شهربانو امانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
سال جدید با قرن جدی آغاز شد و بیشک فلسفهی سال نو، در این است که در گذشته نمانیم. بهتر از قبل ظاهر شویم و سیاستها و برنامههای نادرست و اشتباه خود را به دور بیفکنیم و برنامههای جدیدی که متناسب با وضعیت موجود است، وضع کنیم. تجارب اندوختهی ما از سدهی پیش و 40 سالی که از انقلاب گذشته است، به ما تاکید میکنند که حکومت و نهادهایی مانند دولت و مجلس، به نظرسنجیهای واقعی که برآمده از نظرات واقعی مردم است توجه کنند. خواستهها و تمایلات مردم در نظر گرفته شود تا قدم به قدم به سوی بهبودی و رفاه حرکت کنیم. با این حال در آغاز قرن جدید، ما با چه مسالهای روبرو هستیم؟ مهمترین مسالهای که با آن روبرو هستیم، اعتماد ازدسترفتهای است که دولتها و اشخاص و سیاستمداران با آن روبرو هستند. چرا این اتفاق رخ داده؟ به علت آنکه توجهی به نظرات و خواستههای مردم در طول سالهای مختلف نشده است. شعارهایی داده شده، اما راه دیگری رفته شده است. به همین دلیل در این سالها سرمایه اجتماعی به سطح بسیار نازلی رسیده است و جامعه اصلاً مسیرش را از دولتهایی که میآیند و میروند جدا کرده است.
نمونهی متاخر وعدههایی را که داده میشود و عمل نمیشود در بازی فوتبال میان ایران و لبنان دیدیم. وعدههایی داده شد، بلیتهایی فروخته شد، انتظاراتی ایجاد شد اما نهایتا با گاز فلفل و توهین به استقبال زنانی که به استادیوم راه نیافته بودند، رفتند. جالب اینجاست که حتی تایید هم میکنند. حتی خودشان اعتراض هم نمیکنند که چرا گاز فلفل زدید. نظرات خاص هم میدهند و نهایتا دختران و زنان هم محکوم میشوند که چرا اصلا آمدید و میخواستید به تماشای فوتبال بروید.
متاسفانه برخی تصور میکنند با زور، ارعاب و خشونت خواستههای خود را محقق کنند. وضعیت بسیار متفاوت از ۲۰ سال قبل شده است که عدهای بخواهند با فشار خواستههای خود را محقق کنند.
مثالی هست که میگویند هر کس باد بکارد، طوفان درو میکند. در نتیجه همانطور که سال و قرن، نو شد، لازم است که برخی از آقایان نیز تفکرات ارتجاعی خود را تغییر بدهند. همه باید نو شوند و به مردم رجوع کنند. دوری از مردم و تمایلاتشان جامعه و دولت را همزمان آسیبپذیر میکند و یأس و ناامیدی را بیشتر از قبل میپراکند.
متاسفانه سخنانی میشنویم که شرمآور است. در این قرن جدید میشنویم که میگویند زنان از حداقل حقوق شهروندی برخوردار هستند و اساسا چرا باید در مکانی اجتماعی همچون ورزشگاهها وارد شوند. اگر شما نتوانستید بعد از 40 سال فرهنگسازی کنید و جامعهی غیرآلوده بسازید، مقصر آن زنان هستند که باید منع شوند؟ این اشکال به خود شما وارد است. شما باید منع شوید از اینجا و آنجا رفتن، نه آن که نیمی از جامعه و بخش وسیعی از یک کشور را از خواستههایی که دارند منع کنید. به زنان چه ارتباطی دارد که شما با این همه بودجه، شبکههای تلویزیونی و لشکرهای سایبری، تریبونهای رسمی و غیررسمی نتوانستید یک جامعه آرام ایجاد کنید؟ این ایراد شماست نه زنان. این مسالهی شماست نه مسالهی زنان. شما باید در سیاستهای خود تجدیدنظر کنید که چرا همیشه سخنی میگویید که جامعه پذیرای آن نیست. باید به آسیبشناسی رفتار خود بپردازید که چرا راه شما با راه مردم متفاوت است.
از یک سو مردم در چنین مسائلی در تنگنا هستند و از دیگر سو مشکلات اقتصادی گریبان تک تک مردم را میگیرد. فشارهای خردکننده و عدم شادی و تخلیه نیرو منجر به افزایش دزدی و خشونت و ناهنجارهای اجتماعی میشود. میگویند جامعه چرا خشونتزده میشود؟ زیرا مرد و زن و جوان و پیر آن افسرده است، سرخورده است. پس سه راه پیش خود میبیند. یک راه این است که کشورش را ترک کند.
راه دیگر این است که سرخورده شود. میبینیم که آمار خودسوزی و خودکشی رو به افزایش است. و راه دیگر آن توسل به خشونت است. در خبرها دیدید که جوانانی پیدا شدهاند که ماشینهای دیگران را آتش میزنند یا از روی پلها بلوکهای سیمان پرت میکنند روی ماشینها. یا اساسا دست به کشتن این و آن یا اعضای خانواده میزنند.
این وضعیت، تأسف دارد. این وضعیت نشاندهندهی به صدا درآمدن زنگهای خطر است. زنگ خطرهایی که امروز به صدا درنیامده است، خیلی وقت است به صدا درآمده و متاسفانه ظاهرا گوشی برای شنیدن آن نیست.
آقایان ورود به قرن جدید را به فال نیک بگیرند. شادی را به جامعه تزریق کنند، محدودیت داخلی را که روی زنان است از بین ببرند. فراموش نکنیم که سیاستمداران ممکن است به عقب برگردند و خود را به تجاهل بزنند اما جامعه به عقب باز نمیگردد. زنان بخش مهمی از جامعه ایران و آیندهی ایران هستند. نمیتوان آنها را از خواستههای بحقی که دارند دور کرد، جدا کرد، به خانه و پشت پستوها برگشت داد.
فراموش نکنیم که شعار برابری حقوق زنان و مردان داده شد. فراموش نکنیم از حق شهروندی زنان سخن گفته شد اما عملا در کوچکترین خواستههای آنان که ورود به یک ورزشگاه است، محرومند. این مایه افسوس است اما امید همچنان زنده است. امید به اینکه سیاستهای اشتباه اصلاح خواهند شد و برگردیم به جامعهای شاد که دور از ذهن نیست.
منبع: روزنامه سازندگی