویژه مردم فرهنگدوست و فرهنگپرور کشور را نسبت به رویهای که سالهاست در سازمان و سپس وزارت میراث فرهنگی در مورد انتصاب غیراهل فن به ریاست و وزارت آن عمل میشود آگاه کرد. رویهای که موجب شده تا از زمان ادغام سازمان تخصصی میراث فرهنگی با سازمان ایرانگردی و جهانگردی و تاسیس سازمان و سپس وزارتخانه میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری تاکنون این سازمان و وزارتخانه حتی یک مدیر تخصصی و آشنا به ماموریتها و مسئولیتهای این وزارتخانه را بر صندلی ریاست و وزارت خود نبیند. این مدیران ناآشنا با ماموریتهای این سازمان در غالب موارد بهدلیل یک تصمیم سیاسی نظیر نزدیکی به ریاستجمهوری و یا انتظار برای پستهای بالاتر بر این سازمان و وزارتخانه گمارده میشوند و دستگاهی که تخصصیترین و علمیترین دستگاه فرهنگی کشور است از این رهگذر دستخوش آسیبهای پرهزینه میگردد. از آنجا که غالب هزینههای وارده به آثار و امانتهای در اختیار این دستگاه دولتی به جهت تاریخی و منحصر به فرد بودنشان غیرقابل جبران است این خسارتها نسلهای آتی را از امکان تجربه و مشاهده بخشی از تاریخ و هویت خود محروم میسازد.
گرچه بررسی کارنامه وزارت میراث فرهنگی کشور مجال دیگری میطلبد اما در همین نوشته کوتاه بد نیست به چند فراز از سخنان و اقدامات وزیر کنونی بپردازیم که حاکی از میزان ناآشنایی او با اهداف و ماموریتهای این وزارتخانه است. عزتالله ضرغامی از همان نطق نخست خود در کسوت وزارت در مجلس جهت کسب رای اعتماد ناآشنایی خود با تاریخ و فرهنگ ایران و جهان را به نمایش گزارد آنجا که میخواست در نقد سفر رئیسجمهور پیشین به ایتالیا افاضه فضل کرده از حسن روحانی و همراهانش گلایه کند که چرا در آن سفر هنگامی که رئیسجمهور و تیم همراهانش از موزه رم و مجسمه سردار رومی مارکوس آنتونیوس بازدید کردند، همراهان ایشان عکس بهخاک افتادن شاهان رومی بهپای داریوش اول در نقش رستم را به ایتالیاییها نشان ندادهاند تا نمایش عزت ایرانی باشد. ایشان در این نطق نشان داد که با تاریخ و فرهنگ اروپا و حتی فرهنگ ایرانی و میراث تاریخی آشنایی کاملی ندارد و از همه مهمتر برای نطقی این اندازه مهم با اطلاعات ذهنی خود که مارکوس اورلیوس را با مارکوس آنتونیوس اشتباه میگیرد و شاپور اول را داریوش اول میخواند به دفاع از برنامه خود برای این وزارتخانه مهم رفته است. هنوز این اشتباه جناب وزیر فراموش نشده بود که در بازدید از پاسارگاد اظهارنظر مخاطرهآمیز دیگری از او در مطبوعات منعکس شد که گفته بود: «امروز مردم پاسارگاد بهدلیل مقبره کوروش نمیتوانند کشاورزی کنند، چاه بزنند، باید این مشکلات برطرف شود و قوانین حریمها مقداری انقباض پیدا کند.» نکتهای که نشان میداد این وزیر نهتنها از دلایل و ضوابط تعیین حریم مطلع نیست و فکر میکند که آن را میتوان قبض و بسط داد بلکه اصولا از دلیل اهمیت پاسارگاد و یکه بودن آن در تاریخ جهان کمآگاه. اهمیتی که بهواسطه آن دولت موظف است مطالبات و تقاضاهای کشاورزان و مردم منطقه را بهصورتی دیگر برای تامین حفاظت کامل و موثر از این اثر تمدنی ایرانزمین تامین کند. انتصابات او هم در این مدت بر شدت نگرانی افزود بهویژه که بر مهمترین معاونت این وزارتخانه که معاونت میراث فرهنگی است یار غار خود از صداوسیما را نشاند. علی دارابی بدون کمترین سابقه و آشنایی با حوزه تخصصی میراث که عرصه کار و فعالیت و پژوهش صدها باستانشناس، مرمتگر، موزهدار و متخصصان آثار و اشیای تاریخی است این مسئولیت را پذیرفت تا قصه پرغصه انتصاب مدیران غیرمرتبط بر پستهای تخصصی در این چند دهه ادامه یابد. در همین رابطه انتصاب پرحاشیه دیگری از سوی ضرغامی اهل فن را شگفتزده کرد. او ریاست موزه فرش و مدیریت یکی از مهمترین گنجینههای ملی ایران را به مشاور تبلیغات و فضای مجازی خود یعنی سجاد نوروزیان واگذار کرد. نوروزیان که تخصصش امور کودک است بر جای پریسا بیضایی، یکی از موزهداران باسابقه کشور نشست تا در سالهای باقیمانده از این دولت با ادامه همان روند تبلیغات این بار لابد از کرسی مدیریت موزه و از کیسه ملت ماراتن ریاستجمهوری چهاردهم برای ضرغامی را آسانتر سازد. این مدیر ناآشنا با میراث فرهنگی همانند وزیر میراث در همان بدو انتصاب دسته گلی به آب داد که تا هنوز بهرغم پیگیریهای افکار عمومی و تاکید جامعه حرفهای و حتی شکایت به مراجع قانونی نه وزارت میراث و نه موزه فرش نسبت به رفع آن اقدامی نکردهاند. تبدیل کردن حوضهای موزه فرش به باغچه گل در اثری ثبتشده در فهرست آثار ملی کشور، تجاوزی علنی به عرصه یک اثر ثبت ملی است که مطابق قانون مجازات اسلامی جرم محسوب شده پیگرد قانونی دارد. اما وزارت میراث فرهنگی که برای کوچکترین خطای مالکین خصوصی آثار تاریخی و متجاوزان به حریم آنها مطابق همین قوانین موظف به پیگردهای جدی است در مورد خطای یکی از مدیران خود تاکنون کوچکترین اقدامی نکرده است. البته معلوم هم نشد که چرا دستگاههای ناظر مانند بازرسی کشور به چنین انتصابات غیرمرتبط در معاونت میراث این وزارتخانه، نظیر معاونت میراث، مدیر موزه فرش و بسیاری دیگر از مدیران ستادی ورود نکرده و نمیکنند. معاشرتهای مکرر وزیر با اهالی سینما که ظاهرا ماترک مسئولیت پیشین ایشان در وزارت فرهنگ و ارشاد و البته صداوسیماست هم برای میراث فرهنگی کشور تاکنون خسارتبار بوده است، دو هفته پس از دیدار نرگس آبیار و همسر تهیهکنندهاش با وزیر میراث فرهنگی که ظاهرا با موضوع پیگیری تخریب شهر شاهدیه و روستای پدری این کارگردان در استان یزد ترتیب داده شده بود گزارش و عکسهایی از احداث دکور سریال سووشون به کارگردانی نرگس آبیار و تهیهکنندگی محمدحسین قاسمی در باغ عفیفآباد شیراز منتشر شد که نشان میداد آن جلسه بیشتر به جهت گرفتن مجوز ساخت این سریال در عرصه یک بنای تاریخی صورت گرفته تا پیگیری حفاظت از آثار فرهنگی روستای ابرندآباد در استان یزد. نحوه احداث دکور سریال، الحاقات اضافه شده به بنا و مداخلات متعددی که در عکسهای منتشره از بنا مشهود بود بهخوبی نشان میداد که این وزیر که پیشتر کاندیدای ریاستجمهوری شده بود، ردای وزارت را به قامت خود اندازه نمیبیند و آرزوهای بزرگتری در سر میپروراند و احیانا به ظرفیت سینماگران در آن رقابتهای نفسگیر ریاستجمهوری نیز گوشه چشمی دارد و احیانا نگران نیست که عرصه و حریم یک اثر مهم دیگر ثبت شده در فهرست میراث ملی از بین برود.
گعدههای دوستانه عزتالله ضرغامی پیش از وزارت در قالب جلسات صبحانه در مکانی که بعدها مشخص شد ساختمانی قدیمی و متعلق به دوره پهلوی اول با دو حیاط مجزاست برگزار میشد که از واگذاریهای ویژه بنیاد مستضعفان و جانبازان به این مدیر ارزشی محسوب میشود. این واگذاری در سال ۱۳۹۷ مورد اعتراض جنبش دانشجویی قرار گرفت، آنها از محمد سعیدیکیا رئیس وقت این بنیاد پرسیده بودند با عنایت به رسالت مقدس بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی مبنی بر «صرف اموال منقول و غیرمنقول مصادرهای از رژیم سابق به نفع مستمندان، کارگران و کارمندان ضعیف» ضرغامی و رئیس دولت نهم و دهم شامل کدام یک از سه دسته فوق بوده و بر اساس کدام منطق از این امتیاز بهره میبرند؟
اما پس از وزارت، هم مکان این جلسات و هم هویت و موقعیت شغلی مدعوین آن تغییر کرد. در جلسات جدید صبحانه یا چای وزیر که در دفتری مجلل در ساختمان اصلی میراث فرهنگی کشور صورت میپذیرد، دیگر آن تنوع چهرههای پیشین دیده نمیشود و اکنون بیشتر وقت وزیر در این جلسات با نمایندگان مجلس میگذرد که شاید برای ایشان یادآور موقعیت پیشین خود به عنوان معاون پارلمانی وزارت ارشاد بوده اما روشن است که هدف تامین ضرورتهای امروز مقام وزارت است. منبع دیگر تهدید آثار و بناهای تاریخی کشور همین جلسات وزیر با نمایندگان است که اخیرا اقدام خسارتبار دیگری را در سیستان رقم زده است. کوه خواجه سیستان تنها ناهمواری دشت سیستان محسوب میشود که در مواقع پرآبی هامون، همانند مونت سنت میشل در فرانسه به شکل جزیرهای در آب با چند قلعه و کهندژ اشکانی باشکوه خودنمایی میکند و از کاندیداهای جدی برای ثبت جهانی در فهرست میراث جهانی یونسکو از استان سیستان و بلوچستان است. این مجموعه اخیرا بهدلیل اصرار دو نماینده سیستان برای احداث جاده دسترسی به روی کوه خواجه که صفهای تخت و مرتفع است در خطر افتاده است. بهانه تسهیل دسترسی عموم مردم به زیارتگاهی در گوشهای از قبرستان باستانی روی این کوه است. آقایان ظاهرا دیواری کوتاهتر از دیوار میراث فرهنگی نیافتهاند. اقدامات غیراصولی و خلقالساعه که همواره با ادعاهایی نظیر رونق گردشگری و تسهیل دسترسی مردم سیستان به آثار تاریخی مذهبی انجام میشود اکنون توسط اهل فن سیستان و کشور بهشدت مورد اعتراض است. چند ماه پیشتر هم به بهانه تسریع در احداث خط دوم جاده زاهدان-زابل اداره راه و شهرسازی شمال استان سیستان و بلوچستان یک تپه ثبت شده در فهرست آثارملی که شامل محوطههای تاریخی متعلق به چند دوره تاریخی میشد را با ماشینهای راهسازی به طور کامل تخریب کرد و بهرغم پیگیری باستانشناسان سیستانی حتی اجازه انجام عملیات نجات آثار این محوطهها را به آنها نداد. در قضیه اخیر احداث جاده دسترسی به بالای کوه خواجه هم یکی دیگر از دستگاههای دولتی با فشار همین نمایندگان مشارکت دارد.
این بار اداره حمل و نقل و پایانههای استان سیستان و بلوچستان وعده داده است که این جاده دسترسی را بزودی برای تامین دسترسی خودرویی مردم به بالای این کوه مقدس و پرآوازه در تاریخ باستان ایران آسفالت یا سنگفرش خواهد کرد. ظاهرا این نمایندگان قول احداث این دسترسی عمومی را در همان گعدههای مشهور جناب وزیر گرفتهاند. وزارت میراث فرهنگی و اداره استانی آن نیز برای حفظ حمایت نمایندگان مجلس در این ماجرا سکوت اختیار کرده است. از این رو لازم است تا افکار عمومی کشور بهویژه اهل فن نسبت به این مخاطره آگاه شده پیگیری کند تا یکی دیگر از آثار هویتی تمدن ایرانی در بدهبستانهای معمول این وزرا با نمایندگان از دست نرود.
اساسا کرسی ریاست و وزارت میراث فرهنگی در این سالهای پس از ادغام به جز یکی دو مورد کرسی بازندگان و منتظران عرصه سیاست بوده، برخی بازندگان رقابت برای پستهای بالاتر به ناچار به میراث فرهنگی بسنده کردند و برخی که قول وزارتخانه دیگری را گرفته بودند برای مدتی بر سکوی وزارت میراث فرهنگی به انتظار نشستند. البته عابرانی هم بودند که برحسب اتفاق براین سکو توقفی داشتند و بعد از چندماه در همان گمنامی که از آن آمده بودند ناپدید گشتند اما عزتالله ضرغامی همزمان هم بازنده است و هم منتظر. او بازنده رقابت بر سر وزارت فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم است و چنان که از اظهارنظرهایش در مورد سریال خاتون و تینا پاکروان و نشستش با نرگس آبیار معلوم است، هنوز دلش برای آن کرسی میتپد.
آنچه که در این مدت وزارت از عزتالله ضرغامی دیده و شنید شده این نکته را به ذهن اهل فن متبادر میکند که ظاهرا ایشان میراث فرهنگی کشور را عرصه تمرین شعار انتخاباتی خود گرفته که میگفت باید زیر میز زد. آیا او با زدن زیر میز این وزارتخانه میخواهد قدرت خود را بسنجد باید به ایشان مشفقانه یادآوری کرد که بر این میزی که شما زیر آن میزنید عاشقان و متخصصان میراث فرهنگی ایران هزاران عتیقه و شی تاریخی-فرهنگی را به امانت گذاردهاند تا به رویت نسل حاضر و نسلهای آتی برسد. ضربههای شما به این میز چینی نازک فرهنگ و تاریخ ایران را میشکند، صبر کنید انتخابات شاید حتی زودتر از چهار سال آینده فرا برسد، زمان برای زیر میز زدن بسیار است.
منبع: روزنامه سازندگی